eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
شهيد بہ نگاه ميڪند اگر جايے برايش گذاشتہ باشے مےآيد مےماند لانہ ميڪند تا ڪند ... شهید مدافع حرم سعید بیاضی زاده با مزار 🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍یہ جوون از جنس ما دهہ هفتادیا مثل خیلیامون #تیپ میزد #تفریح میڪرد و #خوش میگذروند. اما چیڪار ڪرد ڪ
میگن اگه دوست داشته باشی کم کم شبیهش میشی🌺 آنقدر شبیه که حتی ظاهرت هم شبیه اون میشه💛 و تا آنجا پیش خواهی رفت که دوست نمیگذارد بمیری و آخر میکند🌸🌸 من هم به شما دل خوشم رهایم نکن🙏 🕊❤️ 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣4⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💍خاطره ای از عقد شهید💍 🔰در اولین روز #ماه_رجب عقد کردیم💍 و صادق که #روزه هم
#شهید به قلبتـ❤️ نگاه میکند اگر جایـی برایش گذاشته باشی مـی آید مـی ماند تا #شهیدتــــ ڪند🕊 #شهید_صادق_عدالت_اکبری🕊 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
3 خرداد 91 زندگی مشترکش رو با دختری از #سادات شروع کرد موقع ازدواجش به مادرش گفته بود تنها یه #شرط
کوچه های دلت را به نام #شهدا کن بدان در کوچه پس کوچه های #دنیا وقتی گم می شوی #تنهایت نمےگذارد! شهدا با معرفتند. رفیقشان باشی #شهیدت می کنند. #شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید: "همه کارها از سلام کردن تا خداحافظی باید برای #رضای_خدا باشد که اگر چنین نباشد سخت در ض
8⃣7⃣7⃣ 🌷 💢سجاد ارادت عجیبی به داشت. مرتضی و داود کمانی از شهدای دفاع مقدس🌷 هستند. سجاد بود. از همان بچگی از لحاظ چهره هم خیلی شبیه دایی داود بود👥. وقتی بستگان او را شهید داود صدا می‌کردند انگار که قند در دلش آب می‌شد😍. 💢سجاد ارادت خاصی به یکی از شهدای آرمیده در تهران داشت و همراه من و دوستانش به این شهید بزرگوار سر می‌زد. برادرم علاقه عجیبی💞 به داشت که در قطعه 24 ردیف 25 شماره 28 به خاک سپرده شده است. 💢 می‌شد که این ارتباط بین سجاد و شهید باقری وجود داشت. من و دوستانش نمی‌دانیم چرا این شهید🕊 را انتخاب کرده بود! اما به گفته خود سجاد همه و خواسته‌هایش را از برکت وجود شهید باقری گرفته بود👌. 💢به نظر من آمین‌گوی سجاد شهید حمیدرضا باقری بود شهید باقری در سال 1359 به شهادت🌷 رسیده است. 💢بار اول برادرم از برگشته بود، می‌گفت تیرها از کنار صورتم رد می‌شدند ⚡️اما به من آسیبی نمی‌رساندند🚫. می‌گفت من آنها را می‌کردم اما به من اصابت نمی‌کردند. خواهرم می‌گفت من کردم که تو سالم بر‌گردی و اتفاقی برایت نیفتد. 💢سجاد در جوابش گفت دعای شما بود که من برگشتم اما کاش این دعا را و اجازه می‌دادید به برسم. برادرم به هم که رفته بود از امام حسین(علیه السلام) شهادتش🌷 را طلب کرده بود. ارادت او به حرم باعث شده بود که هر پنج‌شنبه به زیارت ایشان برود. ✨راوی : برادر شهید ❤️رفیق شهید داری؟! شهید میکند❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷ای شـهیـد...🌷 باید #خودت تمـام دلـمـ❤️ را عـوض کنی با این دلـم، به دردِ #امامَم نمی خورم⛔️ محبوبِ دلِ صاحب💖 که شوی #شهیدت می کنند🕊 #شهید_روح_الله_صحرایی #سلام_صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنــوشتـــــــــه📝 💟دل نوشته‌ای تقدیم به #همسر_سبک‌بالم(۱/۲) ❣غروب #بی_تو بودن را در حالی بر روی
📝 💟دلنوشته ای تقدیم به (۲/۲) ✍حواسم به همه آرمان‌هایت هست وقتی به می‌رسم ... به آرزوهایی که هیچ‌وقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که را کم دارد، به دویدن‌هایش که به آغوش نمی‌رسد😔 ✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر بودی، دل‌تنگ بوسیدنش😘 دل‌تنگ شنیدن ، دل‌تنگ چشمانش😍 دل‌تنگ اینکه صدایت می‌کرد « ». ✍چقدر خوشحال بودیم روزی که قدم‌هایش👣 را برمی‌داشت. نگران نباش🚫 می‌دانم روزی خواهد رسید که درک می‌کند برای چه رفتی، حسین (ع) کیست؟ خواهرش بی‌بی زینب (س) کیست⁉️خانم (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟ ✍می‌داند که تو و دوستان در این زمان شده‌اید «قاسم»، شده‌اید «علی‌اکبر» و می‌کند که بابایش هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، می‌خواهد شهید شوی🕊 ✍اما ! به آرمان‌هایت می‌رسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 می‌ترساند را. من، حواسم به همه آرمان‌هایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش می‌کنم✋ ✍اینجا کسانی هستند که می‌کنند نباید تنها بماند⛔️ فراموش نمی‌کنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمی‌کنم بغض نهفته در گلوی را که می‌گفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم به ما دادید. ✍فراموش نمی‌کنم آن «امام خامنه‌ای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بی‌حرمتی‌ها را در آن ، آن دشمن‌شاد کردن‌ها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمی‌کنیم. ما سال 88 را فراموش نمی‌کنیم❌ فتنه‌های دیگر هنوز در راه‌اند، خدا یاری‌مان کند تا آگاه شویم و کنیم. ✍رضا جان! خیلی‌ها بر سر این خاک با تو پیمان می‌بندند💞 که ادامه‌دهنده باشند. خیلی‌ها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا می‌بندد و شاید تغییر کوچکی در زندگی‌شان ایجاد کند😊 همین‌ها باعث من است. دعا می‌کنم برای تو، برای خودم، برای ، کسی چه می‌داند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌 ♦️مهربان من! می‌دانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا شدن راه بسیار است. این دست‌های خالی به‌سوی تو بلند می‌شود. ما ، طلب آب و نان🍞 می‌کنیم، تو خود می‌دانی ای بخشش‌ها، بهترین‌ها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با خواهد آمد ... ♦️قسم به غیرت مردانه علی‌اصغر؛ به درد نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم  نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️ 9/دی/1394 🌸همسر شهید مدافع حرم بی‌بی زینب (س)🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#حواس_جمع 🔸حامد هـمیشه حواسش بہ نزدیکان💕 و اطرافیانش بود طورے که مے شد رویش #حساب باز کرد هـواے هـم
0⃣6⃣1⃣1⃣ 🌷 💠دیدار؛ مرهم درد فراق💔 🔰روز قبل از آقا حامد خیلی ناآرام بودیم خواهرم بیشتر شوهر او هم همراه در سوریه بود، یکی از آشنایان زنگ زد☎️ و شماره داماد بزرگم را میخواست، بیشتر شد اما هر چه از علت تماس سوال کردیم جوابی نداد❌ 🔰کمی دیرتر به ما خبر رسید که آقا حامد شده ، بعد کم کم تلفن های شروع شد، کسانی که حتی دو ماه بود برایم زنگ نزده📵 بودند تماس میگرفتند و می کردند! 🔰خیلی حالمان بد شده بود😞 تا جایی که نماز ظهر و عصر را که خواندیم زنگ زدیم به دیگرمان که بیاید پیش ما تا کمی دلمان آرام💗 بگیرد. چند دقیقه🕰 بعد دیدم درب منزل را میزنند، فهمیدم که همین جا پشت در🚪 بودند. 🔰داخل که آمدند کم کم قضیه آقا حامد را به ما گفتند😔 خیلی لحظات بود. آن لحظه با خودم می گفتم: ای کاش حتی شده بی چشم و بی پا، یا بی دست هم شده می آمد!! فقط 😭 🔰تا قبل از آمدن پیکر⚰ آقا حامد واقعاً به هم ریخته بودم! همسر که پیشم آمده بود به من گفت: «وقتی پیکر رو ببینی آرام میشی» درست میگفت!! پیکر آقا حامد را که آوردند واقعاً . 🔰انگار یک دستی بر روی قلبم❤️ کشیده شد و کاملاً آرام شدم. حتی وقتی او را داخل قبر می گذاشتند، من را بر لبش دیدم!! حالم دقیقاً مثل شب بود! تا قبل از آمدن آقا حامد خیلی استرس داشتم و مضطرب بودم😥 اما با آمدن و دیدنش کاملاً آرام شدم😌 🔰بعد از تدفین آشنایان آمدند👥 تا مرا بلند کنند ⚡️اما من به راحتی بلند شدم و گفتم: «من » 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh