eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
‹❤️› ‌ •° بچھ‌ہا..! داࢪھ‌از‌یہ‌ࢪاھ‌ࢪفتہ‌حࢪف‌میزنہ... ازتج‌ـࢪھ‌ۍعاقبت‌بخیࢪ؎🖐🏽💔 •° ❤️🖇¦⇢ ❤️🖇¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹✨💛› ‌ •° از هیچکس توقع نداشت!♥️✨ به حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی ارادت داشت!🍃 دوستش تعریف میکرد بعد از ضربت خوردن دو مرتبه یا زهرا "سلام الله علیها" گفت " و افتاد🥀 وقتی اسم سیدالشهدا "علیه السلام" می اومد گریه می کرد ولی در روضه حضرت زهرا "سلام الله علیها" ضجه می زد!💔 روحیه علی همینطور بار اومده بود و همان طور هم به شهادت رسید🖐🏻 هجده و خورده ای سال از سنش گذشته بود که ضربه خورد و 76 روز در بستر بود💔 این همان چیزی است که درمورد حضرت زهرا "سلام‌الله" در روایات، ما می‌بینیم... زمانی هم که علی را روی تخت غسالخانه گذاشتند... تمام دنده های پهلوها زده بود بیرون..پوست و استخوان به هم چسبیده بود!💔 یازهرا ✨ 🥀 •° ✨💛¦⇢ علے خلیلے ✨💛¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹👑🍁› ‌ •° گفتم: محمداین لباس جدیدت خیلی بهت میاد...😊 گفت: لباس شهـادتہ! ^_^😉 گفتم : زده بہ سرت!😐 گفت: مےزنہ ان شااللّٰـہ😌 چندثانیہ بعدازانفجار رفتم بالاے سرش نانداشت فقط آروم گفت: دیدے زد.....!♥️ •° 👑🍁¦⇢ محمدࢪضا دھقان 👑🍁¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹💙🌎› ‌ •° بسیجیانِ فعال مشهد بود؛ مدت طولانی برای اعزام به سوریه به هر دری زد و به هر مقام نظامی که میشناخت متوسل شده و حتی التماس کرد اما به جایی نرسید؛ در نهایت با اصرار و پافشاری عجیب توانست خودش را از طریق فاطمیون به سوریه برساند ، نکته‌ی تکان دهنده این‌ است که محمد فقط سه روز در میدان نبرد سوریه بود و این بسیجیِ از دنیا دل کنده ؛ با آتش مزدوران سعودی تکفیری داعش بال در بال ملائک گشود. •° 💙🌎¦⇢ محمد سخندانـــــ 💙🌎¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🍂🧡› ‌ •° پرکارۍ‌وکم‌خوابـے‌ ویژگےاصلیش‌بود؛ آن‌چنان‌که‌کار‌در‌روز‌ جمعه‌راهم‌در‌یکےاز جلسات‌ادارۍ‌به‌‌تصویب‌ رسانده‌بود؛به‌این‌ترتیب‌ عملاً‌کارش‌تعطیلےنداشت. معتقدبود:شهادت‌مزد‌کسانےاست‌ که‌‌در‌راه‌خدا‌پرکارند...((: 🌹🕊 •° 🍂🧡¦⇢ محمود ࢪضا بیۻایے 🍂🧡¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🍂🧡› شهید_گفت : سعی‌‌ڪن‌مدافع‌قلبت‌باشی؛ازنفوذِشیطان ! شایدسخت‌تر‌از‌مدافع‌حرم‌بودن ؛ مدافع‌قلب‌شدن‌باشد ...!🕊 •° 🍂🧡¦⇢ محمدࢪۻا دهقان 🍂🧡¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹👑🍁› ‌ •. آخرین نگاه هایم به صادق داشتند تمام میشدند ... دیدار میرفت تا قیامت..💔 از پشت پرده ی اشکی که میان صادق و نگاهم بود گفتم: صادقم من در این دنیا هر جا که رفتی تا هر جا که توانستم دنبالت آمدم ... آن دنیابیا دنبالم و مرا پا به پای خودت ببر(:♥️ -به‌روایت‌مادربزرگوار‌شهید🌿 •° 👑🍁¦⇢ صادق عدالت اکبرے 👑🍁¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹❄☃️› ‌ •° آخرین بار که دیدمش دو روز بعد رفت سوریه.اومد پیشم .همیشه میومد دم اتاق من.. یک چفیه گردنش بود😔 واجازه گرفت مثل همیشه اومد نشست.... گفت:🌸من امروز اومدم هر کاری داری به شما کمک کنم و ماشین هم دارم🌸 من هم چند تا مورد تایپ نشده گواهینامه هلال احمر داشتم و باید میبردم کافی نت..... با اصرار،،بابک💓عزیز از من گرفت و بردش و بعد از ۲ساعت برگشت و برام آماده کرده بود.. هرچی بهش گفتم فاکتورشو بده؟؟چه قدر شد؟؟ گفت:🌸بعد حساب میکنیم ،،حالا میام بعدا😔🌸 واون روز با خیلی از بچه ها شوخی و خنده کرد..وخیلی خوشحال بود و در آخر به من گفت : 🌸من دارم میرم آلمان..چند روز دیگه برمیگردم🌸 من از طریق دوستای صمیمیش متوجه ‌شده بودم....ومدام اشک میریختم و میدونستم بابک❤️دیگه بر نمیگرده😭 ولی بابک ❤️همچنان لبخند میزد و رفت و دیگه نیومد😔😭 •° ❄☃️¦⇢ بابڪ نورے ❄☃️¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹✨💛› ‌ •° مارا دارن میبرند یه جا خودشونم نمیدونن کجا😄 غیرت داشت رو بانوی حرم.. ♥️ •° ✨💛¦⇢ حسن عبدالله زاده ✨💛¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🎼🎍› ‌ •° تو آسمانی بودی فقط برای اینکه زمین لحظه ای داشتنت را تجربه کند آمدی حالا زمین مانده با حسرت دوباره داشتنت...✨ •° 🎼🎍¦⇢ علے اقا عبداللهے 🎼🎍¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹✨🌔› ‌ •° کجا از مرگ می‌هراسد آن کس که به جاودانگی روح خویش در جوار رحمت حق آگاه است؟! ♥️ •° ✨🌔¦⇢ جهاد مغنیھ ✨🌖¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹✨🌔› ‌ •° خـــــرروشــــــــــــــن‌شــــــــد😳 سال ۱۳۵۹ دسته ای از سپاه زرین شهر به فرماندهی شهید محمدعلی شاهمرادی در گروه ضربت سنندج خدمت می ڪردیم.🙂 روزی برای انجام ماموریت با یڪ ماشین سیمرغ عازم اطراف سنندج بودیم.🚙حین عبور از رودخانه آب سر شمع ماشین رفت و خاموش شد.😒 شهید شاهمرادی به بیسیمچی ڪه تازه ڪار بود گفت به فرمانده اطلاع بده که یواش تر بروند تا ما برسیم اما با رمز بگو!📞 بیسیمچی گفت: نمیدانم چه بگویم!!😶 شهید شاهمرادی بیسیم را گرفت و گفت: حسین حسین شاهمراد... آب تو گوش خر رفته ڪمی یواش تر...😅ڪمی بعد ماشین روشن شد و شاهمراد به بیسیمچی گفت حالا تو اطلاع بده!😁 بیسیمچی تماس گرفت و گفت الو الو... خر روشن شد...😅 •° ✨🌔¦⇢ محمد شاهمرادے ✨🌖¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🎼🎍› ‌ •. یکی دور روز بعد ماموریت پیش آمد ،وقتی داشتیم به منطقه می رفتیم جیره غذایی جنگی واگر آماده بود ناهار ویا شام را هم با خودمان می بردیم. توی مسیری داشتیم می رفتیم که باز بچه های سوری را دیدیم که با حرکات دستهای خودشان از ما تشکر می کردند وبعضی هم دنبال خوردنی بودند،محمد حسین به راننده گفت بایست،راننده ایستاد ومحمد حسین اول سهم خود را داد به آنها، وباز دلش نیامد وسهم ما راهم داد،یکی از بچه ها گفت داری چکار می کنی خودمان گرسنه می مانیم. محمد حسین گفت :«طاقت ندارم ،اینها رااینطوری گرسنه ببینم،یاد علیرضا پسرم افتادم».💔✨ راوی؛هم رزم شهید •° 🎼🎍¦⇢ محمد بشیرے 🎼🎍¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹💫🖤› ‌ •° ‌روز هجر از خاطرم اندیشہ‌ے وصلت نرفت.. آرزوے صحت از دل ڪے رود بیمار را🍂؟! •° 💫🖤¦⇢ جهاد مغنیھ 💫🖤¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹💙🌪› ‌ •° بعد از شهادت داداش مصطفے از مادرشهید پرسیدن: "حالا كه ‌بچه ات‌ شهید شده میخواے چیكار کنے؟" ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن: "یہ‌مصطفےدیگہ‌تربیت‌مےڪنم🖐🏻♥️" •° 💙🌪¦⇢ مصطفے صدࢪ زادھ 💙🌪¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🎼🎍› ‌ •° همه مےگویند: خوش بحال فلانے شهید شد، اما هیچڪس حواسش نیست ڪه فلانے در زندگے شهید بود آرے.... براے شهید شدن باید شهید بودن را یاد گرفت.... •° 🎼🎍¦⇢ مهدے طهماسبے 🎼🎍¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🍂🧡› ‌ •° میگفت: سعی كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدنتان باشد هر حرفی که میخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟! بی دليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبت های ما به گناه و دروغ ختـم می شود •° 🍂🧡¦⇢ محمد ذوالفقاری 🍂🧡¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹❄☃️› ‌ •° همیشه‌ میگفتـــــ : زیباترین‌ شهادتـــــ را میخواهم! یڪ بار پرسیدم: شهادتـــــ خودش‌ زیباسـتـــــ ؛ زیباترین‌ شهادتـــــ چگونه‌ استـــــ؟! در جوابـــــ گفتـــــ : زیباترین‌ شهادتـــــ این‌ استـــــ ڪه جنازه‌اے هم‌ از انسان‌ باقے نماند :) •° ❄☃️¦⇢ ابراهیم هادے ❄☃️¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🍂🧡› ‌ •° دلم‌شھادت‌میخواهد ،🕊 مردن‌راکه‌همه‌بلدن.. من‌دلم‌ازاین‌تابوت‌هامیخواهد ازهمین‌هاکه‌بوی‌عشق‌میدهد... بالای‌دستان‌عاشقان💔:) •° 🍂🧡¦⇢ امیࢪ سݪیمانے 🍂🧡¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹💡📜› ‌ •° جاےشهید نوری خالے ڪه😔 همسرش میگفت: عاشق صورتش بودم چهره جذابے داشت تو سوریه که بود زنگ زدم گفتم اون صورتت مال منه مراقبش باش وقتےپیکرشو دیدم گفتم اینجورےمراقب امانتم بودی؟ •° 💡📜¦⇢ علیࢪضا نوࢪے 💡📜¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
⊰•💙🖇🦋•⊱ . اگـرروز؎ نمـیشد؎ فلسفـ‌ه درباورــم‌نمے‌گنجـید!🕊 . ⊰•🦋•⊱¦⇢ ⊰•🦋•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌸🕊•⊱ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رِفیق برایِ شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس! هُنَرِ بِه خُدا رسیدن هُنَرِ تَهذیب... تا هُنَرمَند نشی، نِمیشی!!🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•🌸•⊱¦⇢ ⊰•🌸•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii