eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•📎•⊱ . خدایا گشایشےایجاد کن براے دلهایےکه با بغض صدایت مےزنند.. ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌. ⊰•📎•⊱¦⇢ ⊰•📎•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•❤️•⊱ . - شیرین‌تریـن‌لذت‌دنیا‌چیه؟ + تماشاۍکرب‌وبلاۍحسیـن !((: . ⊰•❤️•⊱¦⇢‍ ⊰•❤️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌹•⊱ . یک‌جورۍزندگۍکن‌که‌خدا عاشقت‌بشه‌اگر‌خدا‌عاشقت‌ بشه‌خوب‌میخرت ..🖐🏿!(: . ⊰•🌹•⊱¦⇢‍ ⊰•🌹•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🐾•⊱ . مانسل‌ظهور‌‌هستیم اگر‌برخیزیم!:)) . ⊰•🐾•⊱¦⇢ ⊰•🐾•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•✨•⊱ . خواهران‌زینبـے ؛ حسینےباشیــد :) 🌿 خواهران خوب تر از جانم،من نمی‌دانم وقتی حسین علیه السلام در صحرای کربلا بود چه عذابی می‌کشید ولی می‌دانم حس او به زینب سلام الله علیها چه بوده،عزیزان من حالا دست هایی بلند شده و زینب هایی غریب و تنها مانده اند و حسینی در میدان نیست امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب های زمانه و حرم او دفاع کنیم . ⊰•✨•⊱¦⇢ ⊰•✨•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌿•⊱ . ‌‌‌‌‌گـۅشۍ‌بَچِـہ‌شیعِـہ‌بــٰایَد ۅَسیلِـہ‌اۍبَـراۍِ تَعـجیل‌دَرفَـرَج‌بـٰاشِہ‌. نَـہ‌‌عَقَـب‌اَنـداختَن‌ِفَـرَج‌ ۅَشِڪَستَن‌ِدِل‌ِآقـٰا.シ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•🌿•⊱¦⇢‍ ⊰•🌿•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•🌷•⊱ . ❤️سلام اے شهـید سلام اے طراوت هـمیشه دوست دارانت را دریاب! ❤️ما آن بیدلانیم ڪہ دل خود را در افق هـاے آبے ات مے جوییم... . ⊰•🌷•⊱¦⇢‍ ⊰•🌷•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🌠•⊱ . بـرادر هـآ، خـواهر هـآ عٰاشق شویـد.. زنـدگي بھ عشق است. 🍃 . ⊰•🌠•⊱¦⇢‍ ⊰•🌠•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖤•⊱ . اگر میخواهی محبوب خدا شوی، گمنام باش ! . ⊰•🖤•⊱¦⇢‍ ⊰•🖤•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🦋•⊱ . ﺗـامـــــحرم . . ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ:) ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ‌ﻧﮑﻨﺪﺧﻮﺍﺏﺑﻤﺎﻧﻢ! ﻧﮑﻨﺪ‌بغض‌ﻣﻦ‌اﺯشدت‌ﻏﻢ ﻧﻪ‌ﺑﺒﺎﺭﺩ . . ﻧﻪ‌ﺑﮑﺎﻫﺪ . . ﻧﮑﻨﺪﺍﺷﮏﻧﺮﯾﺰﻡ؟ ﻧﮑﻨﺪﮐﺮﺏﻭﺑﻼﺭﺍﻧﺪﻫﯽ ﺣﻀﺮﺕﺍﺭﺑﺎﺏ؟ نکندبازبمانم؟ ﻧﮑﻨﺪﺑﺎﺯﻧﺨﻮﺍﻧﻢ‌که‌ﺣﺮﻡ ﺍﻫﻞ‌حرم ﻣﯿﺮﻭﻋﻠﻤﺪﺍﺭﻧﯿﺎﻣﺪ؟ ﻧﮑﻨﺪ . . ﭘﺎﯼﭘﯿﺎﺩﻩﺣﺮمت‌بازﺑﻤﺎند ﺑﻪﺩﻟﻢﺣﺴﺮﺕ‌وﺁﻫﺶ؟ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ . . نگرانم‌نکند‌دیر‌شود‌جای‌بمانم:) . ⊰•🦋•⊱¦⇢‍ ⊰•🦋•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•💝•⊱ . میدونی ‌رفیق..؟! تا‌ یه ‌اتفاقی ‌افتاد..' سریع ‌نگو‌ خدا منو ‌فراموش‌ کرده نگو ‌دیگه‌ خدا عاشقم‌ نیست✋🏻 شاید ‌اگه‌ دلت ‌بیقراره..؛ دلیلش ‌اینه‌ خدا‌ دلش ‌برات ‌تنگ‌ شده💕 شاید ‌اگه ‌یه ‌اتفاقی ‌نمیوفته‌..' دلیلش‌ اینه ‌ حکمتی ‌داره ‌پس ‌صبر ‌کن.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•💝•⊱¦⇢ ⊰•💝•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⊰•🍭•⊱ . همیشہ پیشم بمان و دستم را بگیر کہ اگر راهنماییم نکنے گمراه میشوم...💔 . ⊰•🍭•⊱¦⇢ ⊰•🍭•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
سلام وقتتون بخیࢪ🌸 کانال نیازمند ادمین فعال (جهت تبادل) هسٺ هࢪ کس مایلھ بھ فعالیت به ایدے زیر پیام بده....‌↯ 🎐 @fadaeie_velayat77 🎐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•💌•⊱ . - شعرهایم‌همگی‌دردفراق است...ببخش - صحبت‌ازکرب‌وبلایت‌نکنم،میمیرم💔!' . ⊰•💌•⊱¦⇢ ⊰•💌•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌸•⊱ 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت هفتم...シ︎ توی همان ماشین قبلی نشسته ام؛ دقیقا همان طرفی که قراضه تر است. انگار همه ماشین هایی که توی این خط کار میکردند خودشان را بازنشسته کرده بودند. نیم ساعت چسبیده صندوق صدقات سر میدان منتظر مانده بودم؛ اما هیچ خبری از ماشین نشده بود. پسر بچه های، بین من و مادرش نشسته است. چرخ قطار اش کم مانده توی زانویم تونل بزند و دودوچی کنان تا رشت برود. بیشتر جمع میشوم سمت در. قطار میرود روی پای بچه‌. به ظرف شیرینی روی زانویم نگاه میکنم. از صبح که بلند شدم گفتم زشت است دست خالی بروم دیدن شان. دو سه باری مانتو پوشیدم برم وسایل کیک و شرینی بخرم. چندباری هم تصمیم گرفتم وقت رفتن ، یک بسته شکلات بگیرم برایشان؛ اما وقتی به خود امدم شیرینی های پخته شده را در ظرف میچیدم. دو روز پیش اقای سرهنگی زنک زد گفت:«خانم رهبر کی کارتون را شروع میکنید؟!، و من حالا توی راه خانه ی الهام نوری هستم؛ خواهر بزرگ بابک. مادر بابک هم انجاست. پسر دوباره قطار را گذاشته روی زانویم . نمیدانم چرا هر وقت قطارش روی خط ریل های دیگر، یعنی پای مادرش، راه میرود ارام است و به خط ریل های من که میرسد، یورتمه وار درجا میزند! لوکوموتیوران،همان طور که در حال رد شدن از این به ان ور زانویم است، نگاهم میکند‌ مادرش میگوید: شما هم اذیت شدید!.به زن خیره میشوم. نمیدانم چرا این روز ها هر مادر و پسری را که میبینم تصور میکنم اگر این بچه بزرگ شود و بخواهد به جنگ برود مادرش چکار میکند! آسان اجازه رفتن میدهد؛ یا با گریه می گوید« کلی برایت زحمد کشیده ام؛ حالا کجا بفرستمت»؛........ نویسنده:فاطمه رهبر🌿 . ⊰•🌸•⊱¦⇢ ⊰•🌸•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌝•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت هشتم...シ︎ یا با لبخند و رضایت، در بستن ساکش کمکش میکند؟ این روز ها، با این فکر و خیال ها، به عظمت و‌وسعت قلب مادر شهیدان پی میبرم. ماشین کج میشود، و من و لبخندی که قرار بود بزنم و قطار و لوکوموتیوران پرت می شویم به سمت چپ. زن،هراسان چنگ می اندازد به پسرش و به خودش می چسباندش. رانندن فحش را می کشد به جاده و دست انداز و.....؛ اما هیچ عجله ای برای رسیدن ندارد. پیاده میشوم به زانویم دستی میکشم راه که میروم انگار یک واگن توی کاسه زانویم جا مانده و ترق و ترق صدا میدهد. از سوپری سر کوچه نشانی خانه را میپرسم. باید چند متری بروم پایین تر. قلبم توی حلقم است. جوان از دادن خودش سخت است، و این که هربار جلوی کسی بنشینی و این از دست دادن را بارها و بار ها بازگو کنی سخت تر.. صدای داد و بی داد بچه هایی که در پارک کوچکی بازی میکنند فضای کوچه را پر کرده. زنگ طبقه دوم را میزنم. صدایی از درباز کن جواب میدهد، و من خودم را معرفی میکنم. زن جوانی به پیشوازم می اید. کشیدگی صورتش، میان گل های ریز چادرش قاب شده. نگاهش جوری است که انگار چندین سال است همدیگر را را همین جا کنار چارچوب دیده ایم. بارداری اش زیر چادر هم مشخص است. لبخند که میزند چال روی گونه اش نمایان میشود. به گمانم لبخند ویژگی خانواده نوری باشد. به خانه دعوتم میکند. وارد سالن مربع شکل کوچکی میشوم..... نویسنده:فاطمه رهبر🌿 ⊰•🌝•⊱¦⇢ ⊰•🌝•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🔮•⊱ . دلتنگتیم سردار دلها... . ⊰•🔮•⊱¦⇢ ⊰•🔮•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•📒•⊱ . .بدانید‌آن‌حقیقتی‌که‌بر‌آینده‌ی‌تاریخ واین‌جامعه‌حکمرانی‌خواهدکرد عبارت‌است‌از‌همان‌خطی‌که سرانگشت‌شهدا‌ به‌آن‌اشاره کردند..🌿 . ⊰•📒•⊱¦⇢ ⊰•📒•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌸•⊱ . حاج‌حسین‌یڪتا‌میگفٺ: فقط‌استخونا‌ از این‌ خاکا اومده‌ بیرون پوست‌وگوشت‌‌‌وچشم‌و... همہ‌چے‌همینجاست‌...! تو دلِ همین‌ تربت :) . ⊰•🌸•⊱¦⇢‍ ⊰•🌸•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌱•⊱ . ای‌کسانی‌کهـ‌این‌نوشتہ‌را‌می‌خوانید، اگرمن‌بھ‌آرزویم‌رسیدم‌و‌دل‌از‌این‌دنیا‌کَندم، بدانید‌که ترین‌بنده‌ها‌هم می توانند‌بہ‌خواست‌ِاو، بهـ‌بالاترین‌ درجات‌دست‌یابند . . ! البتہ‌در‌ایـن‌امر‌شکی‌نیست‌ولےبار‌دیگر بھ‌عینہ‌دیده‌اید‌کهـ‌یك‌بنده‌ی‌گنھکارِخدا بهـ‌آرزویش‌رسیدھ‌اسـٺ :))🥀! - فرازی‌ازوصیت‌نامہ‌ی‌شھید . ⊰•🌱•⊱¦⇢‍ ⊰•🌱•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•♥️•⊱ . حࢪف‌هاے‌زیباے‌دختࢪ‌شهید صــدࢪزادھ‌کھ‌اشڪ‌مجࢪے ‌۲۰:۳۰‌رو‌دࢪ‌اوࢪد . . .🥀 . ⊰•♥️•⊱¦⇢ ⊰•♥️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗
حتےبافڪࢪ‌ڪࢪدن‌بھش‌‌ھم‌آدم‌میمیࢪھ!=)
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
⊰•🌷•⊱ . ❤️سلام اے شهـید سلام اے طراوت هـمیشه دوست دارانت را دریاب! ❤️ما آن بیدلانیم ڪہ دل خود را د
⊰•🌲•⊱ . مـٰانتوهرچقـدرم‌‌بلندوگشـٰادباشہ آخـرش‌چـٰادرنمیشہ میرآث‌خاڪی‌حضرت‌زهـرآ'س'چـٰادرِ...シ! . ⊰•🌲•⊱¦⇢ ⊰•🌲•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii