eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•🌲•⊱ . 🍃 آیت الله بهجت رحمتہ الله علیہ: ✍🏼 وقتی ڪہ روح انسان بہ عالم دیگر رفت، مۍ فھمد این همہ تشریفات در دنیا لازم نبود. . ⊰•🌲•⊱¦⇢ ⊰•🌲•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•♥️🌧•⊱ . ڪسانۍ‌کِھ‌ براۍِ‌هدایٺِ‌دیگران تلاش‌مۍ‌ڪُنند‌بھ‌جاۍ‌مُردن شھیـد‌میشـوند !'(: . ⊰•♥️•⊱¦⇢ ⊰•♥️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌪•⊱ . بسیجی عاشق‌شهد‌شهادت‌‌به‌خداست✨ مکتب عاشق ز مکتب ها جداست📓 گر سر و پا و تن و جان می دهد💪 بس همین حالت که جنت را رواست🌿 . ⊰•🌪•⊱¦⇢ ⊰•🌪•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🥀•⊱ . به‌نام‌خدا از‌حسین به‌عاشقای‌کربلا این‌نامه‌برسه‌به‌جامونده‌ها . . .💔 . ⊰•🥀•⊱¦⇢ ⊰•🥀•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌻•⊱ . دائم درحال انجام ڪار بـود حسیـن خستگے رو هم خستہ ڪرده بود وقتے بہش میگفتـیم نڪن خستہ میشے میگفت: من فقط از یہ چیز خستـہ میشم ☝️ اونم اینہ ڪہ پاسدار یا بسیجے ببینم ڪہ حرف میزنہ امـا در عمل توخالیست.. مومـن باید حرف و عملش یڪے باشہ ؛) . ⊰•🌻•⊱¦⇢ ⊰•🌻•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
⊰•🎙•⊱ . 😍 {قسمت اول} معنایِ واقعیِ آرامش چیست؟ هر فرد برای حفظ و کنترل آرامش درونی خود ، لازم است به چه عوامل و نکاتی توجه کند ؟ 👤استاد شجاعی•. حتما گوش بدین رفقا👍 . ⊰•🎙•⊱¦⇢ ⊰•🎙•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•🌱•⊱ . عارفی را پرسیدند: از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟ فرمود: یک قدم! گفتند:این یک قدم کدام است؟ فرمود:پا بگذار روی خودت! . ⊰•🌱•⊱¦⇢ ⊰•🌱•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌴•⊱ . می‌گفت: ازپاهایی‌که‌نمی‌توانندمارا به‌اَدای‌نمازببرند، توقع‌نداشته‌باش‌ما‌را‌ به‌بهشـت‌ببرند...💔(: چقدربه‌نمازت‌اهمیت‌میدی؟ . ⊰•🌴•⊱¦⇢ ⊰•🌴•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌼•⊱ . مخصوصا اگر آن نگاھ چشمانے آسمانے(: باشد..♥️🖇'! . ⊰•🌼•⊱¦⇢ ⊰•🌼•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
⊰•🍁•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت شصت ویکم...シ︎ سلفون ضخیمی پی
⊰•🐞•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت شصت و دو...シ︎ اینجا پر از آرمش و امنیت است . حال و هوای حرم امام رضا علیه السلام در دلم پا می گیرد . کنار( مدافع حرم ) ، توی پرانتز به خط ریزی نوشته اند : شهید رضوی . چون روز شهادت امام رضا علیه السلام شهید شده، این را نوشته اند ؛ اما علت اصلی اش ،علاقه ای بود که بابک به شاه غریبان داشته است . هرسال،همراه دختردایی مادرش که صاحب کاروان بود ، به او کمک می کرد . به کار پیرزن ها و پیرمرد های خانواده می رسید . مادر می گفت هرسال وقتی افراد مسن فامیل می خواستند ، اسم بنویسند بروی مشهد ، اول از دختر دایی می پرسیدندکه ( بابک هم می اید ؟ ) و وقتی جواب مثبت می گرفتند، با خیال اسوده ثبت نام می کردند . در می دانستند برای بالا و پایین رفتن از پله ها و حمل وسایل و چمدان ها ، کسی هست که کمک شان کند ، و وقتی قصد زیارت دارند ، بابک هست که دنبال ویلچر برود . برگه ای کنار قبر به پشت افتاده . برش می دارم .عکس بابک است . دور تا دورش را برف پوشانده و خودش حجم گرمای کاپشن سفیدش جا خوش کرده است . روی کلاه و دستکشش ، ذرات برف دیده می شود . کوه های کردستان ، پشت سرش غرق سپیدی ، استوار ایستاده اند . چند تا عکس می گیرم از سنگ مزار پسری در دل برف و از سالن بزرگ فرش شده ای که هر ساعت از شبانه روز در دلش گریه هایی از جنس دل تنگی به گوش می رسد . همه ی عکس ها را توی پوشه ای به اسم (شهید مدافع حرم بابک نوری ) ذخیره می کنم . چشمانم را می بندم . خیسی اشک به پلک هایم فشار می اورد . از دور ، صوت محزون تلاوت قران به گوش می رسد . انگار کسی تمام دل تنگی هایش را ریخته در جان کلمات قرآنی . و بابک ، محو و لرزان ، تکیه داده به درخت ،و گردن کشیده سمت دوربین . انگار که دوباره عزم رفتن دارد . * * * پدر ،مقابل تلویزیون نشسته است . گوینده می گوید ( امروز سوم آبان ۱۳۹۶ ، مصادف با .... ) صدای دویدن و گرومپ گرومپ بالا رفتن کسی از پله های ایوان ، حواسش را پرت حیاط می کند . نیم تنه ی بابک را می بیند که با عجله به اتاق بالا می رود . سکوت می شود . نگاه پدر هنوز روی پله هاست . بابک با کوله ای بر پشت از پله ها پایین می اید . و صدای دویدنش به سمت در ، توی حیاط منعکس می شود . پدر ، رفیقه خانم را صدا می زند . مادر ، دستان خیسش را به دو طرف دامن می کشید . جان گل های دامنش ، به شبنم می نشیند . از اشپزخانه بیرون می رود . رو به روی شوهرش می ایستد . نگاه مرد ، هراسان ، ان ور شیشه ، روی ایوان تا سمت در می رود و بر می گردد . می گوید (بابک اومد کوله اش را برداشت و رفت !) مکثی می کند و متفکرانه ادامه می دهد فکر کنم بابک داره میره سوریه . زن می چرخد سمت حیاط ، و دوباره نگاه پرسشگرش را می دوزد به مرد . هر انچه را دیده بود ، به زبان می آورد : دویدن و بالا رفتن بابک و پایین امدن و کوله ای که همیشه در همه سعر ها همراهش است . زن می نشیند روی صندلی ، کف دست هایش ، روی کاسه زانوهای همیشه دردناکش بالا و پایین می شوند . اینبار نه برای تسکین درد ، که از سز اضطراب ، آرام زیر لب ، می گوید :چی کار کنیم ؟ حس پدر بزرگ تر می شود . یقین می کند بابک دارد می رود . گوشیدر دست می گیرد و به برادرش زنگ می زند ؛به دخترش الهام ؛ به پسرش ، رضا ، توی تمام مکالمه ها ، یک گفته ،مدام تکرار می شود ؛ بیایید .... بابک ... داره ... می ره .... سوریه . عمو سر می رسد . الهام خودش را می رساند . همه ایستاده اند وسط سالن کسی روی مبل هایی که دورتا دور چیده شده اند ، نمی نشیند . پدر ، دوباره دیده هایش را می گوید . صدای در می آید ، سرها می چرخند ز پشت توری ، هیبت لرزان ........ نویسنده:فاطمه رهبر . ⊰•🐞•⊱¦⇢ ⊰•🐞•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗
⊰•🖤🖇️•⊱ . تااِمـٰام‌عآشِقـٰان‌غایـِب‌اَسـت‌ اِطآعَت‌اَزخـٰامِنـِه‌اۍ‌واجـِب‌اَسـتッ!❤️ . ⊰•🖤•⊱¦⇢‍ ⊰•🖤•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•💎🔗•⊱ . با‌تمام‌وجود‌گناه‌کردیم؛ نه‌نعمت‌هایش‌را‌از‌ما‌گرفت! و‌نه‌گناهانمان‌رافاش‌کرد . اگر‌بندگیش‌را‌میکردیم‌چه‌میکرد🚶🏾‍♂. . .! . ⊰•💎•⊱¦⇢‍ ⊰•💎•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌼🖇️•⊱ . تھ‌خوشبختۍیعنۍ خستگیِ‌توراه‌اربعین‌رو باخوردن‌یھ‌استڪان‌چاےعراقۍ ازبدنت‌بیرون‌ڪنی..💔'! . ⊰•🌼•⊱¦⇢ ⊰•🌼•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌸🖇️•⊱ . دُعـٰابِخـوٰان‌‌ بَراۍِعـٰاقِبَـت‌بِخِیـر؎مَـن تـویۍ‌ڪِہ‌خَتـمِ‌‌بِخـیٖر‌شُـدعـٰاقِبَتـَتッ❤️ . ⊰•🌸•⊱¦⇢ ⊰•🌸•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•☘️🔗•⊱ . _مولای‌تسمعنی‌؟ احبک ♥️" _مولای‌من‌‌صدامو‌‌میشنوی؟ دوست‌دارم‌ :)💔 . ⊰•☘️•⊱¦⇢‍ ⊰•☘️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌝💛•⊱ . پرواز کردن سخت نیست(: عاشق که باشی بالت می‌دهند؛ و یادت می‌دهند تا پرواز کنی آن هم عاشقانه...💛'! . ⊰•🌝•⊱¦⇢ ⊰•🌝•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🕊💔•⊱ . مدتےهسٺ‌ڪه‌ درگیرسوالےشده‌ام توچہ‌دارۍڪه‌من‌ این‌گونہ‌هوایـےشده‌ام؟ تغییرمون‌دادۍاخوی… . ⊰•🕊•⊱¦⇢ ⊰•🕊•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•♥️🍃•⊱ . حاج‌اسماعیل‌دولابۍ؛ هروقت‌دیدی‌راھ‌ندارے چنددقیقہ‌پشت‌در‌بشین خـــ♡ــــدا در‌رو‌بـازمی‌ڪنہ...(: . ⊰•♥️•⊱¦⇢ ⊰•♥️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii