#کلام_شهید🌸🌱
☘شهید#حمید طباطباییمهر:
🍁فقط #دم زدن از #شهـدا افتخار
نیست❌ باید زندگــیمان حرفـمان
☘نگاهمان #لقمههایمان رفاقتمان
#بـوی شـــــهدا را بدهد
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
#شهید_حمید_طباطبایی_مهر🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#شهید_عزیزم💞
🥀روزهای بی ت✨و
صدابه #صدایم نمی رسد😔
#بغضی نشسته ،به دادم نمی رسد
🍀این روزها #دلم گرفته ،غمم بی نهایت است💔
باران🌨 به پای اشک هایم 😭نمی رسد
🥀هی #بغض میکنم ،،،اشکم جاری نمی شوداین اشک هم به دادحالم #نمی رسد
این آسمانی🌫 میشکند خُرد می شود
امابه #👣پای هایم نمی رسد❌
#شهید_سیدعلی_حسینی🌷
#همسرانه🌸
#شهیدانه🍂
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
☔️آرامش #یعنی:
قایق زندگیت را
#دست کسی بسپاری که
صاحب #ساحل آرامش است
🌸الابذکرالله
🍃تطمئن القلوب
🌸قشنگترین و#شادترین لحظات نصیبتان باد😍
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🥀📖
.
.
•♥️[ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ... ]•
🌹دوست داشتی
🌱 دلم 💞بهت گرم باشه
🌹ببخش که حواسم نبود...
💥•| #بقره159
♥️•| #قرآن_بخوانیم
.
.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌾خیلی #گشته بودیم ، نه پلاکی ، نه کارتی ، چیزی همراهش نبود💔
#لباس 👕فرم سپاه به تنش بود . چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد✨
🌾خوب که دقت کردم ، #دیدم یک نگین عقیق است که انگار روش جمله ای حک شده خاک و گل🌸 ها رو پاک کردم …. دیگر نیازی نبود دنبال #پلاکش بگردیم …
☘روی عقیق نوشته بود : 💔“به یاد #شهدای گمنام😔
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#وصیت_شهدا🌷
🔸#حجاب سنــگــرے اســٺ آغــشــٺہ بــہ #خــون مَــن 💘ڪــہ اگــر آن را #حفــظ نَــڪُــنـیـد ❌
🍃بــہ خــون مَــݩ #خیانت ڪـرده ایــد..😔
#شهیداحمدپناهی 💙••♡
#حجاب🌸••♡
#خون_شهیدان🥀••♡
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 8⃣1⃣#قسمت_هجدهم 💢 زندگى بدون ابوالفضل ، میان #تهى است
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم
💢 اما در این سعى آخر میان #خیمه و #میدان ، کارى شده است که دل او را یکدله کرده است....سکینه ، سکینه ، سکینه ، اینجا همانجاست که جاده هاى محبت 🌸به هم می رسد.#عشقهاى_مختلف به هم گره مى خورد و #یکى مى شود.
عشق او به حسین و عشق او به بچه ها در سکینه با هم تلاقى مى کند.
🖤عشق 💕او به حسین و #عشق حسین به بچه ها در سکینه به هم مى رسند.اینجا همان جاست که او در مقابل #حسین و #بچه_ها یکجا زانو مى زند.
این سکینه همان طور سینایى است که حضور حسین در آن به تجلى مى نشیند.
این #سکینه مرز مشترك میان حسین و بچه هاست. و #لزومى ندارد که سکینه به عباس ، حرفى زده باشد....
لزومى ندارد که سکینه از عباس آب💧 خواسته باشد.
💢 چه بسا که او را از #رفتن به دنبال آب منع کرده باشد... لزومى ندارد که نگاهش را به نگاه عباس دوخته باشد تا عباس ، خواستن را از #چشمهاى او بخواند. همینقدر #کافیست که او پیش روى عباس ایستاده باشد،... مژگان سیاهش را حایل چشمهایش کرده باشد و نگاهش را به #زمین دوخته باشد.
همین براى عباس کافیست تا زمین و زمان را به هم بریزد و جهان را آب کند.
🖤اگر سکینه بگوید آب، #هستى عباس آب مى شود پیش پاى سکینه....
نه ، سکینه لب به گفتن آب ، تر نکرده است... فقط... شاید گفته باشد:
عمو!... یا نگفته باشد.چه گذشته است میان سکینه و عباس که عباس #ادب ،
عباس #معرفت ، عباس #ماموم ،
عباس #خضوع ، پیش روى امام ایستاده است و گفته است:
💢آقا! تابم تمام شده است.
و آقا #رخصت داده است.
خب اگر آقا رخصت داده است پس چرا نمى روى عباس ! اینجا، #حول و حوش خیمه 🏕زینب چه مى کنى ؟ عمر من !
عباس ! تو را به این جان نیم سوخته چه کار؟ آمده اى که #داغ مرا تازه کنى ؟
آمده اى که دلم را بسوزانى ⁉️ جانم را به آتش🔥 بکشى ؟ تو خود جان منى عباس ؟ برو و احتضار مرا اینقدر طولانى نکن.
🖤#رخصت_ازمن چه مى #طلبى عباس ! تو کجا دیده اى که من نه بالاى حرف #حسین ، که همطراز حسین ، حرفى گفته باشم ؟ تو کجا دیده اى که دلم 💗غیر از حسین به امام دیگرى اقتدا کند؟تو کجا دیده اى که من به سجاده اى غیر خاك پاى حسین نماز بگذارم.آمده اى که #معرفت را به تجلى بنشینى ؟ ادب را کمال ببخشى ؟
عشق 💜را به برترین نقطه #ظهور برسانى ؟چه نیازى عباس من ؟!
💢نشان ادب تو از #دامان_مادرت به یاد من مانده است.... وقتى که مادر #خطابش_کردیم ، پیش پاى ما نشست و زار زار #گریه 😭کرد و گفت : _مرا مادر خطاب نکنید.❌ مادر شما #فاطمه بوده است ، این کلام ، از دهان شما فقط #برازنده مقام زهراست . من #خدمتگزار شمایم . #کنیز شمایم.
🖤عباس من !
تو شیر #ادب از سینه این مادر خورده اى . وقتى پدر او را به #همسرى برگزید، او ایستاده بود پشت در و به خانه در نمى آمد تا #ازمن ، دختر بزرگ خانه #رخصت بگیرد، و تا من به #پیشواز او نرفتم ، او قدم به داخل خانه نگذاشت.
عباس من ! تو خود معلم عشقى ! امتحان چه را پس مى دهى ؟
💢 جانم فداى ادبت عباس !
عرفان ، شاگرد معرفت توست و عشق ، در کلاس تو درس پس مى دهد.
بارها گفته ام که #خدا اگر از همه عالم و آدم ، همین #یک_عباس را مى آفرید،
به مدال فتبارك االله احسن الخالقین✨ ش میبالید.اگر آمده اى براى سخن گفتن ، پس چیزى بگو...
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
1_56571771.mp3
25.67M
میخوام امشب🌙 دوباره
یـادی کنـیم از #شُهــــــــــدا 💔
🎧 #مداحی
🎤 #سیدرضانریمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رسول_عشق 💓
🌿نگاه تو بر #زندگی ماست و همین دل مارا قرص میکند...
🍁میدانیم که در این #ورطه دلتنگی💔 #حواست هست به گره های زندگیمان..
🍀تو #نظاره میکنی و همین برای این دل بی قرار کافیست..
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#اللهمعجللولیکالفرج...
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🦋مولای #من
چشم وجودمان #خیره به نورِ ✨حضور #شماست و دست استغاثه
🦋و روی #حاجتمان
متوسل به درگاه تان تا #خداوند
طلعت #رشیدتان را به ما بنمایاند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☘️🌸
🌱سرو#زيباشده از
شكل خراميدن تان
🍂شعله #پر 🦋ميكشد از
#شيوه ی خنديدن 😃تان...
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🥀🌸
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_زیارت_امام_با_پای_پیاده.mp3
2.71M
♨️زیارت امام با پای پیاده از روی محبت
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#خاطرات_شهدا🌷
🌻در دوره #آموزشی بسیج، یک شب رسول، من را کنار کشید، حالا آن موقع سیزده ساله بود، گفت: آقا #مرتضی شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم، یک چیزی میخواهم بگویم، فقط از شما میخواهم که به هیچ کس نگویید، تاکید کرد که به پدرم نگویید،
🌻به #مادرم نگویید، به برادرم روح الله نگویید، من اول فکر میکردم یک کار خطایی کرده یا #تقصیری از او سر زده، گفتم: خوب بگو، گفت:
آقا مرتضی شما آدم #پاک و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب میشود، دعا 🤲کنید ما #شهید بشویم، من همانجا چشمم پر اشک 😢شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه، که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما #سبقت گرفته.
#شهید_رسول_خلیلی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🎈| #تلنگر💥
.
.
🌳وقتی⏰-
پرخاشـگر شدی🧨
و #خشمت رو به صورتِ
🌳مامان بابات #پاشیدی
اون لحظه رو به یاد بیار*🌱*
که ممـکنه...⇩
یه روزی نداشـته #باشیشون💔
.
.🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page325.mp3
706.1K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انبیاء✨
#قرائت_صفحه_سیصد_وبیستم_پنجم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید♥️ ظهور اتفاق می افتد ولی مهم این است که ما کجای این #ظهور باشیم⁉️ #شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#کاری کن ای #شهید...🌷
🔅بعضی وقت ها #نمیدانم؛
درگرد و غبارگناه این دنیاچه کنم.
🔅مرا#جداکن اززمین
دستم رابگیر...
#میخواهم دردنیای تو آرام #بگیرم.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کاری کن ای #شهید...🌷 🔅بعضی وقت ها #نمیدانم؛ درگرد و غبارگناه این دنیاچه کنم. 🔅مرا#جداکن اززمین دس
7⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🌀متولد میشوند، #پر نور ✨چون #ستاره هر چه بیشتر میگذرد، شعاعِ نورشان وسیع تر میشودو با #آنهاست که میتوان راه را پیدا کردروز به روز قامتِ منیَّت در آنها #خمیده تر میشود و #اخلاص است که در لحظه هایشان ریشه میدواند
🌀هر چه میکنند تنها برای #خداست.
میشوند چشم و چراغ #کشور.دلسوز❤️ ملت و تمام فکر و ذکرشان معطوف به قدرتمندیِ #وطن است.میشوند #مصطفی مخلص و کارآمد.برای کشور میجنگند، ☄تلاش میکنند، آنچه در دانشگاه آموخته اند را برای پیشرفت خرج میکنند و #جان را با دل تقدیم میکنند.
🌀مصطفی ها، خارِ #چشم میشوند
برای آنهایی که تابِ دیدن سربلندی و توانایی #ایران را ندارند.و قدرتمند ایستادند.تا ثابت کنند هیچ دستِ #بیگانه ای اجازه نفوذ به قلمرو این #خاک را ندارد.مصطفی، پروازش هم تولد دیگری بود.#تولد_آسمانی 🌫اش، مصطفی های دیگری را متولد کرد
🌀#قلب_آسمان، 🌫طاقت دوری نداشتدر واپسین دقایقِ #صبحگاه،🌤 بالهایش🕊 را به سوی آسمان گشود
چشم کورِ عدو طاقت یک مصطفی را نداشت اما نمیدانست از خونِ یک مصطفی، #مصطفی های دیگری بال میگشایند
🌀#احمدی_روشن متولد شد تا چراغ #هدایت باشدمردِ قدرتمندِ #هسته_ای باشدامید دل رهبر و ملت باشد
انگیزه #جوانان باشد.میلادت مبارک، ستاره 🌟آسمانِ هسته ای.#امام_خامنه_ای : "با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد"
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌻🌱🌻🌱🌻 🥀جمله ،جااااااانم... جااااااانم... محمود . او،در اوج و اضطراب به همه ی مان #آرامش میداد .
📝وصیت نامه
#شهید_محمود_رادمهر🌾🌱
⚜اگر میخواهید دنیا و #آخرتتان تضمین شود,از #مصائب آخرزمان درامان باشیدو عاقبت به خیر شوید
⚜,بصیرتتان را#افزایش دهید,اطاعت از ولایت فقیه را بر خود #واجب بدانید.
#شهید_محمود_رادمهر🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔴 به یاد ۱۳ تکاور #شهید گردان صابرین سپاه که کابوس تروریست های پژاک بودند
🔹قله «جاسوسان» در #ارتفاعات مرزی بین جمهوری اسلامی ایران و عراق قرار دارد که مدتها به محل شرارت گروهکهای #ضدانقلاب و خصوصاً گروهک تروریستی پژاک تبدیل شده بود. در سال ۹۰ #جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر آزادسازی این ارتفاعات گرفت که این مأموریت به#عهده یگان ویژه صابرین نیروی زمین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که اکنون به #تیپ ویژه صابرین تبدیل شده, گذاشته شد.
🔹طی این #عملیات که در شهریور سال ۹۰ انجام شد، دلاورمردان این یگان در اوج مجاهدت و گمنامی و تحمل سختترین شرایط اقلیمی و جوی، موفق به رسیدن به آخرین سنگر این عناصر تروریستی شده و در ۱۳ شهریور سال ۹۰، ۱۳ نفر از نیروهای این یگان طی درگیری با #عناصر پژاک ضمن از بین بردن بقایای این گروهک #تروریستی به درجه رفیع #شهادت نائل شدند.
🌷روحشان شاد و یادشان گرامی...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚 «آن سوی دیوار دل»
📌 روایتهایی #خواندنی از زندگی #شهدا
📖 کتاب پیش رو #مجموعهی 108 خاطرهی کوتاه از همسران #شهدای هشت سال جنگ تحمیلی است که عمدتا با موضوع خواستگاری، ازدواج و مسائل #خانوادگی این عزیزان میباشد.🍂
⚜ از میان این افراد میتوان به #شهید محمدابراهیم همت، شهید جهانآرا، شهید باکری، شهید چمران، شهید بابایی، شهید دقایقی، #شهید خرازی و بسیاری دیگر اشاره داشت.✔️
📚#با_کتاب
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 «آن سوی دیوار دل» 📌 روایتهایی #خواندنی از زندگی #شهدا 📖 کتاب پیش رو #مجموعهی 108 خاطرهی کوتا
📚 در بخشی از این #کتاب میخوانیم:
منطقه که بود، مدتها میشد من و #بچهها نمیدیدیمش. حسابی دلم❣ میگرفت.
🥀میگفتم: #اصلا تو که میخواستی این کاره بشوی، چرا آمدی من را گرفتی؟!
میگفت: پس ما باید بیزن #میماندیم
میگفتم: من اگر #نخواهم سر تو نق بزنم، پس باید سر چه کسی نق بزنم؟!
🌾میگفت: #اشکالی ندارد؛ ولی کاری نکن اجر زحمتهایت را کم کنی! اصلا #پشت پردهی همه این کارهای من، بودنِ توست که مرا #محکم میکند...
🥀 نمیگذاشت #اخمم باقی بماند. کاری میکرد که بخندم؛ آن وقت همه #مشکلاتم تمام میشد...🍁
✍🏻 راوی: همسر
# شهید_عباس_بابایی🌷
📚 آن سوی دیوار دل، ص ٨۰
#با_کتاب
#شهیدانه
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh