🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻همسر شهید حججی: ❣آخر شب محسن از تشییع جنازه دوست شهیدش برگشت. با #حسرت می گفت: «نمیدونی ازش چه اس
🔰از همه خواهران و از #همه_زنان امت رسوال الله مي خواهم روز به روز #حجاب خود را تقويت كنيد مبادا تار مويي از شما نظر نامحرمي را به خود جلب كند❌ مبادا رنگ و لعابي بر صورتتان باعث #جلب_توجه شود، مبادا #چادر را كنار بگذاريد⛔️
🔰هميشه #الگوي خود را حضرت زهرا(س) و زنان اهل بيت پيامبر قرار دهيد، هميشه اين بيت شعر را به ياد بياوريد آن زماني كه حضرت رقيه(س) خطاب به پدرش گفت:
🔸غصه حجاب من را نخوري بابا جان
🔹چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز
🔰از همه #مردان امت رسول الله مي خواهم كه فريب فرهنگ و مدهاي غربي را نخوريد🚫 همواره علي ابن ابي طالب #اميرالمومنين(ع) را الگو و پيشواي خود قرار دهيد و از شهدا🌷 درس بگيريد.
🔰خودتان را براي #ظهور امام زمان روحي لك الفدا و جنگ با كفار به خصوص اسرائيل آماده كنيد✊ كه آن روز خيلي نزديك است. هميشه #براي_خدا بنده باشيد كه اگر اين چنين شد بدانيد عاقبت همه شما #ختم_به_خير مي شود.
#حجاب
#شهید_محسن_حججی
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸حفظ #چادر زخم ها را مرهم است
🌿دست رَد بر سینه #نامحرم است
🌸 #حفظ_چادر التیام درد هاست💔
🌿سد محکم💪 در برابر نامردهاست
#حجاب
#دختران_انقلاب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌺 #چادرت را سر کن🌺
♦️از اینجای کار به بعد با #توست
باید شهر بوی فاطمه(س)😌 بردارد
باید هر طرف را که نگــ👀ـاہ کردی
#فرزندان_فاطمه(س) را ببینی، که دارند برای #یاری امامشان آمادہ می شوند
♦️چـــ🌸ــادرت را سر کن
چـــادر #لباس_فرم فاطمی هاست
اصلا زین پس؛ #چـادر نشانه آنهایی است که میخواهند در قیام #مهدوی امامشان را یاری کنند✊
♦️چــادر نشانه ای باشد برای کسانی که دیگر فکر #دیدہ_شدن نیستند❌
اینبار فکر پسندیدہ شدن هستند #حضرت_زهرا(س) باید بپسنددت 😍 و زیر حکم چادرت را امضا کند📝
♦️باید تعهد بدی که در گردان فاطمی ها #حافظ_حیا وعفت باشی. باید حواست باشد که #امام_زمان هر لحظه تو را میبیند.
♦️در کوچه و بازار و خیابان #چادر_تو
بـــانو عَلـَم این جبهه ی جنگ نرم است
#علمدار_حیا‼️
♨️مبادا دشمن #چادر از سرت بردارد♨️
♦️گردان فاطمی باید با چــادرش بوی #یاس را در شهر پخش کند🌸🍃 علم را تصرف کند و سفیر #صلح_فاطمه (س) در جهان باشد👌
#چادر_خاکی
❣اسم رمز گردان فاطمه مهدی(عج) است❣
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
#حجاب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنــگـــــــ🔔ــــــر
#شــهادت قسمت ما میشد ای کاش...
❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛
⇜"دلِ مــادر خـودم" را میشــ⚡️ـکنم
و در عـین حـال بر احوالِ دلِ💔 #مادران_شهدا گریـه میکنم...
❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛
⇜به #نامحرم نگــاه میکنم!
و در عیـن حال هیئت🏴 میروم
و بر #امام_حسین اشک میریزم😭
و از #شهدا🌷 دم میزنـم...
❌میترسـم از خـودم زمانی که؛
⇜از اهل بیت و شهدا🌷 دم میزنـم
و #نمـازم اول وقت نیست✘
❌میترسـم از خودم زمانی که؛
⇜عاشق #شهادت هستم
و اخلاق و ادب ندارم😔
تکلیف مدار نیستم...
❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛
⇜از #عشقِ امام خامنه ای💖 دم میزنـم و به حرف ها و خواسته هایشان #بی_توجهـم😞
❌میترسـم از خـودم زمانی که؛
⇜ #چادر سر می کنم
ولی گفتگو با #نامـحــرم برایم عادی شده...
❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛
⇜حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد💕
باید #قتلگاهی رقم زد
باید کشت💔
▪️منیت را
▫️تکبر را
▪️دلبستگی را
▫️غرور را
▪️غفلت را
▫️آرزوهای دراز را
باید از خود گذشت!
باید کشت #نفس را...
#شهادت_درد_دارد!
دردش کشتـ⚡️ـن لذت هاست...
💥امان از #نفس توجیه گر💥
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠زیارت ... 🔰داشتیم می رفتیم حرم #حضرت_زینب [سلام الله علیها ]. توی راه بودیم که حاج حسین شروع کرد ا
🍃🌺🍃🌺
❣هرخانمـی که #چادر به سرکند و عفت ورزد🍃
❣وهر #جوانی که #نماز_اول_وقت را در حد توان شروع کند
اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم #امام_حسین_علیه_السلام خواهم کرد و او را #دعا می کنم🙂☝️
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
خاطرات شهید 🌷
🌷داشتیم برای #عملیات آماده می شدیم #اذان_صبح گفتند، سریع آمدیم توی چادر تا نمـــاز بخونیم و حرکت کنیم
🌷منطقه شناسایی شده بود و بمباران💥 شروع شد توی #چادر مشغول نماز خواندن بودیم که دو سه تا راکت افتاد کنار چادر ما برادری که درحال تشهد بود یهو به #سجده رفت وهمانطور ماند...
🌷دیدم از کنار پیشانی اش رگه خونی بیرون زد💔 یاد ضربت خوردن #حضرت_علی(ع) افتادم این بچه ها به آقای خودشان اقتدا کردند حتی #شهادتشان هم علی گونه👌 بود...
#شهید_یوسف_شریف
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_بیست_وچهارم 4⃣2⃣ 🍂 "بعضی چیزا حِس کردنیه" چشم هایم را باز کردم و بی اختیار لیوا
❣﷽❣
ـ#رمتن
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_بیست_وپنجم 5⃣2⃣
🍂به ایران برگشتیم اما جر و بحث ها همچنان ادامه داشت. پدر و مادرم متوجه شدند من رضای سابق نیستم و تغییر کردهام. آرام بودم آرام تر از همیشه، اما برای خانواده ام تبدیل به فرزندی سرکش شده بودم که با همه قوانین مخالفت میکرد. تابستان سپری می شد برخلاف سال قبل که سخت مشغول درس و کنکور بودم. بیشتر اوقات به بیکاری می گذشت.
🌿یک روز کاوه زنگ زد و ظهر همان روز برای ناهار در رستوران قرار گذاشتیم. از اینکه مجبور شده بود بعد از دعوای من و آرمین دوستی مان را قطع کند، اظهار شرمندگی میکرد آن روز دردو دل مفصلی برایم کرد و گفت: برخلاف رضایت قلبی اش در رودربایستی با آرمین مانده و هنوز هم اخلاق های آزاردهنده اش ناراحتش می کند. درک می کردم سعی کردم دلداریش بدهم.
🍂بعد از نهار به یاد گذشته کمی در خیابان ها قدم زدیم👥 و بعد از جدا شدن حدود ساعت ۴ عصر بود. بیکار بودم با این که چند روز قبل به #بهشتزهرا رفته بودم تصمیم گرفتم دوباره بروم در خلوت و سکوت آنجا راحت تر فکر میکردم وارد قطعه شهدای گمنام🌷 شدم و تمامی بین قبرها قدم زدم ناگهان توجه به کسی که جلوتر کنار یک قبر نشسته بود جلب شد. کمی نزدیکتر رفتم و نگاه کردم همان دختر دلنشین💖 با همان کتاب کوچک مشغول دعا خواندن بود.
🌿بعد از چند دقیقه سرش را روی قبر گذاشته و اشک هایش جاری شد. انگار دلش پر بود با آن که نه تصویر واضحی از چهره اش دیده بودند و نه به درستی می شناختمش اما با دیدن اشک هایش دلم لرزید💓 کمی نزدیکتر شدم احساس کردم هر چیزی بگویم ممکن است بیادبی تلقی شود؛ چند دقیقه ای جملات را بالا و پایین کردم صدایم را صاف کردم و گفتم:
_سلام
🍂سرش را بلند کرد به سرعت اشکهایش را پاک کرد و رویش را گرفت. تا روی ابروهایش را با روسری پوشانده بود؛ اما باز هم صورتش مثل ماه🌝 می درخشید و سعی می کرد نگاه نکند. باد ملایمی #چادر سرش را تکان میداد و دل من هم تاب میخورد. جواب سلامم را داد گفتم:
_منو یادتون نمیاد؟؟
+نخیر
_چند هفته پیش در یک شیشه گلاب رو براتون باز کردم و شما باهاش یه قبرو شستین
+بله یادم اومد ...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁دستم بگیـــر 🍃تا که بھشتم🌸 بنا شود.. 🍁شاید سرم 🍃قبول کنی #خاک_پا شود.. 🍁بالی بده 🍃که بال بگیرد
#شهید_امیر_سیاوشی
🌷صفات بارز اخلاقی :
مهربان، شوخ طبع، #صبور، خنده رو😊، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، #صادق و بی ریا👌
🌷علایق :
فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در #هییت های مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول #محرم🏴
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید :
برای تشیع جنازه ام⚰ خواهش می کنم همه با #چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و #همسر_عزیزم هر روز به دیدارم بیایند.
🌷خاطره به یاد ماندنی برای شهید :
دیدار مقام معظم #رهبری
🌷تکیه کلام :
#یا_علی_مدد
🌷دو بیتی مورد علاقه :
شکر خدا که در پناه #حسین_ایم
عالم از این خوب تر پناه ندارد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسفرانه 💗|• 💖لحظهای که سر سفره #عقد نشسته بودم این باور قلبی را داشتم که حسین روزی به #شهادت م
#همسر_شهید:
🔸وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت⏰ یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خوابم برد....
🔹در خواب «حسین» را با همان لباسهای #خاکی در ضریح حضرت بیبی #زینب (سلام الله) دیدم😍 دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت: اجازه میدهی #ضریح را تمیز کنم⁉️
🔸من هم با #چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان گریان😭 روبهروی او ایستاده بودم. سرم را به علامت #تأیید تکان دادم. در صورتی که من تا حالا نه #سوریه رفته بودم که ببینم ضریح بیبی زینب (سلام الله) به چه صورت است و ✘نه عکسی از آنجا دیده بودم.
🔹وقتی که عکس #ضریح را به من نشان دادند دیدم دقیقاً👌 همان چیزی است که در خواب دیدم....
#تخریب_چی_مدافع_حرم
#شهید_حسین_هریری🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ به وقت شهادت❤️ ❣✨عصر با عجله برای رسیدن سروقت به شیفت، وارد دفتر خادمین حرم که شدم اسماعیل گفت: م
#فرازی_از_وصیت_نامه📜
💢فرزندانم . .
محبین حضرات معصومین💞
✓علی آقا، ✓خانم فاطمه و ✓آقا محمد.
🍁خوشحالم که به دِین خود عمل کردم شاید #نواقصی هم داشته ام اما سعی کردم که فقط #رزق_حـلال کـریـمه اهـل بـیت (علیهاالسلام) رابه خانه برسفره مهیا کنم👌 و از حضرات معصومین خواستارم که نسل و ذریه ام، ولایت مدار و ادامه دهنده ی #راه این حقیر باشند.
🍁مطمئنم #پسرانم متدین، ولایتی و مفید برای نشر احکام دین✅ و دخترم باعفت و #حجاب خود با چادر🌸دل حضرت زهرا(س) را شاد می کند.
🍁بدان که برای این #چادر کـه هدیه حضرت زهرا(سلام الله علیها) است، خون دلها خورده شده و #خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته❣ است.
#خادم_حرم_حضرت_معصومه
#مدافع_حرم_حضرت_زینب
#شهید_مهدی_ایمانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh