eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
177 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
370 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 بدون گناه ▫️دوست نداشت جشن عروسی برگزار کنیم. دوست داشت بدون گناه بریم سر خونه زندگیمون. دلایل خودش را هم داشت که از نظر من دلایل بدی نبود هر چند رضایت محمد هم برایم شرط بود. آنقدر ذوق شروع زندگی را داشتیم که به سرعت وسایل‌مان را چیدیم و خیلی زود برای سفر آماده شدیم. چون جشن نگرفتیم، ولخرجی کردیم و سفرمان به مشهد هوایی بود. آن هم دو هفته! حسابی ریخت و پاش کرده و عروسی‌مون بدون گناه انجام شد. 📚 راوی: همسر شهید مدافع حرم محمد کامران 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔖 گوشه‌ای از‌ شهـــید ~•[خدایا‌تو‌هوشیارمان‌ڪن،تو‌مرا‌بیدار‌ ڪن،صداۍالعطش‌میشنوم‌صداۍحرم‌ مۍآید‌گوش‌عاݪم‌ڪر‌استــــ خیام‌میســوزد‌اما‌دلمان‌آتش‌نمۍگیرد، مرضۍ‌بالاتر‌از‌این ؟؟ چرا‌درمانۍبرایش‌جستــ‌جو‌نمۍڪنیم روحمان‌از‌بین‌رفته‌سرگرم‌بازیچه‌دنیاییم 🥀✰|•اݪَّذینَ‌‌هُمْ‌فِۍخَوضٍ‌یَلعَبٌونَ•|✰ ✔️ما‌هستــیم‌،مرده‌ام‌تو‌مرا‌دوباره‌حیاتــ ببخش،خوابم‌تو‌بیدارم‌ڪن، 💔|خدایا‌به‌حرمت‌‌پاۍخسته‌«س» به‌حرمت‌نگاه‌خسته‌ۍ«س»به‌حرمتـــ چشمان‌‌نگران‌حضرت‌«عج»|💔 🌹انتشار بمناسبت 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
‍ 🌹شهیدان را شهیدان میشناسند!🌹 از همان اول بینشان است که میشود راه سعادتمندیشان و ختم میشود به بهترین مرگ ها؛ آن هم در جوار سیده زینب(س)♡ ✔️راه شهادت هم از رفاقت گذشت! آن هنگامی که ؛ شهید خوش محمدی شهر را با عِطر پیکرش گلگون کرد، سوگند یاد کردی که انتقامِ خون بی گناه برادر همرزمت را بگیری و اینگونه شد که جانانه تلاش کردی تا به زمین بزنی جسم نامردانِ زمانه را... همان هایی که روزگاران قدیم؛ در کوچه پس کوچه های مدینه به آتش کشیدند خانه ی را و سوزاندند معجر زهرایِ مرضیه را. لبخند زینت همیشگی صورتِ دلنشینت بود، روی گشاده ای که داشتی بذر امید را در دل همگان میکاشت و همان ها بود که روز تشییع، همگان آمده بودند تا وداع کنند با آن جسم مقدسِ مدافع... لحظه ی اخر همچون نگران معجر دختران بودی؛ از صمیم قلب بر زبان آوردی که همچون خانومِ صبور کربلا باشید و مبادا لحظه ای حجاب شما تَرَک بردارد. آنقدر نام خواهر را ورد زبانت کردی تا مولایمان امیرالمومنین(ع) رخصت داد تا نامه اعمالت مزین شود به مهر شهادت و به نام مبارکِ عمه ی سادات. این نامِ آسمانی مبارکت باشد، شیعه ی با علی(ع)♡ ♥️ به مناسبت 🕊️ مدافع حرم 🕊️ 🌷 تاریخ تولد : ۱٣۵۱ 🥀 تاریخ شهادت : ٢۰ خرداد ۱٣٩٧ 🕊 محل شهادت: سوریه 🕯 مزار شهید: روستای نوده •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
جان می‌دهم از حسرتِ دیدار ِتو چون صبح ... باشد که چو خورشیدِ درخشان به درآیی ...🌱 🕊️ 🕊️ 🌹🥀 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📷 عکسی کمتر دیده شده از جوانمرد قصاب 🔹️متروی تهران ایستگاهی دارد به نام 🔹️این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود. 🔹️می‌ گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!! 🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. 🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» 🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ 🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.» 🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید. 🕊️ عبدالحسین کیانی'' همان '''' است!⚘ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠شش شهید مدافع حرمی که در روز ۲۰ خرداد ماه آسمانی شدند .... 🕊شهید 🕊شهید 🕊شهید 🕊شهید 🕊شهید 🕊شهید •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 شان را وقتی اول وقت می‌خواندند که صدای خمپاره‌ها و موشک‌ها می گفت ..! •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💢پلیس همچنان برای امنیت می دهد. ✔️پسرعموی مادرکیان فلک یک مامورپلیس رابه شهادت رساند 🔹 قنبری در حین تامین امنیت شهر ایذه توسط افراد ناشناس به شهادت رسید 🔹به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا، هم زمان با فراخوان معاندین برای ایجاد ناامنی در شهر ایذه خوزستان ، نیروهای انتظامی شهرستان ایذه با اجرای طرح ارتقاء امنیت عمومی در شهرستان اقدامات لازم را انجام دادند. 🔹در همین راستا، در یکی از ایستگاهای تامین امنیت عمومی یک نفر با هویت معلوم با خودروی سواری "تیبا "به صورت عمدی حمله و در این اقدام وحشیانه یکی از کارکنان فراجا به نام 🕊 " بر اثر برخورد تعمدی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹بر اساس این گزارش، با اقدام به موقع کارکنان مستقر در صحنه فرد مهاجم بر اثر اصابت تیر مجروح و پس از انتقال به بیمارستان فوت شده است. گفتنی است شخصی که ماموران انتظامی را در ایذه زیر گرفت و به شهادت رساند، پسرعموی مادر ، پویا مولایی راد بوده‌است •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌹 یک بسیجی در درگیری با اشرار مسلح در کرمانشاه ✔️معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری کرمانشاه: 😔در درگیری با اشرار مسلح در یکی از شهرک‌های حاشیه شهر کرمانشاه، یکی از بسیجیان حافظ امنیت بنام 🕊️ به شهادت رسید. •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
‌ 📌 ایرانی جنگ بوسنی که بود؟ 🔹 "رسول حیدری"، در فروردین ماه ۱۳۳۹ به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی خود را در ملایر و تحصیلات متوسطه را در اهواز به پایان رساند و در آنجا، با افکار انقلابی و اسلامی آشنا شد و پس از بازگشت به ملایر، در هنرستان فنی این شهر مشغول تحصیل و فعالیت های انقلابی و سیاسی شد. ◇ ″شهید حیدری″، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۸، به همدان رفت و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. ◇ او در سال ۱۳۵۹ به کمک جمعی از دوستانش، سپاه ملایر را شکل داد و با به عهده گرفتن مسئولیت واحد اطلاعات سپاه ملایر، به جذب نیروهای متعهد و انقلابی و دفع ضد انقلاب مشغول شد. ◇‌ وی در سال ۱۳۶۰ با معصومه برزگر ازدواج کرد که ثمره آن سه فرزند به نام‌های؛ علیرضا، زینب و محمد مهدی بود. ◇ وی با شروع غائله‌ی کردستان، به آنجا رفت و به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت. غائله‌های پاوه، سریش‌آباد قروه و باینگان از جمله مبارزاتی بود که رسول نقشی فعال و تاثیرگزار در آن‌ها داشت. ◇ در سال ۶۲ باز هم به سپاه همدان فراخوانده شد و مسئولیت اطلاعات شهر همدان بر عهده او گذاشته شد. این مسئولیت تا خرداد ۶۳ ادامه داشت. ◇ جنگ تحمیلی که شروع شد، "رسول” غرب کشور را انتخاب کرد. جایی که رزمندگان علاقه زیادی به جنگیدن در آنجا نداشتند و ترجیح می دادند در عملیات های جنوب کشور شرکت کنند. اما رسول هم غرب کشور را خوب می شناخت و هم روحیاتش به جنگ های نامنظم نزدیکی بیشتری داشت. ◇ وی تا پایان جنگ به مبارزه و عملیات شناسایی پرداخت و در سال های ۶۳ تا ۶۴ مسئول اطلاعات قرارگاه رمضان، ۶۴ تا ۶۵ فرمانده گردان برون‌مرزی قدس و از ۶۵ تا پایان جنگ تحمیلی و قطعنامه ۵۹۸ فرمانده تیپ نامنظم قدس را بر عهده داشت. ◇ "شهید حیدری”، پس از پایان جنگ تحمیلی، به ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی دانشگاه امام حسین (ع) پرداخت که سال آخر تحصیلات وی با آغاز حملات صرب‌ها علیه مسلمانان مظلوم بوسنی همزمان شد. ◇ او تحصیلات را ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۷۱ به‌عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی ایران، برای دفاع از مردم مظلوم بوسنی به این کشور سفر کرد. ◇ وی بعد از هشت ماه خدمت به مظلومان بوسنی، در خردادماه ۱۳۷۲، به همراه رزمنده بوسنیایی "محمد آودیج” در جاده بین شهری ویسکو_زنیتسا، در کمین شبه نظامیان کروات (HVO) افتاد و به شهادت رسید. 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💢 رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان زرنديه 🔹 رسول مهدوي پور که در حین مأموریت بر اثر برخورد عمدي خودرو ي قاچاقچیان كالا به شدت مجروح شده بود، به شهادت رسيد. 🔹به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا، رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان زرنديه استان مرکزی نهم خرداد ماه 1402 در حین اجرای مأموریت بر اثر برخورد عمدي خودروي شوتي به شدت مجروح شده و جهت مداوا به بیمارستان ولیعصر (عج) فراجا تهران منتقل مي شود. 🔹گفتنی است، 🕊" كه در حین مأموریت و بر اثر برخورد عمدی خودرو حاوی کالای قاچاق با وي از ناحيه سر به شدت مجروح شده و در کما به سر می برد، شب گذشته به درجه رفیع شهادت نائل شد. وی متأهل و داری یک فرزند دختر بوده است. •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
❣️ ✍️باران شدیدی در تهـران باریده بود خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگرخیابان بروند مانده بودند چه کنند..! همان موقع از راه رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز شکستن خودش نداشت مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین بچـــــه‌ها مطـــرح بود!✨ 🕊️ 🌹هدیه به روح مطهر شهید •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 شاید بعد از شهادتم خیلی‌ها بگویند به خاطر رفت 🔹 خواب دیده بود. خواب دیده بود در سرزمینی غریب، رهبر مردمی غریب شده است. وقتی محمد او را بیدار کرد، حال غریبی داشت. بعد از نماز صبح روی ارتفاعات کردستان، در سجده خواب دیده بود؛ ◇ همان سال‌های شصت. محمد گفته بود تعبیرش شهادت در کشوری غریب است. حالا که سه بار برای رفتن رسول استخاره کرده بود و هر سه بار تعبیرش این بود: ◇ که دنیایش نه؛ اما آخرتش خوب است، یاد این خواب افتاده بود، خوابی که رسول ده سال پیش دیده بود و او تعبیرش کرده بود. ◇ موقع خداحافظی دست انداخت گردن عباس (برادر کوچکتر رسول) و بوسیدش و زیرگوشش گفت: ◇ «عباس، من برم شاید شهید شوم. مواظب مامانم باش.» و این را سه بار گفته بود. ◇ گفته بود: «شاید بعد از شهادتم خیلی حرف‌ها بشنوید. شاید خیلی‌ها بگویند به خاطر پول رفت. حواست باشد که این حرف‌ها مامان را ناراحت می‌کند. مواظبش باش.» ◇ شب آخر بچه‌ها را یکی یکی بوسید و بهشان گفت که فردا می‌رود سفر. گفت می‌خواهد برود بوسنی. ◇ همان شب خداحافظی کرد. صبح وقتی علیرضا و زینب بیدار شدند که آماده شوند و به مدرسه بروند، رسول در یکی از اتاق‌ها پنهان شد. معصومه با تعجب پرسید: ◇ «نمی‌خواهی بچه‌ها را ببینی و خداحافظی کنی؟» گفت: «نه معصومه جان، می‌ترسم محبتشان نگذارد بروم.» 📚 برگرفته از کتاب «ر» نوشته مریم برادران («ر» روایت داستان زندگی ) 🌹 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
📌 رزمنده ای که بر پیشانی اش زد 🔹️ بعد از پیروزی عملیات والفجر ۲ (عملیات منطقه در حاج عمران) به محضر امام‌‎ ‎‌رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار دیدار با امام‌‎ ‎‌را در حسینیۀ جماران پیدا کردند. ◇ رزمندگان دسته دسته وارد حسینیه می شدند و هر بار‌‎ ‎‌لحظاتی مداحی می شد سپس بچه ها بعد از دیدار با امام جایشان را به دیگران می دادند.‌‎ ‎‌ ◇ ما بین این دیدارها یکی از رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام که‌‎ ‎‌بعدها در زمرۀ پاسداران کادر رسمی قرار گرفت از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و‌‎ ‎‌اینجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام معرفی شد. ◇ این چهرۀ دلاور که از‌‎ ‎ خطۀ فارس (روستایی نزدیک فسا) بود در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از‌‎ ‎‌گردان های تیپ ۳۳ المهدی حماسه آفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصرۀ‌‎ ‎‌تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینۀ پیروزی رزمندگان‌‎ ‎‌اسلام را فراهم کرده بود. ◇ بعد از معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) سر و‌‎ ‎‌صورت و پیشانی و دست امام را بوسید و آرام در کنار فرمانده اش قرار گرفت. ◇ در این‌‎ ‎‌لحظه صحنۀ جالبی رخ داد و آن این بود که امام بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم‌‎ ‎‌شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. ◇ اینجانب از دیدن این منظره عشق و علاقه‌‎ ‎‌عمیق امام را به فرزندان بسیجی خود دریافتم. (راوی: شهید علی صیاد شیرازی) 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 معروف به “حسن آمریکایی” 🔹 به خاطر موهای طلایی، قد بلند و تیپ خاصی که با عینک دودی داشت به “حسن آمریکایی” یا “حسن سر طلا” معروف بود. به ظاهرش زیاد می رسید. ◇ در کل بچه لباس پوش و شیکی بود.هم رزم هاش تعریف می کردند، جز حسن، در جبهه هیچ کسی نبود که شلوارش خط اتو داشته باشه. محال بود خط اتوی شلوارش دیده نشود. ◇ شب ها شلوارش را خیس می‌کرده، زیر تختش می گذاشته که خط اتو پیدا کند. روزی هم که لباس ها و وسایلش را از جبهه آوردند، یک تافت مو هم داخل آنها بود. ◇ در کل خیلی بچه خوش تیپ و امروزی ولی در عین حال مومن و متدین و به مسائل شرعی مقید بود و تقریبا نماز شبش ترک نمی‌شد. ◇ ناگفته نماند که قبل از رفتن به جبهه هم، بهش می گفتند “حسن طلا” یا “حسن آمریکایی”! 🩸 معروف به حسن طلا، متولد نجف ولی اصالتا ایرانی است. 🔹 وقتی او ۲ ساله بود در سال ۱۳۵۰ خانواده‌ی او را از عراق بیرون کردند. محل موقت زندگی همه اخراجی های عراق در جیرفت کرمان بود. بعد از سه ماه عازم اصفهان می‌شوند و در شهرستان شاهین شهر ساکن می‌شوند. ◇ ابتدا به کردستان رفت و از آنجا عازم جبهه‌های جنوب شد و به گردان یونس که گردان غواصان لشکر امام حسین بود، پیوست. ◇ ۱۵ ساله بود که به جبهه رفت و ۱۷ سالگی هم به شهادت رسید • تولد: ۱۳۴۸/۶/۲۰_نجف اشرف • شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۱۴_منطقه نهرخین (علملیات کربلای ۴) 🕊️ ❤️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 خودنمایی 🕊️ 🔹 جوانی بود رعنا و رشید و بسیار خوش چهره و خوش سیما با موهای طلایی چشم آبی و پوست سفید ◇ حسن قبل از حرکتمان برای عملیات کربلای ۴ به من گفت: ◇ "من واقعیتش این است که مشکلی دارم قبل از آمدن به جبهه دنبال لباس و تیپ زدن...جلوی آیینه بودم برای ظاهرم ◇ خواهشم این است که اگر من شهید شدم شما مقداری از خون من را به بدنم بمالید چون احساس می‌کنم با این قیافه خودنمایی کرده‌ام، ◇ باید کفاره ای بدهم این حرف خودش است نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد! ◇ حسن گفت: من از شما می‌خواهم از این خونم به موهایم بمال که من روز قیامت خوب محشور بشم" ✍ راوی: حاج مهدی مظاهری 🥀 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰مادرش رفته بود مکه‌، از اونجا برای جمال یه جفت کفشِ فوتبالی آورده بود. می‌گفتم: جمال! خوش‌بحالت چقدر کفش‌هایت قشنگه. اما هیچ‌وقت ندیدم اون‌ کفش‌ها رو توی روز بپوشه. فقط وقتی می‌رفت گشتِ شبانه اونا رو می‌پوشید تا کمی کثیف و کهنه بشه. می‌گفت: اگه کسی این کفش‌ها رو ببینه و دلش بخواد اما پول نداشته باشه که بخره، من چیکار کنم؟! 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
♦️ شهید مدافع حرم ، شهید خلیل تختی نژاد ♦️ . ▫️|یک بار خلیل را سوار موتور کرده بودم و از سمت فلکه برق بندرعباس، رد می‌شدیم، خلیل آن زمان حدود کلاس دوم یا سوم ابتدایی بود و شعری در بالای سردر بانک سپه در فلکه برق زده بودند با عنوان «خلیل آسا خمینی بت شکن شد زعزمش اهرمن دور از وطن شد» هر دوی ما که این بیت شعر را دیدیم وخواندیم به دلمان نشست . . .|▫️ 📍به نقل از پدر گرامی شهید ، از کتاب خلیل آسا 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم قصد داشتم برای به کربلا برم. پیاده روی نجف تا ، به نیابت از شهیدم و همه شهدا... همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده. دلم پر میزد برای رفتن سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم. مامانم باجون ودل مراقبش بود یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه. میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده. بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف. کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت: ✨سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰مَن مَات من العشق ؛ فقد مَات شهید .... الهی هیچ قلبی بدون شهادت ، از کار نیفته ... 🌹 ✨آرامگاه بسیجی شهید مدافع‌ حرم و امنیت 🕊️🕊️ 🥀 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷 چه زمانی گفتند به بگویید از خدا مرگ نخواهد🌷 ✨حجت الاسلام دانشمند : این موضوع را من با یک واسطه می گویم . با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا روبروی ضریح ، دو به دو با هم بودیم . گفتم از آقا چه خبر ؟ میگفت ما روزهای دوشنبه ، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم سرکشی میکنیم به خانواده شهدا . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند . یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند . یکبار رفتیم درب خانه دو شهید ، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند . درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند : آقا کو ؟ گفتم : کدام آقا ؟ گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟ گفتم : شما از کجا می دانید ؟ شروع کرد به گریه کردن ، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم ، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت ، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان . به اینجا که رسید ، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه . بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا آقا سید علی آقا می خواهند بیایند ، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم . مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی ؟ مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به آقا سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است ان شاءالله . 💚آقا خیلی گریه کرد .😭 🌹هدیه به روح مطهر شهید •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💚 ✨دوستان و خانواده‌‌ی محترم از همه‌‌ی شما التماس دعا دارم و از شما می‌خواهم برای ظهور آقا امام عصر (عج) دعا کنید و «امام خامنه‌ای» که از جانم، ایشان را بیشتر دوست دارم، تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید. 💚 «ولایت فقیه ثمره‌‌ خون شهداست، قدر آن را بدانید ...» 🌹فرازی از وصیت‌نامه 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰حیا و ساختارشکنی شهدا ! شلوار گرمکن پوشیدن زیر شلوارک باستانی 😊 از راست شهیدان: 🕊️ میری 🕊️ میری 🕊️ میرحسنی 🕊️ حسینی •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush