13960817001190.mp3
1.89M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه یونس✨
#قرائت_صفحه_دویست_وبیست
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
آسمونی شدن🕊
نه بال میخواد و نه پر✘
دلی♥️ میخواد به وسعت خود آسمون
#مردان آسمونی بال پرواز نداشتند
تنها به ندای دلشون #لبیک گفتند و پریدند
🌷🌷🌷🌷
همه ی ما باید آماده رفتن شویم
وچه زیباست این رفتن همراه با #شهادت باشد🌺
🌷شهدای ۲۱ فروردین ۹۵🌷
#شهید_حسین_بواس🥀
#شهید_سیدسجاد_خلیلی🥀
#شهید_محمدتقی_سالخورده🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠اعتقاد شهید صیادشیرازی به ولایتِ امام خامنهای (مدظله العالی). 🔹یڪ روز صبح رفته بودم به ملاقاتِ #ا
آنان که
طعم #عبادت را چشیدہ اند
شهـادت🌷 را نیز چون زندگی
شیرین می دانند
#سپهبدشهـید #علی_صیاد_شیرازی
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۲۳/۰۳/۲۳
◻️محل ولادت: شهرستان درگز_خراسان رضوی
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۷۸/۰۱/۲۱
◻️محل شهادت: تهران
#سپهبد_شهید_صیاد_شیرازی در بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به وسیله عوامل مسلح مجاهدین خلق در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونیاش🏘 واقع در تهران و در برابر دیدگان #فرزندش کشته شد.
در مراسمی با حضور #رهبر_انقلاب سید علی خامنه ای♥️ و مقامات لشکری و کشوری و جمع کثیری از دوستدارانش، علی صیاد شیرازی در قطعه ۲۹ بهشت زهرا راهی خانه ابدی خود شد🌷
#سالروز_شهادت🕊
#همیشه_به_یادتیم_فرمانده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
باز بی قراری ها
باز تنهایی ها👤
باز جای خالی #مسافران_بهشتی
ًثانیه ها بوی دلتنگی💔 میدهد
#یابن_الحسن(عج)
تـو نظر کن بر حال دل ما
در این پنج شنبه ای که روز #میلاد تـوست آقایـم، به حق شهیــدان🌷
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#پنجشنبه_های_دلتنگی💔
هدیه به روح پاک و معطر شهـدا #صلوات🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی دلم از زمونه.mp3
6.78M
🌾وقتی دلم از زمونه خسته میشه
میام تو #گلزار🌷میشینم
🍂یکی یکی رد میشم از #کنارتون
عکس شما رو میبینم
🌾از درد دوری شما💕
یه گوشه ای، میشینم و زار میزنم😭
🍂خسته شدم #آی_شهدا😭
از این دور و زمونه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همیشه با #وضو بود موقع شهادتش🌷 هم با وضو بود دقایقی قبل از #شهادتش وضو گرفت و رو به من گفت: " ان ش
🔘محمودرضا، خیلی به #امام_زمان ارادت داشت. انتظارِ محمود، یه انتظار واقعی بود👌
↽واقعا #دغدغه امام زمانش رو داشت
↽واقعا داشت سعی میکرد #آماده باشه
↽واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای #ظهور و تمرینی برای ظهور میدید✔️
✍پ ن: امام صادق عليه السلام
💢كسى كه مايل است جزء #ياران حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با #تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد.
📚بحارالأنوار، ج 52، ص 140
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روایت #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی از #شهید_مهدی_باکری 💢فرماندهی در جنگ ما #امامت بود نه هدایت.... #آق
#یاد_امام_زمان(عج)
🔸شهید مهدی باکری در مرحله مقدمات #عملیات_بدر، رزمندگان را برای نبردی مردانه👌 و عارفانه دعوت کرد. این شهید در شب عملیات #وضو گرفت و همه گردانها را یک یک از زیر قرآن📖 عبور داده و توصیه فرمود:
🔹«برادران! خدا را از یاد نبرید نام #امام_زمان (عج) را زمزمه کنید. دعا کنید که کار ما برای خدا♥️ باشد. از پشت بیسیم📞 نیز همه را به ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله» تشویق نمود».
🔸در اولین #شب عملیات بدر موفق به شکستن خط دشمن شد، در مرحله دوم عملیات هم خسارات و شکست⚡️ سنگینی به دشمن #بعثی وارد کردند.
#شهید_مهدی_باکری
#جاویدالاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_هشتم 8⃣ 🔮وقتی من خواستم برگر
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_نهم 9⃣
🔮ادامه دادم: من تصمیم گرفته ام با مصطفی ازدواج کنم، عقدم هم پس فردا پیش امام #موسی_صدر است. فقط خودم مانده بودم این شجاعت را از کجا آورده ام🤭 مصطفی اصلا نمی دانست من دارم چنین کاری می کنم. #مادرم خیلی عصبانی شد. بلند شد با داد و فریاد و برای اولین بار می خواست مرا بزند که پدرم دخالت کرد و خیلی آرام پرسید: عقد شما با کی؟
🔮گفتم : #دکتر_چمران، من خیلی سعی کردم شما را قانع کنم، ولی نشد. مصطفی به من گفت دیگر نتیجه ای ندارد و خودش هم می خواست برود مسافرت🚗 پدرم به حرف هایم گوش داد و همان طور آرام گفت: من همیشه هر چه خواسته اید فراهم کرده ام. ولی من می بینم این مرد برای شما مناسب نیست❌ او شبيه ما نیست، فامیلش را نمی شناسیم. من برای حفظ شما نمی خواهم این کار انجام شود.
🔮گفتم: به هر حال من #تصمیمم را گرفته ام می روم. امام موسی صدر هم اجازه داده اند. ایشان حاكم شرع است و می تواند ولیّ من باشد. بابا دید، دیگر مسئله جدی است. گفت: حالا چرا پس فردا⁉️ ما آبرو داریم. گفتم: اما تصمیممان را گرفته ایم. باید پس فردا باشد. البته من به امام موسی صدر هم گفته ام که می خواهم عقد خانه #پدرم باشد نه جای دیگر.
🔮اگر شما #رضایت بدهيد و سايه تان روی سر ما باشد من خیلی خوش حال ترم. بابا گفت: آخر شما باید #آمادگی داشته باشید. گفتم: من آمادگی دارم، کاملا👌 نمی دانم این همه قاطعیت و شجاعت را از کجا آورده بودم. من داشتم از همه امور اعتباری، از چیزهایی که برای همه مهم ترین بود می گذشتم. البته آن موقع نمی فهمیدم، اصلا وارستگی انجام چنین کاری را هم نداشتم. فقط می دیدم که #مصطفی بزرگ است، لطیف است و عاشق اهل بیت♥️ است و من هم به همه این ها عشق می ورزیدم
🔮بابا گفت: خب اگر خواست شما این است حرفی نیست. من مانع نمی شوم. باورم نمی شد #بابا به این سادگی قبول کرده باشد. حالا چه طور باید به مصطفی خبر می دادم😥 نکند مجبور شود از حرفش برگردد! تا پس فردا پدرش پشیمان شود! مصطفی کجاست، این طرف و آن طرف. شهر و دهات را گشت تا بالاخره #مصطفی را پیدا کرد.
گفت: فردا عقد است، پدرم کوتاه آمد. مصطفی باورش نمی شد، مگر خودش باورش می شد؟
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد
#قسمت_دهم 0⃣1⃣
🔮الآن که به آن روزها فکر می کند می بیند آدمی که آن کارها را کرد او نبود. اصلا کار کار آدم و آدم ها نبود، کار #خدا بود، دست خدا بود، جذبه ای بود که از مصطفی بر او مي تابید💖 بی شناخت، شناخت بعد آمد. بی هوا خندید😄 انگار چیزی ذهنش را قلقلک داده باشد.
🔮او حتى نفهمیده بود یعنی اصلا ندیده بود که سر مصطفی #مو_ندارد! دو ماه از ازدواجشان می گذشت که دوستش مساله را پیش کشید. #غاده! در ازدواج تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد، تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است، این کوتاه است_ مثل این که می خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد🚫 حالا من تعجبم چه طور شده مصطفی را که سرش مو ندارد قبول كردي😟
🔮غاده يادش بود که چه طور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتى دل خور شد و بحث کرد که، مصطفی #کچل نيست. تو اشتباه می کنی. دوستش فکر می کرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهميده😅 آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی و شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید چرا می خندی⁉️ و غاده که چشم هایش از خنده به اشک نشسته بود گفت:
🔮مصطفی، تو کچلی؟ من #نمیدانستم! آن وقت مصطفی هم شروع کرد به خندیدن و حتی قضيه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می گفت: شما چه کار کردید که #غاده شما را ندید؟ ممکن است این جریان خنده دار باشد. ولی واقعا اتفاق افتاد.
🔮آن لحظاتی که با مصطفی بودم و حتی بعد که ازدواج کردیم💍 چیزی از عوالم ظاهری نمی دیدم و نمی فهمیدم. به پدرم گفتم: #جشن نمی خواهم. فقط فامیل نزدیک، عمو، دایی و ... پدرم گفت: به من ربطی ندارد. هر کار خودتان می خواهید بكنید. و صبح روزی که بعد از ظهرش عقد بود و آماده شدم که بروم دبیرستان برای تدریس، مادرم با من صحبت نمی کرد و عصبانی بود😠
🔮خواهرم پرسید کجا مي روی؟ گفتم: مدرسه. گفت: شما الان باید بروید برای آرایش💄 برويد خودتان را درست کنید. من بروم؟ رفتم مدرسه. آن جا هم همه می گفتند که شما چرا آمدید؟ من تعجب کردم گفتم: چرا نیايم؟ #مصطفی مرا همین طور می خواهد✅ از مدرسه که برگشتم، مهمان ها آمده بودند. مصطفی آن جا کسی را نداشت و از طرف او داماد "آقای صدر" و خانواده و خواهرانش و سید غروی آمده بودند و از فامیل خودم خیلی ها نيامدند، همه شان #مخالف بودند و ناراحت...
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌾🥀🌾🥀🌾🥀
میان #مـن
و این بغضِ😢 بی قـرار
جای تـ♥️ـو
#خالیست
#شهید_اسماعیل_خانزاده
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
سلام آقا ♥️
دوباره #جمعه و
من بر سر راهت
گدایی می کنم
#نگاهت را
بریز در کاسه ام #امروز
اگرچه گاهی از اوقات
به راهت بی وفایی😔 می کنم
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷
صبح یعنے #توبخندے دل من باز شود
پلک بگشایے و از نو غزل آغازشود😍
صبح یعنےکہ دلمـ❤️گرم #نگاهت باشد
آسمان، عشق ، زمین، #باتو هم آواز شود
#شهید_رسول_خلیلی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#کــرامات_شهـــدا
💠زیارت بر شانه های پســر
🔸مادر شهید شفیعی هنوز کربلا نـرفته بود. شبی در خواب علی بهش میگه: روی شانه هایم بنشین تا ببرمت #کربلا. مادر می نشیند و کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود.
🔹علی نخی به دستش می دهد و سر دیگر نخ را به دست خود می گیرد. قبر #امام_حسیــن (ع) و امام علـی(ع)♥️ و بقیه را بهش نشان می دهد. مادر برای #زیارت می رود وبر می گردد. باز بر شانه های دست پرورده شهیدش🌷 می نشیند وبه خانه باز می گردد.
🔸از خواب می پرد. بوی عطــری😌 فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود. وهر کس به دیدار #ننه_سکینه می آمد از این گلاب خوش بو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: شیشه گلابی روی فرش شکسته⚡️ و ریخته که چنین بویی پخش می شود.
🌼آری! راهی که به قیمت #خون پاکشون باز شد. پس روا نیست مادر عزیز شهید🕊 در حسرت زیارت یار بماند.
#شهید_علی_شفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸 اوج افتخار
رهبر معظم انقلاب:
🔹️«ملّت ایران در آزمون کرونا، خوب درخشیدند. #اوج این افتخار ملّی🇮🇷 متعلّق است به مجموعهی درمانی کشور»
۱۳۹۹/۰۱/۲۱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh