eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
169 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
457 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
📌 شهید چیت سازیان از آلبوم عکس شهدا 🔹️ همسر سردار شهید علی چیت سازیان می گوید : صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم. ◇ آلبوم را از دستم کشید و گفت: «گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و جنگیدن منه.» ◇ گفتم: «خودت رو اذیت میکنی.» ◇ اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش و گفت: «فرشته؛! اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (ع) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان میآد. ◇ به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد. ◇ به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم، یادم بیاد مصیّب میگفت: 'زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.' ◇ یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه.» 🔹 میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و میگریستم. 📚 برگرفته از کتاب « گلستان یازدهم» بقلم بهناز ضرابی زاده / نشر سوره مهر 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠 | مصطفی نذر حضرت عباس بود 🌹مادر شهید صدرزاده در دیداری که با رهبر معظم انقلاب : مصطفی تقریبا ۳ سالش بود که در روز تاسوعا در روضه نشسته بودم که مصطفی جلو در با موتور تصادف کرد و گفتند که از دنیا رفته است. من همینطور که جلوی کتیبه های حضرت عباس(ع) نشسته بودم، گفتم یا حضرت ابوالفضل فرزندم را نذرتان کردم، نگهش دارید تا سرباز شما باشد. ✨مصطفی در آن حادثه که قبل از اذان ظهر روز تاسوعا پیش آمده بود، زنده ماند و سالها بعد در روز تاسوعای سال ۹۴ دقایقی قبل از اذان ظهر به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب پس از شنیدن این روایت فرمودند: این موارد باید در تاریخ ثبت شود و عظمت زیادی دارد. 🕊️ 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 همسر شهید محمد کامران از اخلاق و نگاه شهید 🔹️ همسر شهید محمد کارمران می گوید: محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» ◇ محمد همیشه می‌گفت: همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» ◇ شهید کامران در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت: «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» ◇ محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. ‌◇ خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💌 | مصطفی نذر حضرت عباس بود 🎙مادر شهید صدرزاده در دیداری که با رهبر معظم انقلاب: ▫️مصطفی تقریبا ۳ سالش بود که در روز تاسوعا در روضه نشسته بودم که مصطفی جلو در با موتور تصادف کرد و گفتند که از دنیا رفته است. من همینطور که جلوی کتیبه های حضرت عباس(ع) نشسته بودم، گفتم یا حضرت ابوالفضل فرزندم را نذرتان کردم، نگهش دارید تا سرباز شما باشد. ▪️مصطفی در آن حادثه که قبل از اذان ظهر روز تاسوعا پیش آمده بود، زنده ماند و سالها بعد در روز تاسوعای سال ۹۴ دقایقی قبل از اذان ظهر به شهادت رسید. ✨رهبر معظم انقلاب پس از شنیدن این روایت فرمودند: 👌🏻این موارد باید در تاریخ ثبت شود و عظمت زیادی دارد. ✨ 🕊شهیدمدافع‌حرم 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🎤 | ماجرای تقابل صریح شهید صیاد با بنی‌صدر درباره امنیت کردستان 👈 روایتی از بی‌اعتنایی شهید صیاد به درجه‌های دنیایی در قبال بیان حقیقت 🔹 ...صیاد شیرازی خود نیز دربند مدرج شدن نبود؛ حتی وقتی که پس از انقلاب اسلامی، دو درجه یکجا به او اعطا شد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور منصوب شود، رفتاری تاریخی داشت که گواهی بر این مدعاست. در این هنگام وقتی به تهران فراخوانده می‌شود تا از وضع امنیت کردستان به بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور و فرمانده کل قوای وقت گزارش بدهد، برای حفظ موقعیت خود از بیان حقیقت فروگذار نمی‌کند 🔹 «نامه آمده بود که فرمانده قرارگاه غرب صیادشیرازی و رئیس ستادش در این جلسه شرکت کنند. [...] گوش تا گوش، دور یک میز بزرگ، مشاورین بنی‌صدر نشستند. این صحنه هیچ وقت از یادم نمی‌رود. شروع کردند به بدگویی. تک تک گزارش دادند. [...] سپس بنی‌صدر گفت: ببینیم خود آقای صیاد شیرازی چه می‌گوید. دلم از این جلسه خون بود. دلم غم گرفته بود، از این ترکیبی که داشتند و حرفهایی که می‌زدند. اصلا بعضی موقع‌ها آدم دفاع هم نمی‌تواند بکند، آنقدر مسأله روشن و واضح است و می بیند طرف مقابلش پرت و منحرف است که می‌بُرد. 🔹 آنجا بود که من از این آدم بریدم. [...] اول دعای امام زمان (عج) را خواندم. بعد گفتم: آقای رئیس جمهور، عذر می‌خواهم که این صحبت را می‌کنم. در جلسه‌ای به این اهمیت که برای امنیت جمهوری اسلامی تشکیل می‌شود و در آن یک بسم الله گفته نشود، یک آیه قرآن تلاوت نشود، من آنقدر این جلسه را آلوده و ناپاک می‌بینم که فکر می کنم تمام وجودم آلوده شده است. چاره‌ای ندارم جز اینکه از اینجا بروم قم، زیارتی بکنم و در آنجا احساس بکنم که تزکیه شده‌ام. [...]. 🔹 بنی‌صدر از قیافه و چهره ما همانی را که می‌گفتیم، می‌دید. غیر از آن نبود و خودش باعث شده بود که پرده‌ها دریده شود و من با رئیس جمهور مملکت اینگونه حرف بزنم.» او سپس دوازده موردی که در پاسخ نوشته بود را جواب می‌دهد. «جلوی همه، اقرار کرد و گفت: من تازه فهمیدم لجستیک یعنی چه. بعد از صحبتهایی که من کردم، دیگر هیچ کس بالای آن صحبت نکرد. جلسه حدود چهار ساعت طول کشید. بعد هم آمدم به طرف قم برای زیارت. من به طرف سقوط ظاهری از نظر مسؤولیت و نقش در عملیات و جبهه می‌رفتم. چیزی هم طول نکشید». 🔹 کمی بعدتر او را همراه با دو درجه تنزل درجه عزل کردند و سرهنگ هوشنگ عطاریان را به جای او منصوب کردند، همان کسی که بعداً به دلیل عضویت در سازمان مخفی حزب توده و جاسوسی اعدام شد. او نه تنها با از دست دادن درجه دلسرد نشد، بلکه به جمع فرماندهان سپاه پیوست و تا زمان عزل بنی‌صدر، مخلصانه به وظیفه خود پرداخت... 🗓 انتشار به مناسبت سالگرد اعطای درجه سپهبدی شهید صیاد شیرازی 🔍 متن کامل گزارش «درس و عبرت» را از اینجا بخوانید 👇 khl.ink/f/59984 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush