⊰•🕊⛓☁️•⊱
.
بھـمگفت:
اگھبدونـےامـامزمانٺچقـدر
دلشتنگشدھبـراٺ؛
ازخجالـتآبمیشـے..!
.
⊰•☁️•⊱¦⇢#امـآمزمـانمـ
⊰•☁️•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#خانــمخبـرنگـاروآقـاےطلبـه👀❤️🔥
پارت١٠٠
پاور گوشی رو زدم و گذاشتم روی لبه دیوار کوتاه کنارمدوباره زنگ خورد...
دوباره شماره فاطمه افتاد...
تماسش رو رد دادم.
مثلا میخواست چی بگه... چه حرف تازه ای داشت... غیر اینکه بکوبه تو سرم که امشب داره میشه زن محمد... مگه غیر نابود کردن من با حرفاش کار دیگه ای میتونست داشته باشه....
گوشی توی دستم لرزید و صفحش روشن شد
برام پیام فرستاده بود.
ترسیدم بخونمش... ترسیدم باز حرفاش قلبمو بسوزونه... باز نفسو تو سینم حبس کنه... ترسیدم باز غرورمو بشکنه...
دو دقیقه بعد دوباره زنگ زد و من جواب ندادم... یه حس عجیبی میگفت پیامشو بخون... آخرشم پیام رو باز کردم و خوندم. نوشته بود:
*فائزه خواهش میکنم تا دیر نشده جواب بده.*
چی دیر نشده؟؟
شمارشو گرفتم ولی این گوشی لعنتی شارژ نداشت
دوباره زنگ زد.... این بار سریع جواب دادم.
_سلام.
فاطمه با یه صدای عصبی گفت: چرا جواب نمیدی؟ سه ساعته دارم زنگ میزنم
_ببخشید من دستم بند بود.
فاطمه: دستت بند نبود... ترسیدی... مثل همیشه ترسیدی... از رو به رو شدن و جنگیدن ترسیدی... از حرف زدن ترسیدی... همیشه ترسیدی و عین آدمای احمق رفتار کردی...
_هوووی ببین فاطمه خانوم حرف دهنتو بفهمدیگه داری زیادی تند میری
فاطمه فریاد کشید: لعنتیییییی چرا ترسیدی؟ چرا با کنار کشیدنت گذاشتی این بازی تا اینجا پیش بره؟ چرا؟
چرا واینستادی حقتو ازم بگیری؟
چرا به همه نگفتی چرا رفتی؟
با شک و صدایی که میلرزید گفتم:
داری از چی حرف میزنی...؟
فاطمه: من بهت دروغ گفتم... همه چیز یه بازی بود... یه بازی کثیف... قربانی این بازیم همه مون شدیم... من... تو... جواد...(زد زیر گریه) احساس میکردم قلبم نمیزنه... بدجور یهویی گفت... شک بدی بهم وارد شده بود... گل سرخ از توی دستم افتاد روی لبه ی دیوار
فاطمه: فائزه... چرا حرف نمیزنی
ابین دندونام که بهم قفل شده بود به زور باز کردم. _چ...چی...گ...ف...ت...ی؟...در...و...غ...ی...عنی...چی...؟
فاطمه: یعنی همش دروغ بود... یه بازی بود... برای اینکه پسری رو به دست بیارم که از بچگی عاشقش بودم....
جریان خون توی رگای بدنم از حرکت افتاد...
به خودم که اومدم دیدم تنها چیزی که از پشت تلفن داره رد و بدل میشه صدای گریه من و فاطمه اس... قدرت اینو نداشتم حتی فکر کنم... فقط داشتم دیوونه میشدم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⊰•🔏🚫•⊱
.
یهروزلباسِتنگ ...
یهروزلباسِگشـاد ...
یهروزلباسِڪوتـاه ...
یهروزلباسَبلند ...
یهروزلباسِتیره ...
یهروزلباسِشاد ...
یهروزلباسِپاره ...
هیرفتیمدنبالِمدڪهیهوقت
بھموننگنعقبموندھ❗️
رفتیمدنبالسِتڪردنڪه
بشیمشیڪتریــنآدمِدنیا :|
یهوقتبهخودتمیایمیبینی
باشیطونستشدے !!!
« ســـورهاعـــرافآیــھ²⁶ »
وَلِبٰـــــاسُاَلتَّقْــــوىٰذٰلِكَخَیْــــرٌ
بھترینلباس؛لباسِتقواست((:
#حوـاسمـونباشـه . . .🚶🏻♀
.
⊰•🚫•⊱¦⇢#ٺـلنگـرانـه
⊰•🚫•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
سـلامسـلام!
رفقـایـهپیـجتازهٺـاسـیستوروبیـڪاراه
انـداخٺیـم:)
پشـیموننمیشـےیـهسـرےبـزن
فـالومڪنیدزیادشـیم"🙈
منٺـظرشـمآمھـربونآمهسـٺم:/💛
پیـجمـه↯
@Bent_ali84
⊰•🌸⃟🎉•⊱
.
پاتوآمدےڪهعلـےرانشاندهے♥️🌿
امربعثـتباعلـےبرصفحـه؎دنیـانشسـت
هرڪهازحـیدرجـداشد"
عھـداحمـدرـاشڪـسٺ!
.
⊰•🌸•⊱¦⇢#عیـدڪممبـارڪ
⊰•🌸•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
|ـبـسمࢪببابڪ••♥️ |ـصبـحـتونبخیـࢪ••🎗
ــآنچھگذشتـ...📻🌿
|ـشبتـونشھدایے
|ـعاقبتتونامامـزمانےシ🖐🏼