#زنگ_خاطره 🔔
#مصاحبہباخانوادهشهید
#قسمت_سوم
🦋 داخل اتاقی که در و دیوارش پر از عکس و نشانی از سجاد است ، روبه روی مادر شهیدی مینشینیم که هروقت دلتنگ میشود سراغ لباس های پسرش میآید، مثل همین حالا که لباسها را یکی یکی جلوی ما می گیرد و با زبان بیزبانی می گوید که این لباس سجادش است، این کلاهش ، این لباس رزمش ، این کمربندش، این بازوبند قرآنیاش...
اینجا هرچیزی که از سجاد باقی مانده ، برای اهالی خانه یک یادگاری ارزشمند است؛ یکی از این یادگاریها اما یک بوی دیگر می دهد، بوی #شهادت.
یکی از این یادگاری ها همان لباسی خاکی رنگی است که لحظه شهادت تن سجاد بوده، همان که هم جای گلوله دارد و هم رد خون؛ همان که حالا مادر سجاد، به هرکسی که به خانه اش می آید، یک تکهاش را تبرک میدهد...
این را خواهر سجاد به ما میگوید؛ فیروزه زبرجدی سهراب که یک سال از سجاد بزرگتر است و حالا بعد از شهادت برادر، زینب وار یک رسالت بزرگ را برعهده گرفته ؛ اینکه از برادر بگوید و #زبان_ناطق_مادر باشد. مادری که خودش زبانی برای گفتن از شیرمردی که در دامان پرورانده ندارد...
#شهید_سجاد_زبرجدی🌱
#ادامه_دارد…
—·—·—·—·—·—·—·—·
🆔 @Shahid_sajad_Zebarjadi