🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
🔰شهید کوشکی تازه به شهادت رسیده بود، که با خانمیرزا رفتیم گلزار شهداء.
گلزار پر بود از قبرهای تازه حفر شده و تپه های کوچک خاک که کنار این قبر ها ایجاد شده بود. خان¬میرزا با گام بلند از کنار مزار شهید کوشکی شروع کرد به پریدن از روی این قبرها و تپه های کوچک خاک. پرید و پرید تا چندین متر جلوتر از قبر هایی که حفر شده بود، ایستاد. من هم آرام و قدم زنان دنبالش میرفتم. به کنارش که رسیدم به زمین زیر پایش اشاره کرد و گفت: «رمضان، این جا جای من است!»😔
یک سالی از آن جریان می گذشت. روزی که برای خاکسپاری رفتیم، دیدم قبری را که برای خانمیرزا آماده کرده اند، همان جایی است که آن روز ایستاده و به من نشان می داد!🥺😔
🔰سال ، 55 در هفده سالگی، جایی نوشته بود: «نمی نشینم که مرگ در غفلت وابستگی به دنیا مرا به نیستی بسپارد، به یاری پروردگارم می خروشم تا مرگ را به نیستی بسپارم و جاوید بمانم.»
این جمله ي دست نوشته اش، شد نوشته ي سنگ قبرش.
وصیتش را از تعاون گرفتیم. در آن شرح دیدارش با امام زمان در سال 62 را نوشته بود و نوشته بود:
❤️ #مهدی_جان در قدمگاههایت که محل خانواده شهدا بود میرفتم و متوسل می شدم. آخر درِ ورود به درگاه خدا از آن جا می-گذرد. کجا را غیر از این راه می توانستم پیدا کنم.
❤️مهدی جان شاید در اوایل نمی دانستم ولی بعداً فهمیدم که درِ ورود به پیشگاه خدا از کناربازماندگان شهدا می گذرد. درِ راه یابی به تو و اجدادت، از خانه ی شهدا نورش سوسو میزند.❤️
🕊️#سردار شهید خانمیرزا استواری
🌹#شهدای_فارس
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush