6⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #هادی_دلها
💠 #یادواره_شهدا تمام شده بود
✳️ #پسرک_فلافل_فروش نگاهش به یک کلاه آهنی دوران #دفاع_مقدس بود.
🌼سيد گفت: اگه دوست داری بذار رو سرت
همین کار رو هم کرد و گفت: به من مياد؟
سيد لبخندی زد و گفت: ديگه تموم شد، #شهدا برای هميشه سرت كلاه گذاشتند!
🌸همه خنديديم. اما واقعيت هماني بود كه سيد گفت. اين پسر را گويي شهدا در همان مراسم انتخاب كردند.
✅ #پسرك_فلافل_فروش، همان #هادی_ذوالفقاری بود كه #همسفر_شهدا_سيد_علیرضا_مصطفوی او را جذب مسجد كرد و بعدها اسوه و الگوی بچه های مسجدی شد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #هادی_دلها
🌸با اينكه بعد از جنگ به دنيا آمده بود و چيزي از آن دوران را نديده بود ولي #شهدا را خوب مي شناخت
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #هادی_دلها
🌺ایام #فتنه ۸۸ بود. با هم رفتیم مقابل درب #دانشگاه. همون موقع جسارت به #رهبری زیاد شد.
🌼هادی از موتور پیاده شد. دیگه نتونست طاقت بیاره. چشماش پر اشك بود. به اعتقاداتش جسارت شده بود و نتونست تحمل كند.
🌸رفت سمت درب اصلی دانشگاه.
من همينطور داد مي زدم: هادي برگرد، تو تنهايي مي خواي چيكار كني؟ هادي ... هادي ...
🌺يكباره آماج سنگ ها قرار گرفت. همين كه به درب دانشگاه نزديك شد يك پاره آجر، محكم به صورت هادي و زير چشم او اصابت كرد.
🌼از شدت ضربه ای كه به صورتش خورد، نمي تونست روي پاش وایسه. هر طور بود در زير باراني از #سنگ و #چوب هادي را به عقب آوردم.
🌸تمام صورت و لباسش غرق خون بود. سريع او را به #بیمارستان منتقل کردیم. چند روزی بستری بود.
🔴👈شدت این ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان #شهادت، وقتی هادي لبخند می زد، جای این زخم بر صورت او قابل مشاهده بود.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #هادی_دلها
🌸از ميان تمام شهدای كربلا به يك شهيد علاقه ويژه داشت.
🔴👈هادی می گفت: من عاشق #جُون، غلام آقا هستم.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
3⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #هادی_دلها
🔹اومده بود #یادواره_شهدا
#همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی او را به بچه های #بسیج معرفی کرد
🔸گفت ایشون دوست صميمي بنده است كه حاصل زحماتش (ساندویچ #فلافل ) را بارها نوش جان كرده ايد!
🔹سيد بهش گفت: چي شد اينطرفا اومدي؟!
او هم با صداقتي كه داشت گفت: داشتم از جلوي #مسجد رد مي شدم كه ديدم مراسم داريد. گفتم بيام ببينم چه خبره كه شما رو ديدم.
🔸سید خنديد و گفت: پس #شهدا تو رو دعوت كردند
🔴👈آری ، #شهدا هادی را دعوت کردند تا در سال های بعد همنشین آنها و #ارباب_بی_کفن شود.
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰#هادی_دلها
🌼هادی جان، خنده هایت را دوست دارم
🌸لبخند تو خلاصه ی مهر و محبت است
🌸نیروی قلب تو گل عکس #ولایت است
🌺سربند زرد حضرت #موسی_الرضای تو
🌺میثاق عشق و عهد و وفا و کرامت است
🌸دیدی که راز عشق چه با صورت تو کرد؟
🌸دیدی که شرط وصل فقط حُسن سیرت است؟
🌺عکس شهید بچه محل را زدم به دل
🌺عکس کسی که هادی بحر ضلالت است
🌸در #وادی_السلام نجف آرمیده ای
🌸پیش کسی که معدن حلم و هدایت است
🌺دلبسته ی دیار حریم خدا شدی
🌺خب این هم از نتایج عشق #امامت است
🌸دل در کمند رؤیت روی تو مانده است
🌸هجر تو در قبال گناهم غرامت است
🌺گفتم کمی ز منزلت او ولی بدان
🌺اوج و فراز بندگیِ حق #شهادت است...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#هادی_دلها ❤️🍃
#حضرت_علی علیه السلام در بيان احوالات يكی از دوستانشان كه او را #برادر خود خطاب می كردند فرمودند:
💠 او پرفايده و كم هزينه بود
اين عبارت #مصداق كاملی از روحيات #هادی به حساب می آمد.💗
هادی در هرجا وارد می شد
🔸پرفايده بود.
🔹اهل #كار بود.
🔸به كسی #دستور نمی داد.
🔹تا متوجه می شد كاری بر زمين مانده، سريع وارد گود میشـد.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔰 #هادی_دلها
یک سال براےزیارت #اربعین_حسینی از #نجف به #بصره رفت و مسیر ۵۰۰ کیلومتری تا #کربلا را به عشق اربابش پیاده روی نمود.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔰 #هادی_دلها
🌸فرماندهان #حشدالشعبی او را با صد ميلیون تومان پول جهت خرید اقلام #فرهنگی به ایران فرستادند.
🌺اجازه داشت به دلخواه خرج کند ولی آنقدر رعایت می کرد که #بیسکویت را جایگزین وعده غذایی می کرد.
🌼حتی برای خرید #چفیه از تهران به #یزد رفت تا ارزانتر تهیه کند.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
7⃣1⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #هادی_دلها
🌺ایام #فتنه ۸۸ بود. با هم رفتیم مقابل درب #دانشگاه. همون موقع جسارت به #رهبری زیاد شد.
🌼هادی از موتور پیاده شد. دیگه نتونست طاقت بیاره. چشماش پر اشك بود. به اعتقاداتش جسارت شده بود و نتونست تحمل كند.
🌸رفت سمت درب اصلی دانشگاه.
من همينطور داد مي زدم: هادي برگرد، تو تنهايي مي خواي چيكار كني؟ هادي ... هادي ...
🌺يكباره آماج سنگ ها قرار گرفت. همين كه به درب دانشگاه نزديك شد يك پاره آجر، محكم به صورت هادي و زير چشم او اصابت كرد.
🌼از شدت ضربه ای كه به صورتش خورد، نمي تونست روي پاش وایسه. هر طور بود در زير باراني از #سنگ و #چوب هادي را به عقب آوردم.
🌸تمام صورت و لباسش غرق خون بود. سريع او را به #بیمارستان منتقل کردیم. چند روزی بستری بود.
🔴👈شدت این ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان #شهادت، وقتی هادي لبخند می زد، جای این زخم بر صورت او قابل مشاهده بود.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✾طلبه
✾ شهیـــ🌷ــد
✾لوله کش
✾ #فلافل_فروش
✾زاهد و عابد💖
✾یا مستند ساز🎞 و مرد رسانه
⇜این ها همه اوصاف یک #جوان_مومن_انقلابی است
که در زندگی #کوتاه اما پر کار و تلاش خود، کوشید که از گناه🔞 فاصله بگیرد و از #مشهور شدن بگریزد.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#هادی_دلها❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#هادی_دلها❤️
🔸روزها در #بازار_آهن کار می کرد و عصرها با موتور🏍
🔹با پولی💰 که می گرفت گره بسیاری از دوستان و آشنایان به خصوص #نیازمندان را باز می کرد👌
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته✍
#رفیق_شهیدم❣
درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا...
نه اینکه من خود آمده باشم...
تو مرا خواندی...
و راهم دادی به دنیای زیبایت...❤️
تو هادی دل هایی....🌸 #بی_نشانی، نشان توست..
تو نخواستی شهرت را...
نخواستی دیده شدن را...
و نخواستی دنیا را...
و نخواستی عزیز مردم بودن را...
تو خدا را خواستی و عزیز خدا بودن را... و خدا خواست که نام تو را بر سر زبان ها جاری کند...
خدا خواست که تو را عزیز کند...❤️
که نور باشی در ظلمات ما... و چراغ راه باشی..
#هادی_دلها باشی..
برای همه ی ماگمشدگان...
#هادی_دلهای_بی_قرار
#شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#هادی_دلها
🌾هادی شخصيت #كاذب براي خودش نمي ساخت✘ او براي رهايی از بيكاری كارهای زيادی انجام داد.
⇜ #فلافل_فروشی
⇜پیک موتوری🏍
⇜بازار آهن و ...
💥اما يك #ويژگي داشت.
در هر كاري وارد مي شد كار را به بهترين نحو👌 انجام می داد.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
علمدار کمیل ، ابراهیم هادی🌷
🌺نمیدانم رفتارهای ابراهیم را
چطورمیشود بیانکرد. بازارمیرفت
وسخت ترین کارها را انجام میداد.
بعد پولی را که به دست میآورد به راحتی برای رفقای نیازمندش خرج میکرد. آن هم چگونه؟!
✅دوستانی که بضاعت مالی نداشتند را چلو کباب مهمان میکرد. برای اینکه آنها شرمنده نشوند، هر بار مخفیانه به یکی از آنها پول میداد و میگفت: شما حساب کن، امروزمهمان فلانی هستیم.
اینگونهمراقب بود کسی شرمنده نشود.🌺
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#هادی_دلها
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطراتابراهیم🤍
بااتوبوس راهیتهرانبودیمبیشتر
مسافریننظامیبودندرانندهبهمحض
خروجازشهرصداینوارترانهرازیادکرد.
ابراهیمچندبارذکرصلواتداد.
بعدهمساکتشدامابسیارعصبانیبود.
ذکرمیگفتدستانشرابههمفشار
میدادوچشمانشرامیبست.
حدس،زدمبهخاطرنوارترانهباشد.
گفتم:میخوایبرمبهشبگم؟گفت:
قربونتبروبهشبگوخاموششکنه.
رانندهگفت:نمیشهخوابممیبره.
منعادتکردمونمیتونم.
برگشتمبهابراهیممطلبراگفتم.
فکریبهذهنشرسیدازتویجیبش
قرآنکوچکشرادرآوردوباصدای
زیباشروعبهقرائتآنکرد
همهمحوصوتاوشدندراننده
همچنددقیقهبعدنوارراخاموشکرد
ومشغولشنیدنآیاتالهیشد
#هادے_دلها
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh