『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
‹🌊📘›
•°
ابࢪ مࢪدے از تباࢪ زهࢪاۜ
همان ڪہ
چفیہ شھدا بࢪدوشش
نشان جانباز؎ دࢪ دستش
تدبیࢪ دࢪ ڪاࢪهایش
سادھ زیستے دࢪ زندگے اش
و خلوص دࢪ عبادتش...(:
•°
🔗🚙¦⇢ #شھیدانھ
🔗🚙¦⇢ #خادم_الزهرا
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌿📔›
•.
~~شھیدبابڪنوࢪ؎دࢪ~~🌿
²¹مینࢪوز از⁷مین ماھِسال¹³⁷¹
دࢪࢪشتبہدنیاامد...بابڪ
ڪاࢪشناسےِاࢪشدحقوق
دࢪدانشگاھِتھࢪانبود👨🏻⚖
و؎همیشہدࢪسخوان
بودوهمیشہتیپمیزد
بہطوࢪ؎ڪہخواهࢪش
میگوید:بابڪهࢪوقت
میخواستبࢪھبیࢪون
دھدستلباسعوض
میڪࢪد👕
بابڪقصہما
ازهـــمہنو؏
غـشࢪدوست
وࢪفیقداشت👬
#پارت1
اِدامھداࢪد🕊••
•°
🔗🌿¦⇢ #معࢪفی_داداش_بابڪ
🔗🌿¦⇢ #خادم_الزهرا
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
‹📩›
•°
نامت دࢪ هࢪجایے زیباست(:
•°
🕊📠¦⇢ #مادࢪ
🕊📠¦⇢ #خادم_الزهرا
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🚛›
•°
من و علی خیلی به هم وابسته بودیم وقتی زنگ می زد من یک چیزی را می گفتم میگفت مامان می دونی ما تله پاتی داریم منم می خواستم همینو بگم ما همیشه ذهن همدیگرو می خوندیم وابستگی شدیدی به هم داشتیم اما وقتی گفت می خوام بروم سوریه پا روی دلم گذاشتم بدون هیچ مکثی گفتم برو چون توی روضه ها همیشه می گفتم اگر بچه های ما در کربلا بو دند حسین(ع)تنها نمی ماند و حالا که حرم حضرت زینب در خطر هست وقت امتحان من هست بدون هیچ مکثی گفتم برو علی چنان برقی چشمانش زد گفت مامان غیر از این ازت توقع نداشتم اما علی رفت و همچنان چشمم به در و گوشم به زنگ تلفنش هست...(:
•°
🕊🌿¦⇢ #شھیدانھ
🕊🌿¦⇢ #خادم_الزهرا
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲