خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
یک مسؤولیت کوچک
#قسمت_صد_و_چهل_و_چهار_
مکث کرد و با تردید ادامه داد: «راستش رو بخوای برام سؤال شده بود که این آقای برونسی چکاره هست که اومدن ترورش کنن؟» " 1 ".
من حسابی ترسیده بودم، برای خودم هم سؤال شده بود که مگر عبدالحسین چکاره است؟ مثل آدم های از همه جا بی خبرگفتم :«اصلا نفهمیدم اون موتوری ها برای چی اومدن؟»
گفت: «بابا ساعت خواب! پسرم یدالله رفت بسیج محل رو خبر کرد تا صبح دور خونه ی شما نگهبانی می دادن. » نگاهم بزرگ شده بود. زیر لب گفتم: «عجب!»
منتظر حرف دیگری نماندم شیر را گرفتم و سریع آمدم خانه یکراست رفتم سراغ عبدالحسین. گفتم: «من از دست
شما خیلی ناراحتم»
«چرا؟»
«شما خبر داشتی که اون دو نفر می خواستن ترورت کنن، ولی به من هیچی نگفتی»
به روی خودش هم نیاورد خندید خونسرد و خیلی طبیعی گفت:« مگه من کی هستم که بخوان ترورم کنن؟»
قیافه اش جدی شد پرسید:« اصلاً
کی این حرف رو به شما گفته؟»
«همین مادر یدالله»
سری تکان داد رفت طرف جالباسی،کتش را انداخت روی دوشش،هوا هنوز تاریک روشن بود که از خانه رفت.
پاورقی
۱- عبدالحسین همیشه به نیروهای هم محلی اش می سپرده که به خانواده هاشان هیچ حرفی درباره مسؤولیت او
نگویند
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
یک مسؤولیت کوچک
#قسمت_صد_و_چهل_و_پنج_
چند دقیقه ی بعد برگشت با خنده گفت:« نه بابا اونا به من کار ،نداشتن یک برونسی دیگه رو می خواستن ترور
کنن منواشتباهی گرفتن»
آمدم مچ گیری کنم؛ به کنایه گفتم:« پس بسیج محل هم شما رو اشتباهی گرفته؟»
«چطور؟»
«چون تا صبح دور خونه ی ما نگهبانی می دادن»
محکم و با اطمینان گفت:« دروغ میگن مگه من کی هستم که بسیج وقتش رو برام تلف کنه؟»
همان جا هم نگفت که مثلاً یک مسؤولیت کوچکی تو سپاه دارم
بعد از شهادتش فهمیدم آن روز صبح رفته سر وقت یدالله،، خود یدالله می گفت:« آقای برونسی حسابی از دست من ناراحت شده بود حتی به ام تشر زد که چرا به این زن ها چیزی می گویی که تو محل فکر کنن من چکاره هستم؟» یدالله می گفت:« همان روز صبح با حاج آقا پیش مادرم هم رفتیم ذهنیتی رو که براش درست شده بود، پاک کردیم» " 1 ".
پاورقی
۱- یک بار دیگر هم شهید برونسی را می خواستند ترور کنند آن دفعه سوار ماشین بوده که به شان تیراندازی می شود. آن طور که ما شنیدیم یک نفر هم شهید شده بود همان قضیه را هم که به شهید برونسی گفتم محکم
کتمان کرده است و گفت: «شایعه است.»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
باسم رب الشهدا❤️
شما هم میتونید با شرکت در
مسابقه ی بزرگ آرمان عزیز
برنده ی هدایا و جوایز نفیس زیر بشید..
نیازی نیست کاری کنید فقط کافیه عضو کانال شهید آرمان علی وردی بشید و عکس رفیــ😍ــق شهیدتون رو به ادمین مسابقات به آیدی
@Hanifeh_2006
ارسال کنید🌹
هدایای بیشترین بازدید💫👇
(به ترتیب بیشترین بازدید از پست شما)
📌جایزه نفر اول:
۵۰۰هزار تومن وجه نقد +قاب عکس مجلل از شهید آرمان عزیز
📌جایزه نفر دوم:
تابلو فرش نفیس حرم امام علی (ع)
📌جایزه نفر سوم :
تابلو فرش نفیس حرم امام حسین (ع)
📌جایزه نفر چهارم:
تابلو فرش نفیس حرم حضرت عباس(ع)
📌جایزه نفر پنجم:
تابلو فرش نفیس حرم امام رضا (ع)
📌نفرات ششم و هفتم :
تندیس زیبای شهید آرمان عزیز و تبرکی از حرم امام رضا (ع)
کد:۳۳۲۱
ابتدا عضو کانال زیر بشید....👇🏻🌱
@shahidarmanaliverdiiii
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
#صبحتبخیرمولایمن
چونافهبردلِمسڪینِمن،گِرهمَفِکَن
ڪہعهد،باسرِزُلفِگرهگُشایتوبست
توخودحیاتِدگربودی،اینسیمِوصال
خطانگرڪہدلامّیـد،دربقاےتوبست
"حافظشیرازے"
🏝انتظار میکشیم
آنچنان که
پرنده پرواز را
شب روز را
و سکوت فریاد را ...
انتظار میکشیم
آنچنان که خفتگانبیداری را
و بیداران ظهور را ...
پدر مهربانمان
تو را چون جان خسته به خواب
چون کام تشنه به آب
انتظار میکشیم
ای وعدهی تضمین شدهی خدا
السَّلامُ عَلَیک
َ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 231 - تفاوت عدل و احسان
وَ قَالَ عليهالسلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسٰانِ اَلْعَدْلُ اَلْإِنْصَافُ وَ اَلْإِحْسَانُ اَلتَّفَضُّلُ🍃🌹
و درود خدا بر او، فرمود: در تفسير آيه 90 سوره نحل «خدا به عدل و احسان فرمان مىدهد» فرمود) عدل، همان انصاف، و احسان، همان بخشش است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷یادی از شهید غلامعباس عباسی، شهید حمله تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(علیه السلام)
▪️یکی از خادمان حرم، بعد از شهادت همسرم میگفت: «آقای عباسی دائم به مزار شهدای حضرت شاهچراغ میرفتند. در هنگام تحویل شیفت، با حسرت به آنها میگفت: «خوش به سعادت شما. شما عاقبت بخیر شدید.»
خادم به او گفته بود: «ما هم عاقبت بخیر هستیم که اینجا خدمت میکنیم.»
او هم جواب داده بود: «نه! اگر ما شهید بشویم عاقبتبخیر هستیم. عاقبت بخیری یعنی شهادت.»
همسرم در هیئت محبین حضرت فاطمه(س) خدمت میکرد.
در ماه محرم، در خیمهی امام حسین علیهالسلام، با شیر و چای گرم، از عزادارن پذیرایی میکرد.
گاهی فیلم فعالیتهای خیمه روی پرده پخش میشد. همه جلو دوربین میآمدند بهجز همسرم!
یک روز به او گفتم: «خب شما هم بیا جلوی دوربین.»
گفت: «لازم نیست کسی من را ببیند! کسی که باید ببیند میبیند.»
📙منبع:کانال هابیلیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گوش عشق آری...زبان خواهد ز عشق...
فهم عشق آری...بیان خواهد ز عشق...
گوش میخواهد ندای آشنا...
آشنا داند صدای آشنا...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
۲۳ سالگی ازدواج کرد، اولین نکته ای که برایش خیلی مهم بود، ایمان و ولایت پذیری همسرش بود. یکی از شروطش این بود که همسرش موسیقی حرام گوش ندهد و در مراسم ازدواجی که موسیقی دارد، شرکت نکند.
#شهید_احمد_اعطایی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
◻️بر گِرد رخت نوشته:
یُحیی وَ یُمیت مَنْ ماتَ مِنَ الْعِشْقْ، فَقَدْ ماتَ شَهیدا...
#سردار_دلها
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh