📖 #برشی_از_کتاب | 🕊#غسل_شهادت
✍️ شب عملیات هویزه، حسین درخواست آب کرد تا بتواند غسل شهادت کند؛ امّا آب به اندازه کافی نداشتیم. سپس گفت: «به اندازه شستن سرم آب داشته باشید، کافی است».
به او گفتم: «فردا عملیات است و در گرد و غبار فردا، دوباره سرت کثیف میشود».
گفت: «به هر حال میخواهم سرم را بشورم».
گفتم: «مگر میخواهی به تهران بروی؟»
گفت: «نه؛ فردا میخواهم به ملاقات خدا بروم».
📚 هادی سعادتی و علیاکبر ترابی، لحظههای آشنا (خاطرات شهید علمالهدی)، ص۱۰۹.
🕊️#شهید_سید_حسین_علم_الهدی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💢#برشی_از_کتاب
💫 خاطره گوش به فرمان رهبر
✍️چند روز مانده بود به انتخابات.پیش حاج قاسم نشسته بودم که حرف از فلان گروه و حزب سیاسی شد.
میان صحبت ها پرسیدم:"حاجی!نظرت راجع به فلانی و فلانی چیه؟"طفره رفت.
هیچ وقت راجع به کسی نظر مستقیم نمی داد.گفت:"ببین مهدی!اگه همه ی اینایی که اسم بردی؛این حزب،اون حزب،این جناح،اون جناح،این آدم،اون آدم،همه شون برن به سمت و #حضرت آقا تنهایی خودش به سمت دیگه باشه،من میرم همون سمتی که آقا وایساده.بعد هم نگاه مهربانی کرد و گفت:اگه می خوای عاقبت به خیر بشی.اگه می خوای راه رو درست بری گوشت به صحبتای #آقا باشه.
💢#جان_فدا
💢#حاج_قاسم
📚 منبع: کتاب#سلیمانی_عزیز۲ ص ۱۲۰
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush