🌷شهید نظرزاده 🌷
ای صبا از من به اسماعیل قربانی بگو زنده برگشتن ز کوی یار شرط عشق نیست عاشق دلداده آن باشد که در کوی
7⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠بعضی از خصوصیات شهید عزیز
حسین هریری...✌️🇮🇷✌️
💎استعداد سرشاری داشت و از حافظه قوی ای برخوردار بود👍👍
💎بسیار شوخ طبع بود و این شوخ طبعی او همیشه باعث جذب دوستان و اطرافیان می شد...🌹
💎خوش اخلاقی ایشان زبانزد خاص و عام بود و همین باعث می شد که افراد زیادی علاقمند به ارتباط و معاشرت با ایشان باشند...☺️
💎عاشق اماکن مذهبی بود و حتی کوچک ترین فرصتی که پیش می آمد به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (ع)میرفتند...
💎به حضرت اباعبدلله (ع) بسیار ارادت داشتند و عشق ارباب با گوشت و خون ایشان آمیخته شده بود و این عشق به شدت در قلب ایشان می تپید...❤️
💎از دیگر خصوصیات،این بود که به نماز اول وقت بسیار اهمیت می دادند.در هر مکانی که بودند وقتی صدای اذان به گوششون می رسید به دنبال مسجدی در همون نزدیکی می گشتند تا نماز اول وقت و با جماعت بخوانند...
💎به نیازمندان و فقرا توجه ویژه داشت و در امر کمک رسانی پیش قدم بود...ایشان یکی از اعضای اصلی هیئات مختلف بود..در اخر مراسمات عزاداری هر مقدار غذایی که باقی می موند به مناطق مستضعفین میرفتند و در اونجا بین فقرا تقسیم میکردند🍛🍽
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین وداع شهید حسین هریری با پدرومادرش...
#ما_همه_ميريم_ولی_شهدا_هستند
#قرآنمون_میگه_شهید_زنده_ست
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 🔹سال ۸۹ که برای دومین بار مشرف شدیم به کربلا، من چندبار به آقا محمد گفتم برای
🌷 شهید حسین هریری🌷
با این ستاره ها می توان راه را پیدا کرد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از راهیان عشق
AUD-20160306-WA0020_1395-12-3-22-46.mp3
7.7M
💠تقدیم به تخریب چی شهید؛ حسین هریری
📡تخریب چی برگرد
#شهید_حسین_هریری❤️🕊
#شهید_تازه_داماد_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حتما_حتما_بخونید🔴🔴🔴
#عاشقانه💞
سلام✋
دو تا خاطره از زندگیِ سردار شهید یوسف سجودی مینویسم📝
یکیاش مخصوصِ خانومهاست🙋
و یکیاش مخصوصِ آقایون🙋♂♂....
👈بخش اول
#خاطره_ی_شهید_ویژه_خانومها👇
همسر شهید میگه: زندگیمون با کمکخرجِ پدرش و درآمدِ ناچیزِ💰 حوزه به سختی میگذشت. یه شب نان🍞 هم برا خوردن نداشتیم. بهش گفتم که چیزی نداریم. اونقدر این پا و اون پا کرد که فهمیدم پولش ته کشیده. حرفی نزدم و رفتم سراغِ کارهایم... وقتی برگشتم ، دیدم یوسف نشسته پایِ سفره😦... داشت گوشههایِ خشک و دور ریزِ نان🍪 رو که از چند روز پیش مونده بود، میخورد...
بهم گفت:👈 بیا خانوم ! اینم از شامِ امشب...
#خانوما_دقت_کنین🚨
از همسر این شهید یاد بگیرین👌 و چیزی رو نخواین که میدونین همسرتون توانِ مهیا کردنش رو نداره ❌، لطفاً با پایین آوردنِ سطح توقعاتتون کاری کنین که مردتون شرمنده😓 نشه ، تا زندگیتون آرامش😌 داشته باشه...
#شهدایی_زندگی_کنیم_تا_طعم_خوشبختی_رو_بچشیم
📌منبع خاطرات:
مجموعه طلایه داران جبهه حق 7
( کتاب شهید یوسف سجودی)
فرمانده تیپ سوم لشکر 17علی بن ابیطالب علیه السلام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎 پیشنهاد دانلود
وقتی🌷شهید زین الدین🌷 اینگونه در مورد حضور امام زمان صحبت میکند...!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷 🌷☘🌷☘ 🔹روزی سر مزار سید نشسته بودیم. خانم من گفت: "من هرچه از خدا بخواهم با خواند
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی مهر رخت زمانه زندان من است
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_سیدمجتبی_علمدار❤️🕊
🔹سید در 17 سالگی عضو بسیج شد.در اواخر سال62 به کردستان رفت و در عملیات های کربلای 10،8،5،4،1 شرکت کرد.
🔸شهید علمدار در سه راهی خرمال، سیدصادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادت های فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
🔹سیدمجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر 25 کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال 1370 ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.
🔸او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی(عج) شروع میکرد و در حالیکه به امام حسین(ع) ارادت خاصی داشت.
🔹سید که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی میکرد.
از دوری آنان سخت آزرده خاطر بود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
🔸حاج سیدمجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال 1375 به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و پس از چندروز هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
#ذاکر_اهل_بیت
🍃🌹🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#جرعه_ای_معرفت🌾 👈قانون #هشتم از قوانین اخلاقی دهگانه #شهید_سید_مجتبی_علمدار🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzad
#جرعه_ای_معرفت🌾
👈قانون #نهم
از قوانین اخلاقی دهگانه
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💕چقـدر سخت است حال عاشقـی که نمیداند محبوبش نیـز هوای او را دارد یا ،نه💕 #سخن_شهــدا_با_ما👇 بچه ها
💕چقـدر سخت است حال عاشقـی که نمیداند محبوبش نیـز هوای او را دارد یا ،نه💕
#سخـن_شهـدا_با_ما👇
بچـه ها!
در آن روز هایی که💫 بی بی فاطمه زهــرا💫 دستهـای بریده ی عبـاس✋ و قنداق خونین علـی اصغر👼 را نـزد خدا برای شفاعت می برد،ما هم از گـرد و غباری💭 که از خاک شلمچه، مهـران، فاطمیه، فکـه، دهلـران، چزابه، نحـر انبر ،مجنون،کوشک، بر چهره مـان نشست و خونـی که هنگام شهادت بر بدن و لباسمان جاری شده بود را ،جمع کرده ایم و در آن لحظه ی حسـاس بـرای شفاعت شمـا 💞همـراه می آوریم.
شمـا مطمئن باشید که ما شماها را فراموش نکرده ایم و نخواااهیم کرد😍.
به پدران و مادرانمان به همسـران و فرزندانمان بگویید :👈ما منتظرشان هستیم و بدونِ آنها وارد بهشت نخواهیـم شد♥.
#پـایـان🌷
🌹🍃🌹🍃
📌دکلمه ای از
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
🔹تهیه شده توسط یکی از اعضای
محترم کانالمون👈سرباز آقا
🔺تشکر بابت زحماتشون🙏
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #هادی_دلها
🌸با اينكه بعد از جنگ به دنيا آمده بود و چيزي از آن دوران را نديده بود ولي #شهدا را خوب مي شناخت
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا
🔴 #شوخ_طبعی
🌸قبل از حرکت برای #اردوی_جهادی وارد #مسجد شدم و دیدم یکی از بچه ها خوابیده
🔹رفتم جلو و بهش تذکر دادم ولی حالم گرفته شد
🔹چون بنده خدا لال بود و با اَده اَده كردن با من حرف زد.
🔹ازش عذرخواهی کردم ولی بچه هاي مسجد از ديدن اين صحنه خنديدند!😄
🌺ساعتي بعد سوار اتوبوس شديم و آماده حركت، يك نفر از انتهاي ماشين با صداي بلند گفت: نابودي همه علماي اس...
🔸بعد از لحظه اي سكوت ادامه داد: نابودی همه علمای #اسراييل صلوات
🌸همه صلوات فرستاديم. وقتي برگشتم باتعجب ديدم آقايي كه شعار #صلوات فرستاد همان جوان لال در مسجد بود!😳
🔴👈اون جوان شوخ طبع همون #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری بود که بیشتر دوستان رو به این شکل سرکار گذاشته بود😊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
می گویند سرےرا
که درد نمیکند
دستمال نمی بندند
ولےسر من درد می کند
برای سربندےکه
نام مقدس تو
روے آن
حک شده باشد
#کلنا_فداک_یازینب🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران 3⃣ 💠 پرستاری از یک فریب خورده 📌خاطره ای از #حجت_الاسلام_ابوترابی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃
🌷 #یاد_یاران 4⃣
💠 سیلی بر صورت، بوسه بر دل
📌خاطره ای از
#شهید_محمد_بروجردی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#حتما_حتما_بخونید🔴🔴🔴 #عاشقانه💞 سلام✋ دو تا خاطره از زندگیِ سردار شهید یوسف سجودی مینویسم📝 یکیاش
#حتما_حتما_بخونید🔴🔴🔴
#عاشقانه💞
سلام✋
دو تا خاطره از زندگیِ سردار شهید یوسف سجودی مینویسم📝
یکیاش مخصوصِ خانومهاست🙋
و یکیاش مخصوصِ آقایون🙋♂♂....
👈بخش دوم
#خاطره_ی_شهید_ویژه_آقایون👇
یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود💼. بهم گفت: خانوم😍! ناهار مرغ 🍗درست میکنی؟
هنوز آشپزی بلد نبودم😥. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم🙂...
مرغ رو خوب شستم و انداختم تویِ روغن🍲. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره🍵. یوسف مشغول خوردن شد😋. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می رفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمیشد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن🍗 باید آبپزش 🍜میکردم. کلی خجالت کشیدم😅.
اما یوسف میخندید و میگفت: فدای سرت خانوم!😍
#آقایون_دقت_کنید🚨
همسرتون با عشق ❤️براتون غذا می پزه و توی خونه🏡 زحمت میکشه. اگه غذا🍲 خوب نبود و یا نقصی دیدین ، نباید⛔️ به روش بیارین. یادمون نره ♨️که گاهی یه تشکر کردن ،کلِ خستگی رو از تن همسرمون خارج میکنه✅...
#شهدایی_زندگی_کنیم_تا_طعم_خوشبختی_رو_بچشیم
📌منبع خاطرات:
مجموعه طلایه داران جبهه حق 7 ( کتاب شهید یوسف سجودی)
فرمانده تیپ سوم لشکر 17علی بن ابیطالب علیه السلام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لباس شهادت ...
#روایتی_از_یک_شهید
بیش از یک سال هست
که با این روایت مأنوسم ...
و هر بار که گوش می دهمش ...
برایم #تازگی دارد ...
#بی_نهایت_زیبا👌
#استاد_پناهیان
✅گوش بدهید و آسمان را حس کنید!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
▫️تو سالهاست، چشم براه مایی
❤️ مهدی جان ❤️
▪️ای کاش ما هم چشم براه تو بودیم
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه0⃣3⃣ 💠 حوریه بهشتی 🔹خاﻧﻢ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻣﯽﮔﻔﺖ : 🔸ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺠﺮﻭﺣﺎﻧﯽ ﮐ
🌷 #طنز_جبهه1⃣3⃣
💠 امتحانات
🌸بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل مي پرداختيم.
يكي از روزهاي تابستان براي گرفتن امتحان ما را زير سايه درختي جمع كردند .
🌺بعد از توزيع ورقه هاي امتحاني مشغول نوشتن شديم. خمپاره اندازهاي دشمن همزمان شروع كرده بودند. يك خمپاره در چند متريمان به زمين خورد، همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سئوالات بودند.
💐 يك تركش افتاد روي ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند.
ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت:
[برگه من زخمي شده بايد تا فردا به او مرخصي بدهي !]
همه خنديدند و شيطنت دشمن را به چيزي نگرفتند.😂😜
#لبخند_بزن_بسیجی 😀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh