پُست نگهبانے رو
زودتر ترڪ ڪرد!
فرمانده گفت:
۳۰۰تا صلوات جریمته!
چند لحظه فڪر ڪرد.
وگفت: برادرا بلند صلوات!
همہ صلوات فرستادن
گفت: بفرما 😊
از۳۰۰ تا هم بیشتر شد.
#سلام_بر_ابراهیم
══════°✦ ❃ ✦°══════
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》
#خواهرشهید
#قاچ_کتاب
🌿🌷🌷
بعد از ابراهیم حال و روز خودم را نمی فهمیدم.
ابراهیم همه زندگی من بود خیلی به او دلبسته بودیم😞🌱
او نه تنها یک برادر بلکه معلم ما نیز بود😇🙃
بارها با من در مورد حجاب صحبت
می کرد و می گفت:#چادر یادگار حضرت فاطمه زهرا (س) است🍃💐
ایمان یک زن وقتی کامل می شود که حجاب را رعایت کند و...🌻🌗
#ابراهیم_هادی
#سلام_بر_ابراهیم
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》
#طرح_زندگی_شهدایی
#قسمت_اول
#داستانک
ماجرای اذان معجزه آسای شهید « هادی»
در یک سحرگاهی در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد اذان بگوید. همه به او می گفتند: «چه شده که الان می خواهی اذان بگویی؟» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول اذان گفتن می شود. وقتی که اذان می گوید: به سمت او تیراندازی می کنند و یکی از تیرها به گلوی او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟!» بعد او را داخل سنگر می برند و در حالی که خون از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند.
بعد از مدتی یک دفعه ای می بینند که عراقی ها با دستمال سفید دارند می آیند این طرف. اول فکر می کنند شاید این فریب دشمن است. لذا اسلحه ها را آماده می کنند، اما بعد می بینند که این عراقی ها با فرمانده خودشان تسلیم شده اند. می گویند: چرا تسلیم شدید؟ می گویند: آن کسی که اذان می گفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچه های ما بود که شما به او تیر زدید. گفتند: ما به خاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح می دهند... این اثر نَفَس یک جوان ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود.
او در دوران دبیرستان در ورزش کُشتی، قهرمان بوده و می گوید: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعف های حریفم انگشت نگذارم. در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطه ضعف هایش به زمین می زنند. این نشان می دهد که ابراهیم هادی فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است.
#سلام_بر_ابراهیم
این شهید عزیز آن قدر داستان های اَکشن و جذابی دارد که افسانه های فیلم های اکشن و جنگی غربی به پایش نمی رسند. در بین ویژگی های برجسته ابراهیم هادی، اگر بخواهم یک ویژگی برتر او را بگویم، باید اخلاص او را بگویم که دغدغه اصلی او در تمام طول عمرش بود. او دقت می کرد که «کار برای خدا باشد» و این یکی از تکیه کلام هایش بود و می گفت: «کاری که مخلصانه نباشد به درد نمی خورَد.»
بنده مبلغ یک کتاب هستم؛ کتاب «سلام بر ابراهیم» که نویسنده محترم کتاب می فرماید: وقتی که کتاب را تمام کردم، استخاره بلد نبودم و تمرین نداشتم، ولی قرآن را باز کردم و نیت کردم که خدایا! اسم کتاب را چه بگذارم؟ اول صفحه آمد: «سَلَامٌ عَلىَ إِبْرَاهِیم»(صافات/109)
برای جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هم هستند، پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند تا ببینند که با کتاب هم می شود تفریح کرد و خوش گذراند
ادامه دارد...
👇👇👇👇
#یازینب 🍃🌹
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》
هشت سال دفاع مقدس۲ به پایان رسید😊
البته بهتره بگیم هشت سال فشار مقدس😂
#سلام_بر_ابراهیم
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》
2.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه حس خوبی😍
#سلام_بر_ابراهیم
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》
هدایت شده از زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #اتفاقی_که_منتظرش_بودم:
🔰 #قسمت_آخر:
فاطمه از کسانی بود که تو مسابقه، یکی از کتابهای شهدا نصیبش شد و چون فعلا قصد خوندنش رو نداشت، اونو به امانت به من سپرد.
کتاب درباره #شهید_ابراهیم_هادی بود.
این اسم رو زیاد شنیده بودم، رو کوله های مسافران اربعین هم تصویرش رو دیده بودم،
ولی شناختی ازش نداشتم.
فقط سال گذشته به واسطه استوری یک بلاگرِ کاردُرست، به نیت شهید هادی چند باری #زیارت_عاشورا خونده و فراموش کرده بودم.
ولی او فراموش نکرده بود...😭
چند روز بعد از سفر، مطالعه کتاب رو شروع کردم،
برگ به برگ « #سلام_بر_ابراهیم » رو پشت سر گذاشتم اما در شب آخر ماندم......
در ۲۲ بهمن ۱۳۶۱
شبی که تنهای تنها در #محاصره #آتش عشقی سوزان #پروانه شد و ....😔
بعد از اتمام کتاب، در یکی از
#سحرهای_ماه_رمضان، تقریبا همزمان
با روز #تولدش (اول اردیبهشت)
شهید ابراهیم هادی، در زندگی من متولد شد..
چه #مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ...😍
شبی که تا صبح خواب به چشم هام نیومد
منتظر اومدنش هم نبودم.
شهدا رو باید با تموم وجود حس کرد!
حتی اگر ما اونها رو فراموش کنیم،
اونها هیچ وقت فراموشمون نمیکنن...
هیچ وقت!
راستش یکسری از دلدادگی های بین خالق و مخلوق به واسطه عطر همین شهداست که میسر میشه...
پس اگر اجازه بدید جزئیاتش بماند برای خودم ☺️✋
☀️ این #وعده خداست،
انسان هایی که دل از دنیا می کَنند و از جان خودشون میگذرن، بارها و بارها در جان های دیگری متولد میشن و #زندگی می بخشن
اون شب جواب این سوالم رو گرفتم که:
شهدا بین اون همه اضطراب و نگرانی، با خستگی و دلتنگی، بدون داشتن حداقل امکانات، شاید با گرسنگی و تشنگی، غم از دست دادن رفیقان، زخم و درد و .....
چطور شب ها هم بیدار بودن و به عبادت می پرداختن؟
(یازینب کبری😭)
چی میتونه به خواب، به اضطراب ،حتی به ترس، غلبه کنه جز عشق؟
به قول استاد شهریار: «غم پهلوان است»
ولی من میگم #عشق پهلوان است😍
💢 شهید آوینی جمله ای داره که میگه:
«هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان #کربلا را بخواند.....»
و حتما ارتباطی هست بین سال ۶۱شمسی و۶۱ قمری ....😭
امشب دقیقا #چهل ساله که آقا ابراهیم، #گمنام و در عین حال خوش نامه.
🦋حالا که به خواست خدا،
پایان این سفرنامه با سالگرد #شهادت این شهید بزرگوار مقارن شده،
از طرف او، هدیه ای به مخاطبین عزیز تقدیم میشه😊👇
کتاب سلام بر ابراهیم ۱😍
اگر این کتاب رو نخوندید پیشنهاد می کنم که حتما مطالعه ش کنید.
شاید برای شما هم #اتفاق بیفتد☺️
#دهه_فجر
#داستان
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم روحیات جالب و عجیبی داشت. بارها دیده بودم که در مسابقات، اجازه می داد که حریف او را خاک کند!
به او اعتراض می کردم که چرا فلان فن را نزدی؟ می گفت: "خب این بنده "خدا" هم تمرین کرده و سختی کشیده. او هم آرزو داره که حریفش را خاک کند."
من واقعا نمی فهمیدم که ابراهیم چی میگه؟! مگه میشه آدم این همه تمرین کنه و توی مسابقه برای حریفش دلسوزی کنه؟!
#شهید_ابراهیم_هادی🌱