⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜
راوی همسر عزیزم 😍
شب تاسوعا ما رفتیم هیئت 🏴مسجدمان آن روز بی قرار بودم 😔حتی در مراسم هم نمی توانستم یکجا بنشینم. خانمی که کنارم نشسته بود👀 گفت: چتونه؟🤔 بلند شو وایسا چند دقیقه. مداح داشت روضه حضرت ابوالفضل(ع) می خواند😭 یاد عبدالله و برادرش که در سوریه بودند افتادم😭 با خودم گفتم: خدایا! این دو برادر با هم رفتند🚶🚶، اگر یکی اتفاقی برایش بیافتد به نفر دیگر خیلی سخت می گذره😭کاری کن هر دو سالم بر گردند.
در حین مراسم شهید دهقان امیری که مدتی بعد خودش هم در سوریه شهید شد، زنگ می زنه📞 به پدرش که هم هیئتی ما بودند و اطلاع می ده که عبدالله شهید شده😭آن بنده خدا خیلی ناراحت می شه و به برادرشوهرهایم میگه عبدالله تیر خورده😭
وقتی آمدم خانه محدثه👧 رفت طبقه بالا خونه عمویش که پسر عموی👦 کوچکش را بیاورد پایین. زمانی که آمد گفت: مامان بالا همه یه جوری هستند😒😔 نکنه چیزی شده؟! گفتم: نه دخترم به دلت بد راه نده،همین که این جمله را گفتم ناگهان صدای گریه😭 آمد. سریع رفتم بالا دیدم مادر شوهرم داره گریه می کنه😭 پرسیدم چه شده؟🤔 گفت: هیچی بچه ها با هم صحبت می کردند، یکسره از کسایی که شهید شدن حرف زدند من حالم بد شده😔 هنوز مادر شوهرم هم واقعیت را نفهمیده بود.
البته در هیئت اعلام📢 کرده بودند که چند رزمنده در سوریه شهید شدند اما نام کسی را نبرده بودند ما هم از قضا نشنیده بودیم😔اتفاقا من در تلگرام📲 عضو یک گروه مربوط به مدافعین حرم بودم که آن شب اصلا به آن سر نزدم📱
مادر عبدالله دائم می گفت یه خبری شده 😔اما برادرهایش انکار می کردند و آماده شدند بروند بیرون🚶🚶 به این بهانه که می خواهند بروند هیئت🏴 حاج خانم پرسید: نصفه شبی هیئت کجا🤔منم میام. گفتند: نه زنانه نداره،
بچه ها رفته بودند در جمع دوستان عبدالله که سراغی بگیرند، تا می رسند یکی شروع می کنه به روضه خواندن😭 و همین که میگه السلام علیک یا اباعبدالله جمع می ترکه از گریه 😭😭😭و برادرشوهرهایم موضوع را می فهمند. می زنند بیرون و با پدرم تماس می گیرند📞 و می گویند عبدالله شهید شده.
بچه ها که خوابیدند😴 یک سر رفتم طبقه پایین منزل پدر عبدالله ببینم خبری نشده؟ دیدم دایی شوهرم هم آنجاست و با حاج خانم در حال گریه 😭کردن هستند. می خواستم مادر شوهرم را آرام کنم گفتم: مامان گریه نکن عبدالله بر می گرده می بینید بی خودی غصه خوردین ها😔 در حال همین صحبت ها بودم که ساعت دو، دو نیم🕝 برادرهایش آمدند. مامان پرسید: چی شد؟! گفتند: یه خبرهایی بوده اما مربوط به عبدالله نیست خیالتان راحت، او سالمه سالم است.
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
لینک گروه ما در ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜
اما من دلم شور می زد😔 و مادر شوهرم هم باور نمی کرد. تا صبح🕔 نخوابیدم،
سال گذشته اسفند بود که سه روز رفت🚶 سوریه. یک ختم قرآن نذر کردم که خدایا نمی گویم چه شود فقط هر چه صلاح است همان پیش بیاید😔 چند صفحه آخر قرآن مانده بود و هر کاری می کردم نمی توانستم تمام کنم😔 آن شب نشستم بالاخره تمامش کردم و گفتم: خدایا اگر عبدالله شهید شده به من صبر بده دلم خیلی آشوب بود😭به همکارش اس ام اس📱 دادم که بیدارید؟ جواب نداد. بعدا گفت: بیدار بودم اما نمی توانستم جواب بدم😔
به برادرشوهرم گفتم: تو رو خدا اگر اتفاقی افتاده به من هم بگید😭 گفت: باشه هر اتفاقی افتاد میگم. بعد نشستم گریه 😭و دعا و نماز📿 ساعت 6 صبح خوابیدم تا حدود ده🕙 که محدثه صدایم کرد گفت: مامان پاشو عمو مصطفی زنگ زده به گوشیت📱 کار داره. نمی دانید چطور پریدم. دست و پام سست شده بود حالم را نمی فهمیدم😔 گفت بیا پایین خونه مامان اینا. رفتم پایین دیدم در🚪 کوچه باز است. فرمانده عبدالله هم دم در بود. خشکم زد. مادر شوهرم هم رفته بود یه سر خانه همسایه. در را باز کردم دیدم همکارانش با همسرهایشان دارند گریه می کنند😭 پرسیدم: چه شده؟ گفتند: عبدالله رفت پیش امام حسین(ع). با تعجب پرسیدم الکی می گید؟!😭
باور نمی کردم یعنی هنوز هم منتظرم، جنازه را هم دیدم اما هنوز منتظرم برگرده😭وقتی یادم می افتد که رفته یه جوری می شم. در خانه قشنگ احساسش می کنم، حتی موقع غذا خوردن🍽 میگم بیا بشین غذا بخور😭
خلاصه وقتی خبر را شنیدم خیلی گریه کردم😭😭😭برادر شوهرم شب قبل برای اینکه من را آماده کنه می گفت ان شاءالله شهید نشده ولی اگر هم شده باشه بهترین راه را رفته😔 مگه خودت راضی نبودی؟ اصلا اگر شهید شده باشه تو ناراحت می شی؟🤔 گفتم: وا معلومه.
صبح که این بی تابی را دید گفت: قرار بود آرام باشی، مردهای غریبه اینجا هستند. یک لحظه نگران بچه ها شدم، گفتم: تو رو خدا یکی بره پیش محدثه، حتما صدای گریه😭 را شنیده و فهمیده پس چرا نمیاد پایین؟ الان داره چیکار می کنه؟ هیچ کسی حاضر نمی شد بره، از محدثه جرأت نمی کردند. اصلا فکرش را نمی کردم اینجوری بشه😭😭😭
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
لینک گروه ما در ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
ادامــــــــــــــــــــــــه فـــــــــــــــردا شـــــــــــــــــب😊😊
یـــــــــــاحـــــــــــق
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
°•|🍃🌸
°•{سردار رشیداسلام
#شهید_محمـــــود_کـــــاوه🕊🌹}•°
#برگـــــےازخاطـــــراتـــــ
🔸هر وقت پیش محمود حرف زن را میزدیم، میگفت: دست از سر من بردارید! ازدواج برای کسی است که مرد این دنیا باشد، نه من که تا چند وقت دیگر #شهید میشوم!
🔸خدا بیامرز همیشه میگفت: من، داماد جبههام، و عروسم حجله #شهادت است!
حتی یک بار اسمش برای مکه درآمده بود، ولی محمود نرفت. میگفت: الان ماندن در جبهه، واجبتر از حج است.
🔸عجیب هم «آقا» را دوست داشت. همه فکر و ذکرش آقای خامنهای بود. پز میداد که من بزرگ شده خامنهایام و از بچگی، هوایم را داشته.
↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حسین_جاااان💜
به ما غلط گفتند
بابا آب و نان داد؛
بابا خودش هم
نانخورِ این آستان بود
#زکودکی_خادم_این_تبارمحترمم
#به_نیابت_ازجمیع_شهدا
🕊اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیٰارَتِکُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن✨🌸
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❌ #ترکیه #مولوی را دزدید، #شمس را دزدید، #ابن_سینا را دزدید.. و حالا میخواهد #فارابی را بدزدد..
❌ #جمهوری_آذربایجان، #تار و #چوگان و #مینیاتور را دزدید و حالا #نظامی_گنجوی و #شاهنامه..
#ایرانی ها هم در حال جعل کردن جملات این و آن برای #کوروش هستند.. #هویت_حقیقی ما را دزدیدند.. تا #هویت #یهودی و نوکران یهود را برایمان بسازند.. بخوابید.. #اسرائیل و #یهود بیدار است..
#میراث_فرهنگی #فرهنگ #میراث #تاریخ #تاریخی #ایران
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
لینک گروه ما در ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
با عرض سلام و ادب
انجام نماز و روزه استیجاری وختم قرآن به نیت اموات شما توسط طلبه سادات نیازمند جهت آرامش اموات و گذشتگان شمااعمال با قرائت صحیح و رعایت احکام شرعی انجام میشود قیمت هر۱۷رکعت نماز۴هزارتومان هرجزقرآن ۷هزارتومان هرروز روزه ۳۰هزارتومان به آی دی زیر مراجعه کنید.👇👇👇👇
@sadatjafari
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🍂سلام بر پدر و مادرم. پدرجان امیدوارم که در مرگ من شادی کنی چون که من شادم پدرجان امیدوارم که برای من احساس دل تنگی نکنی چون که جائی که من رفتم قسمت همه کس نخواهد شد کسانی می توانند آنجا را ببینند که با ایمان محکم و با ایمان قوی در راه حق نبرد کنند کسی می توانند آنجا بروند که دروغ ، غیبت و گناه های دیگری نکند .🍂
#شهید_حسین_تاجیک🌷
↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
༻﷽༺ساعت هشت
سلام وصلوات به نیابت از جمیع شهدا و رفتگان به محضر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─ ورود م
↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#خـــاطرات_شهدا 🌺🍃
گفت میخواهم عربی یاد بگیرم ، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا.
پیشنهاد مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند. محمد مهدی با یک تیر دو نشان زده بود ، سلام بر ابراهیم.
آنچنان تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود ، که گویی خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد.
در اتاق کارش سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه نویسی کرده بود ، می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست.
به همه گفته بود ، باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند.
درست مثل ابراهیم هادی که آرزوی گمنامی داشت ، انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است.
حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا محمد مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت ، مثل ابراهیم ، او هم فرمانده نبود و اگر بر می گشت ، کسی بر او خرده نمی گرفت ، اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که شهدا زنده اند ، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید سعادت است.
شاید خودش را برده بود به سال ۶۱ ، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل.
با خودش گفت ، مگر عاشق ابراهیم نبودی؟ ، مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ ، امروز همان روزی است که سالهاست منتظرش بودی ، بسم الله ، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان.
او ماند و معبری زد از بصر الحریر به کانال کمیل.....
اولین روحانی مدافع حرم
#شهیدمحمدمهدی_مالامیری
📕
↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 ادامــــــــــــــــــــــــه فـــــــــــــــردا شـــــــــــــــــب😊😊 یـــــــــــاح
🍃🍃🍃🍃🍃
ادامـــــــــــــــــه👇👇👇👇👇