eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
راهیست راه عشق♥️ که کناره نیست آن جا جز آن که بسپارند چاره نیست😔 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣4⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰آقا محمد تقی هم تختی🛌 من بود تو دوره یه روز که خیلی بودم و تازه از دکتر اومده بودم محمد تقی پیشم بود دائم نگران پست شبم بودم😥 ولی واقعا نمی تونستم پست بدم 🔰محمد تقی هی می گفت نباش بهتر میشی تا اینکه من شب خوابیدم😴 و کسی برا پست منو بیدار نکرد. صبح که بیدار شدم دیدم همه کسایی که اون شب پست بودن اتیکتشون تو جیب بود 🔰که فکر کنم صمد امید پورم یکی از اونا بود. تازه فهمیدم همه پستا و پست منو تا صبح خودش داده😔 🔰یادش بخیر خیلی دلم براش تنگ میشه💔 مخصوصا روز که بهم زنگ زد و خواست برم که با هم خداحافظی کنیم. انگار بهش الهام شده بود دیگه بر نمی گرده😭 راوی: آقای صادق پورعلی از هم دوره ای های دانشگاه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 یک روز نوشته میشود در تقویم📆 ! مناسبت ظهور مهدی...😍 برپا بکنیم هم یک جشن بزرگ با حضور مهــ♥️ـدی شاعر:علی_علی_بیگی نذر گل نرجس 🤲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 انتظار فقط به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن نیست❌ " یعنی آماده شدن" باید در راه ایجاد تلاش کنیم 🔻سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج): 💢در اسلام خواسته شده است از ما که انتظار داشته باشیم. فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است✔️ گفته‌اند باشید؛ انتظار یعنی امید♥️ انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آینده‌ی قطعی‌ای وجود دارد👌 صِرف نیاز نیست، انتظار است. 💢لذا در روایات ما، معارف ما، جایگاه بسیار مهمّی دارد. در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، وجود دارد. اینی که پیغمبر میفرماید: «اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج»، ناظر به همه‌ی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش می‌آید؛ گوناگونی در زندگی پیش می‌آید، انسان در مواجهه‌ی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود🚫 باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که ✅ 💢انتظار به معنای فقط و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است💪 به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند وجود دارد که میشود به او دست یافت، برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار حضرت بقیّةاللّه (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم👊 باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ی مهدوی. 💢خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است بتوانیم به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم که ، جامعه‌ی قسط است، جامعه‌ی معنویّت است✓ جامعه‌ی معرفت است✓ جامعه‌ی برادری و اخوّت است✓ جامعه‌ی علم است✓ جامعه‌ی است. 📆 ۹۹/۱/۲۱ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
(عج)♥️ 💐اگه دردا درمون میشه 💐اگه بیایی دنیا گلستون میشه🌺 🎤 👏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه یونس✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
آسمونی شدن🕊 نه بال میخواد و نه پر✘ دلی♥️ میخواد به وسعت خود آسمون آسمونی بال پرواز نداشتند تنها به ندای دلشون گفتند و پریدند 🌷🌷🌷🌷 همه ی ما باید آماده رفتن شویم وچه زیباست این رفتن همراه با باشد🌺 🌷شهدای ۲۱ فروردین ۹۵🌷 🥀 🥀 🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۸۲۵.attheme
306.2K
📲 • 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آنان که طعم را چشیدہ اند شهـادت🌷 را نیز چون زندگی شیرین می دانند ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۲۳/۰۳/۲۳ ◻️محل ولادت: شهرستان درگز_خراسان رضوی ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۷۸/۰۱/۲۱ ◻️محل شهادت: تهران در بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به وسیله عوامل مسلح مجاهدین خلق در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونی‌اش🏘 واقع در تهران و در برابر دیدگان کشته شد.  در مراسمی با حضور سید علی خامنه ای♥️ و مقامات لشکری و کشوری و جمع کثیری از دوستدارانش، علی صیاد شیرازی در قطعه ۲۹ بهشت زهرا راهی خانه ابدی خود شد🌷 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز بی قراری ها باز تنهایی ها👤 باز جای خالی ًثانیه ها بوی دلتنگی💔 میدهد (عج) تـو نظر کن بر حال دل ما در این پنج شنبه ای که روز تـوست آقایـم، به حق شهیــدان🌷 اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج 💔 هدیه به روح پاک و معطر شهـدا 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾وقتی دلم از زمونه خسته میشه میام تو 🌷میشینم 🍂یکی یکی رد میشم از عکس شما رو میبینم 🌾از درد دوری شما💕 یه گوشه ای، میشینم و زار میزنم😭 🍂خسته شدم 😭 از این دور و زمونه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔘محمودرضا، خیلی به ارادت داشت. انتظارِ محمود، یه انتظار واقعی بود👌 ↽واقعا امام زمانش رو داشت ↽واقعا داشت سعی میکرد باشه ↽واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای و تمرینی برای ظهور میدید✔️ ✍پ ن: امام صادق عليه السلام 💢كسى كه مايل است جزء حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با و اخلاق نيكو توأم گردد. 📚بحارالأنوار، ج 52، ص 140 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⛅ طرح| سپهبد : عشق به (عج)، عشق به خداست. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
(عج) 🔸شهید مهدی باکری در مرحله مقدمات ، رزمندگان را برای نبردی مردانه👌 و عارفانه دعوت کرد. این شهید در شب عملیات گرفت و همه گردان‌ها را یک یک از زیر قرآن📖 عبور داده و توصیه فرمود: 🔹«برادران! خدا را از یاد نبرید نام (عج) را زمزمه کنید. دعا کنید که کار ما برای خدا♥️ باشد. از پشت بی‌سیم📞 نیز همه را به ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله» تشویق نمود». 🔸در اولین عملیات بدر موفق به شکستن خط دشمن شد، در مرحله دوم عملیات هم خسارات و شکست⚡️ سنگینی به دشمن وارد کردند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 9⃣ 🔮ادامه دادم: من تصمیم گرفته ام با مصطفی ازدواج کنم، عقدم هم پس فردا پیش امام است. فقط خودم مانده بودم این شجاعت را از کجا آورده ام🤭 مصطفی اصلا نمی دانست من دارم چنین کاری می کنم. خیلی عصبانی شد. بلند شد با داد و فریاد و برای اولین بار می خواست مرا بزند که پدرم دخالت کرد و خیلی آرام پرسید: عقد شما با کی؟ 🔮گفتم : ، من خیلی سعی کردم شما را قانع کنم، ولی نشد. مصطفی به من گفت دیگر نتیجه ای ندارد و خودش هم می خواست برود مسافرت🚗 پدرم به حرف هایم گوش داد و همان طور آرام گفت: من همیشه هر چه خواسته اید فراهم کرده ام. ولی من می بینم این مرد برای شما مناسب نیست❌ او شبيه ما نیست، فامیلش را نمی شناسیم. من برای حفظ شما نمی خواهم این کار انجام شود. 🔮گفتم: به هر حال من را گرفته ام می روم. امام موسی صدر هم اجازه داده اند. ایشان حاكم شرع است و می تواند ولیّ من باشد. بابا دید، دیگر مسئله جدی است. گفت: حالا چرا پس فردا⁉️ ما آبرو داریم. گفتم: اما تصمیممان را گرفته ایم. باید پس فردا باشد. البته من به امام موسی صدر هم گفته ام که می خواهم عقد خانه باشد نه جای دیگر. 🔮اگر شما بدهيد و سايه تان روی سر ما باشد من خیلی خوش حال ترم. بابا گفت: آخر شما باید داشته باشید. گفتم: من آمادگی دارم، کاملا👌 نمی دانم این همه قاطعیت و شجاعت را از کجا آورده بودم. من داشتم از همه امور اعتباری، از چیزهایی که برای همه مهم ترین بود می گذشتم. البته آن موقع نمی فهمیدم، اصلا وارستگی انجام چنین کاری را هم نداشتم. فقط می دیدم که بزرگ است، لطیف است و عاشق اهل بیت♥️ است و من هم به همه این ها عشق می ورزیدم 🔮بابا گفت: خب اگر خواست شما این است حرفی نیست. من مانع نمی شوم. باورم نمی شد به این سادگی قبول کرده باشد. حالا چه طور باید به مصطفی خبر می دادم😥 نکند مجبور شود از حرفش برگردد! تا پس فردا پدرش پشیمان شود! مصطفی کجاست، این طرف و آن طرف. شهر و دهات را گشت تا بالاخره را پیدا کرد. گفت: فردا عقد است، پدرم کوتاه آمد. مصطفی باورش نمی شد، مگر خودش باورش می شد؟ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 0⃣1⃣ 🔮الآن که به آن روزها فکر می کند می بیند آدمی که آن کارها را کرد او نبود. اصلا کار کار آدم و آدم ها نبود، کار بود، دست خدا بود، جذبه ای بود که از مصطفی بر او مي تابید💖 بی شناخت، شناخت بعد آمد. بی هوا خندید😄 انگار چیزی ذهنش را قلقلک داده باشد. 🔮او حتى نفهمیده بود یعنی اصلا ندیده بود که سر مصطفی ! دو ماه از ازدواجشان می گذشت که دوستش مساله را پیش کشید. ! در ازدواج تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد، تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است، این کوتاه است_ مثل این که می خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد🚫 حالا من تعجبم چه طور شده مصطفی را که سرش مو ندارد قبول كردي😟 🔮غاده يادش بود که چه طور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتى دل خور شد و بحث کرد که، مصطفی نيست. تو اشتباه می کنی. دوستش فکر می کرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهميده😅 آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی و شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید چرا می خندی⁉️ و غاده که چشم هایش از خنده به اشک نشسته بود گفت: 🔮مصطفی، تو کچلی؟ من ! آن وقت مصطفی هم شروع کرد به خندیدن و حتی قضيه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می گفت: شما چه کار کردید که شما را ندید؟ ممکن است این جریان خنده دار باشد. ولی واقعا اتفاق افتاد. 🔮آن لحظاتی که با مصطفی بودم و حتی بعد که ازدواج کردیم💍 چیزی از عوالم ظاهری نمی دیدم و نمی فهمیدم. به پدرم گفتم: نمی خواهم. فقط فامیل نزدیک، عمو، دایی و ... پدرم گفت: به من ربطی ندارد. هر کار خودتان می خواهید بكنید. و صبح روزی که بعد از ظهرش عقد بود و آماده شدم که بروم دبیرستان برای تدریس، مادرم با من صحبت نمی کرد و عصبانی بود😠 🔮خواهرم پرسید کجا مي روی؟ گفتم: مدرسه. گفت: شما الان باید بروید برای آرایش💄 برويد خودتان را درست کنید. من بروم؟ رفتم مدرسه. آن جا هم همه می گفتند که شما چرا آمدید؟ من تعجب کردم گفتم: چرا نیايم؟ مرا همین طور می خواهد✅ از مدرسه که برگشتم، مهمان ها آمده بودند. مصطفی آن جا کسی را نداشت و از طرف او داماد "آقای صدر" و خانواده و خواهرانش و سید غروی آمده بودند و از فامیل خودم خیلی ها نيامدند، همه شان بودند و ناراحت... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
️ 🎧لالایی دخترم 🌷️ تقدیم به 🌷 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾🥀🌾🥀🌾🥀 میان و این بغضِ😢 بی قـرار جای تـ♥️ـو 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا