🌷شهیدےکه بر دست امام زمان
عجل الله تشیع شد🌷
وصیت کرده بودند که بجز چند نفری که نام بردند در مراسم تشیع اش شرکت نکنند از جمله آن چند نفر شهید حبیب روزیطلب و حاج سیدعلی اصغر دستغیب بودند
کسی سنگینی تابوت را حس نکرد خود سر رو به قبله شد
از اینکه من از جمله ان چند نفر نبودم غبطه میخوردم و بخاطر رعایت وصیت اش دورا دور شرکت میکردم در مراسم
فضای مراسم طوری دیگر بود حضرت زهرا(س) را بین خودم و خدا واسطه قرار دادم که هر مطلبی خاصی تو این مراسم است را من بدانم
شرکت کنندگان چند قدم مانده به قبر تابوت شهید را بلند کردند و تا محل قبر تشیع نمودند دو قدم از تشیع نگذشته بود که یکی از دوستانم با گریه و حالت غیر عادی یکی از دوستانش را ب دنبال من فرستاد تا به نزد او بروم خودم را به او رساندم گفت بیا و ببین که من چی میبینم گفتم چه میبینی؟گفت امام زمان (عج) را میبینم جلو تابوت را گرفته و با شرکت کنندگان دارد می آید تقریبا دیگر به بالای قبر رسیده بودند وقتی که تابوت را روی زمین گذاشتن گفتم دیگه چی میبینی؟ گفت حضرت در کنار تابوت ایستاده
پیکر شهید را به داخل قبر انتقال دادند در حالی که حاج آقا دستغیب داخل قبر رفته بود که شهید را در قبر بگذار و تلقین بخواند پرسیدم باز هم میبینی گفت نه دیگر نمیبینم
موضوع را برای حاج اقا دستغیب تعریف کردیم و بعد همگی بالای قبر دعای فرج را خواندیم
شهیدعبدالحمیدحسینی
❤اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ❤
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️#هر_روز_بایاد_شهداء_
#شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو
نام پدر :محمد
تولد : ۱۳۴۴/۴/۴
شهادت: ۱۳۶۱/۱۰/۱۵
✍ _ناهید سنندج در خانوادهای مذهبی است. پدرش در ژاندارمری کار می کرد و اهل سنت بود. مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت علیه سلام بزرگ میکرد.
کوموله»ها ناهید را به شدت شکنجه می کردند. موهای سرش را تراشیده بودند و همه ناخن های دست و پایش را کشیده بودند. تمام سر و بدنش به علت ضربات ناشی از شکنجه کبود بود. کوموله به ناهید گفته بود اگر به امام خمینی ره دشنام بدهی تو را آزاد می کنیم. سرانجام سمیه کردستان را شبانه به بیابانهای اطراف روستا میبرند و جلوی چشمان خودش برایش قبر حفر کرده و او را زنده زنده دفن میکنند.
.
یکی از شهدای بزرگوار جنگ تحمیلی، شهیده ناهیده فاتحی است که زیر دست منافقین کوردل و زیر شکنجه های آنها به شهادت رسید؛ شکنجه هایی که باعث شد تا به ناهید لقب سمیه کردستان را بدهند؛ زیرا او هم به مانند حضرت سمیه زیر شکنجه به شهادت رسید
او یازده ماه شکنجه و زنده به گور شدن را به جان خرید تا حرمت امام خویش را نشکند
پیکر مطهر این شهیده به تهران منتقل و سپس در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله به خاک سپرده شد
😭😭😭
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️#هر_روز_بایاد_شهداء_
سرباز دلاور اسلام
🌷 #شهید_علیاکبر_توکلی🌷 ستارهای فروغ گستر در تاریخ جنگ و دفاع مقدس بود. روستای ورآباد در سال 1342 شاهد تولدش بود که دیده به جهان گشود و در این جهان گذرا به پایانی نورانی رسید. پدرش مردی زحمتکش و با ایمان بود که به امر کشاورزی میپرداخت.با پیروزی انقلاب اسلامی در بسیج مردمی شرکت داشت و دورههای آموزش نظامی را طی نمود. وی درس را دوست داشت اما امکان ادامه تحصیل برایش فراهم نبود و تا راهنمایی بیشتر نتوانست درس بخواند. پس از آن به دنبال کار رفت و سپس همسری مهربان را به عقد خود در آورد. با رسیدن به سن سربازی به دلیل داشتن حس مسئولیت و حب به اسلام و وطن خود را ملزم به قرار گرفتن در صف رزمندگان دانست و خدمت به کشور را بر ماندن و انجام مراسم عروسی ترجیح داد و به نبرد با دشمن بعثی پرداخت.
او به عنوان سرباز لشکر 28 کردستان در تیپ سوم مریوان در حال انجام وظیفه بود که در سن 22 سالگی در بیست و هشتم مهر ماه سال 1362 در عملیات والفجر 4 در منطقه مریوان جانانه جنگید و جان خود را نثار مکتب و هدفش کرد. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️#هرروز_بایاد_شهداء
🌷#خانواده_ای_با۶_شهید_شهدای_انقلاب
طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمودبه خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از۸ سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود. برادرش به خاطر دفاع از خواهر شهید میشود وزنش هم فاطمه جعفریان در همان جا شهید میشود.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
❤️❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._