مادری که تا زمان شهادت فرزندش در جبهه حضور داشت سردار شهید"علی شفیعی" یکی از شهدای عملیات کربلای ۴ برق نداشتیم و علی با فانوس درس می خواند...
شب های زمستان کاغذ و پارچه کهنه فرو می کردیم میان شکاف های در ولی باز باد می آمد... من رو به باد می خوابیدم و علی ام را بغل می کردم... بچه ام از گرمای تن من زنده می ماند... ننه علی آنقدر با مشکلات زندگی جنگید که نبرد جزئی از زندگی او شد...
ثمره ۲۰ سال تلاش، مجاهدت و ستیز ننه علی با سختی های روزگار، پرورش سردار شهید علی شفیعی مسئول محورهای عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله بود که در سن ۲۱ سالگی به شهادت رسید... "سکینه پاک ذات": زمانی که پشت جبهه بودم رفتیم لشکر پودر رختشویی بگیریم برا شستن لباسها و علی را اونجا دیدم، سرگرم صحبت با من بود کی از سربازها به علی گفت فرمانده. علی بهش خطاب کرد"من بسیجی ساده هستم. منو اینطور صدا نکنید"... علی به هیچکس نمی گفت چه کاره هست... دفعه آخر که میخواست بره جبهه درباره خودش و همرزم هایش گفت": ما همه شهید می شویم و اگه کسی بمونه جانباز و بعد از ما امام هم می آید"... که خیلی طول نکشید خیلی از همرزم هایش و خود علی به شهادت رسیدند و امام نیز رفت... ننه سکینه : در ابتدای جنگ من و چند نفر از خانم ها در ستاد پشتیبانی جنگ در کرمان بودیم و بعد به پشت جبهه رفتیم و تا زمانی که علی به شهادت رسید، من هم بودم. #مادر_شهید_علی_شفیعی #سکینه_پاک_ذات_عباسی #ننه_علی #شهید_علی_شفیعی