🌷شهید نظرزاده 🌷
📽 چگونه از دلبستگی های دنیا دل بکنیم؟... #خادم_الشهدا #شهید_مدافع_حرم #محمد_هادی_ذوالفقاری 🌹🍃🌹🍃 @
3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #هادی_دلها
🌺ایام #فتنه ۸۸ بود. با هم رفتیم مقابل درب #دانشگاه. همون موقع جسارت به #رهبری زیاد شد.
🌼هادی از موتور پیاده شد. دیگه نتونست طاقت بیاره. چشماش پر اشك بود. به اعتقاداتش جسارت شده بود و نتونست تحمل كند.
🌸رفت سمت درب اصلی دانشگاه.
من همينطور داد مي زدم: هادي برگرد، تو تنهايي مي خواي چيكار كني؟ هادي ... هادي ...
🌺يكباره آماج سنگ ها قرار گرفت. همين كه به درب دانشگاه نزديك شد يك پاره آجر، محكم به صورت هادي و زير چشم او اصابت كرد.
🌼از شدت ضربه ای كه به صورتش خورد، نمي تونست روي پاش وایسه. هر طور بود در زير باراني از #سنگ و #چوب هادي را به عقب آوردم.
🌸تمام صورت و لباسش غرق خون بود. سريع او را به #بیمارستان منتقل کردیم. چند روزی بستری بود.
🔴👈شدت این ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان #شهادت، وقتی هادي لبخند می زد، جای این زخم بر صورت او قابل مشاهده بود.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢ڪار ناتمام #فتنه گران را، داعش تمام ڪرد 🌷🕊شهیدمدافع حرم #هادے_ذوالفقارے سال ۸۸ بـر اثـر اصابـت آجـ
7⃣1⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #هادی_دلها
🌺ایام #فتنه ۸۸ بود. با هم رفتیم مقابل درب #دانشگاه. همون موقع جسارت به #رهبری زیاد شد.
🌼هادی از موتور پیاده شد. دیگه نتونست طاقت بیاره. چشماش پر اشك بود. به اعتقاداتش جسارت شده بود و نتونست تحمل كند.
🌸رفت سمت درب اصلی دانشگاه.
من همينطور داد مي زدم: هادي برگرد، تو تنهايي مي خواي چيكار كني؟ هادي ... هادي ...
🌺يكباره آماج سنگ ها قرار گرفت. همين كه به درب دانشگاه نزديك شد يك پاره آجر، محكم به صورت هادي و زير چشم او اصابت كرد.
🌼از شدت ضربه ای كه به صورتش خورد، نمي تونست روي پاش وایسه. هر طور بود در زير باراني از #سنگ و #چوب هادي را به عقب آوردم.
🌸تمام صورت و لباسش غرق خون بود. سريع او را به #بیمارستان منتقل کردیم. چند روزی بستری بود.
🔴👈شدت این ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان #شهادت، وقتی هادي لبخند می زد، جای این زخم بر صورت او قابل مشاهده بود.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
#حجاب
✨ #معلم وارد کلاس شد،💁 چشمش به نوشته ی روی #تخته افتاد:👀 ورود خانم های🙎 بی حجاب به #کلاس درس ممنوع! #عصبانی شد و به دفتر رفت،😡 مدیر👤 به کلاس آمد، اول با #زبان خوش پرسید: چه #کسی این جمله را نوشته؟🗣 کسی جواب نداد، مدیر #عصبانی شد.🙎♂
✨بچه ها را بیرون کرد و به #صف کشید👨👦 و تا توانست با #چوب به کف #دستشان زد، باز کسی چیزی نگفت.‼️
#شهید_محمدرضا_توانگر🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh