eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.8هزار ویدیو
87 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر دو بخش است: "ما" و "دَر"... و قصه یتیمی 'ما' از کنار 'دَر' شروع شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۵۹) 🌟 ادامه ی کتاب : 2⃣بخش دوم: محبت شهيد به اساتيد و همكاران دانشگاه امام حسين(علیه‌السلام) 🖊 آقاي مجید دهقانیان-همکار شهید   اتاقش کنار اتاق سردار اباذري بود. متوجه شدم که در اتاق حضور دارد و مراجعینی هم وارد می‌شوند و مسائل و مشکلاتشان را می‌گویند و بیرون می‌آیند. من هم وارد اتاق شدم. دیدم تمام دیوارها سرسبز است و گل‌های رنگارنگ اطراف اتاق را پوشانده است. دو صندلی هم در گوشه اتاق گذاشته بود. گفتم:«عباس! این صندلیا رو واسه چی گذاشتی؟» گفت:«یه صندلی واسه مراجعه‌کننده، یه صندلی هم واسه خودم.» روبروی اتاق باغ بسیار بزرگی بود که فضای بسیار باطراوت و شادابی داشت. بوی عطر خوشی در اتاق به مشام می‌رسید. غرق تماشای آن باغ بودم که از خواب پریدم. همیشه وقتی بعضی از دوستان می‌گفتند که عباس گره از کارشان باز کرده یا به خوابشان آمده، دوست داشتم بدانم او چگونه از مشکلات دوستان آگاه می‌شود. با ديدن اين خواب جواب سوالم را گرفتم. ادامه دارد ... 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۶۰) 🌟 ادامه ی کتاب : 2⃣بخش دوم: محبت شهيد به اساتيد و همكاران دانشگاه امام حسين(علیه‌السلام) 🖊 آقاي مهرداد پاکار- همکار شهید مدتی از شهادت عباس گذشته بود که برای مأموریتی به سوریه اعزام شدم. در هفته اول حضورم در سوریه، احساس تنهایی می­کردم؛ چون نیروهای مقاومت از کشورها با زبان هاي مختلفی به سوریه آمده بودند. به همین جهت ارتباط گفتاری با آنان نداشتم احساس غربت می­کردم و روزهای سختی را می­گذراندم. در سحرگاه یکی از همان روزها، نزدیک اذان صبح بود که عباس پیش من آمد. یکدیگر را در آغوش گرفتیم. بازویم را گرفت و لحظه­ای مکث کرد و گفت: «وقتی من کنارتم چرا احساس تنهایی می­کنی؟» این جمله عباس برایم قوت قلبی شد؛ آن قدر که آن مأموریت را تا پایان با امیدواری و آرامش سپری کردم.   ادامه دارد ... 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۵۸) 🌟 ادامه ی کتاب : 2⃣بخش دوم: محبت شهيد به اساتيد و همكاران دانشگاه امام حسين(علیه‌السلام) 🖊 همسر همکار شهید راهی مشهد بودیم. بین راه برای زیارت مزار شهید عباس دانشگر در سمنان توقف کردیم و به امامزاده علی‌اشرف ­(ع) رفتیم. فاتحه‌ای ­ خواندم و توسلی کردم و به او گفتم که ثواب زیارت حضرت علی­ بن موسی­ الرضا(علیه‌السلام) را به شما هدیه می­کنم. از او خواستم اگر مصلحت است از ائمه اطهار(ع) بخواهد که خداوند فرزندی سالم و صالح نصیبمان کند. به مشهد رفتیم، زیارت کردیم و به تهران برگشتیم. یکی دو هفته­ای که گذشت، شبی در عالم رویا عباس را دیدم که گفت خدا به شما فرزندی خواهد داد! صبح که بیدار شدم با خودم فکر می­کردم که این رویا، رویایی صادقه بود یا نه؟ دو سه شب بعد در عالم رویا، سیدی نورانی را دیدم که به من شاخه گلی هدیه کرد. بیدار که شدم، به کتاب تعبیر خواب رجوع کردم و متوجه شدم که دیدن گل در خواب، نشانه فرزند است. مدتی گذشت و متوجه شدم که باردار  هستم. یقین پیدا کردم که رویای من، رویایی صادقه بوده است. ادامه دارد ... ‌🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا