eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
2.1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
83 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز. اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری در خور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش... ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 مردم‌! هروقت‌ کارتون‌ جایی‌ گیر‌ کرد امام زمانتون‌ رو صدا کنید یا خودش‌ میاد، یا یکی‌ رو می‌فرسته‌ که‌ کارتون‌ رو راه‌ بندازه. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
_خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز. اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری در خور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش... 🕊 ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
رفاقتِ میان و میان دوستانش زبانزد بود✨ سیدرحمان سال ۱۳۴۵ متولد شد و در ۲۰ سالگی، در عملیات کربلای ۵ و چند ماهی زودتر از محمدرضا به آسمان پر کشید...🍃 این داغ جدایی برای دوست صمیمی‌اش گران تمام شد، به‌طوری که شهید تورجی‌زاده بیشتر مواقع در فراق یار و یاور صمیمی خود ناراحت و گریان بود. تا اینکه یک روز صبح با نشاط و خوشحالی خاصی از خواب بلند می‌شود.🌹 گویا خوابی دیده و سید رحمان از او خواسته بود برای شهادت باید بیشتر بکوشد، محمدرضا نیز مُصمم تر از گذشته باز هم به حضرت زهرا (س) متوسل می‌شود.💚 رفاقتی که به شهادت ختم شد و حالا مزار هر دو در گلستان شهدا کنار هم قرار گرفته است. ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
16.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 امروز هم گره کار دست حضرت زهرا سلام الله علیها است 🔹 کجاست که بگه رو پیدا کنید که کار گره خورده است. 📢 تورجی زاده روضه حضرت زهرا (س) بخوان شیعه با این توسلات کار را جلو برده است. □ در جنگ خندق وقتی مرتضی علی(ع) به جنگ آن حرامی رفت، حضرت رسول الله فرمود: خدایا همه اسلام در مقابل همه کفر قرار گرفته است. ■ رسول الله یک دست به محاسن خویش و یک دست به سمت آسمان بلند کرد و برای مولا دعا کرد. ■ یا صاحب الزمان(عج) به نظر می‌رسد امروز هم کار گره خورده است و مسلمانان مظلومانه در فلسطین و لبنان قتل عام می‌شوند. □ بار دیگر همه اسلام مجددا مقابل همه کفر قرار گرفته است. ■ همه جا را دشمنان فرا گرفته و باید از امام زمان عجل الله مدد گرفت و گفت: آقا جان؛ به حق مادرت حضرت زهرا سلام الله علیها یک عنایتی کن □ کفار باید بداند که اگر دنیا هم پشت آنها باشد ما پنج تن آل عبا را داریم. ■ اگر آنها سنگر شکن دارند، ما خیبر شکن داریم ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
•در دفتر خاطرات ما بنویسید... هر چه داریم از شهیدان داریم ✊🏻 - 🌷 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌟سلام و نور و رحمت بزرگوارانِ همراه و دوست‌داران شهیدِ عزیزمون اکثر مطالبی که در مورد شهید تورجی‌زاده در کانال درج شده برای دسترسی راحت‌تر اغلب با هشتگ‌های زیر بوده. 👇 🕯هشتگ‌ها: 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 البته تعدادی از مطالبی هم بدون هشتگ ارسال شدند.
"مسیر عاشقی" خاطره ای از شهید محمدرضا تورجی زاده 📌محمدرضا تازه به گردان ما آمده بود. شده بود بی سیم چی خودم. گذاشتمش مسئول دسته. بعد از چند روز که کارش را دیدم، گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. زیر بار نمی رفت. 🔸 گفت: به شرطی قبول می کنم که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه کاری به کارم نداشته باشی. قبول کردم. 🔹بعد از مدتی می خواستم فرمانده گروهانش کنم. واسطه آورد که زیر بار نرود؛ اما قبول نکردم. آخرش گفت با همان شرط قبلی.پاپیچش شدم که باید بگویی کجا می روی؟ ▪️گفت: تا زنده ام به کسی نگو. می روم زیارت مسجد جمکران. ۹۰۰ کیلومتر را هر هفته از دارخوین تا جمکران را عاشقانه طی می کرد. ▫️یک بار همراهش رفتم. نیمه شب دیدم سرش را به شیشه گذاشته و مشغول نافله اشکی است. در مسیر برگشت می گفت: یک بار برای رسیدن یه جمکران ۱۴ ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. تا رسیدم نماز را خواندم و سریع برگشتم. 🖋راوی: سردار علی مسجدیان؛ فرمانده وقت گردان امام حسن علیه السلام ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
به قولِ آقا محمدرضا: همه‌یِ ما باید برویم اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون فقط چگونه رفتن مهم است با چه توشه ای رفتن ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
2.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
**🌸** شـهــــادت راز هــســتی است و تا چـشم هـا کـم سـوســت هـموارہ راز خواهـد ماند🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
|شکستن نفس بعد از نماز ظهر بود؛ کل بچه های گردان دورهم جمع بودند. یکی از مسئولین لشگر آمد و گفت: "رفقا دستشویی اردوگاه خراب شده. باید چاه دستشویی تخلیه بشه😑 برا همین چندتا نیروی ازجان گذشته می خواهیم‼️" هرکس چیزی میگفت؛ یکی میگفت: پیف پیف! چه کارهایی از ما میخوان. دیگری میگفت: ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه... خلاصه بساط شوخی و خنده راه افتاده بود😄 رفتیم برا ناهار؛ بعد هم مشغول استراحت شدیم. با خودم گفتم: "کسی که برای این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده👌👏 تا بچه ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی ها ببینم چه خبره!" وقتی آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم! عده ای از بچه های گردان ما مشغول کار شده بودند؛ از هیچ چیزی باکی نداشتند. نجاست بود و کثیفی.. اما کار برای خدا این حرفها را ندارد. آنها ده نفر بودند. اول آنها محمد رضا تورجی زاده بود، بعد رحمان هاشمی و... 🌿✨ تا غروب مشغول کار بودند. دستشویی های اردوگاه همان روز راه افتاد. آنها دنبال رضایت خدا بودند؛ آنچه برایشان مهم بود بود... نمیدانم چرا ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم📝 سه ماه بعد به آن اسامی نگاه کردم؛ درست بعد از عملیات کربلای ده، نفر اول شهید، نفر دوم شهید و...🥺 تا نفر آخر که محمد رضا تورجی زاده بود به ترتیب یکی پس از دیگری! گویی این کار و این شکستن نفس مهر تاییدی بود برای شهادتشان❤️‍🩹 📚کتاب یازهرا  ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
پس از آن‌که امام خمینی (ره) حکم دادند که برای رفتن به جبهه اجازه پدر شرط نیست، بدون درنگ آماده رفتن شد و با صحبت‌هایش رضایت خاطر خانواده را هم جلب کرد و این درحالی بود که تنها چند امتحان دیگر برای گرفتن دیپلم داشت؛ ولی چون احساس تکلیف می‌کرد، امتحانات را نیمه‌تمام گذاشت و راهی جبهه شد. برای آموزش به پادگان غدیر اصفهان رفت. دوره آموزشی دو ماه طول کشید و پس از پایان دوره آموزشی به مرخصی آمد و بعد به منطقه جنوب اعزام شد. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯