🍃🌸رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #سی_و_هشتم
صداے گریہ ے 😭👶هستے اومد،
خالہ سریع ازم جدا شد و با گفتن بلند جانم جانم☺️ بہ سمت اتاق امین رفت!
چند لحظہ بعد درحالے ڪہ هستے بغلش بود و لب هاش رو غنچہ ڪردہ بود برگشت بہ پذیرایے!
مادرم با دیدن هستے گفت:
_اے جانم خدا نگاش ڪن،روز بہ روز شبیہ امین میشہ!😊
صداے باز و بستہ شدن در اومد،
مادرم سریع روسریش رو سر ڪرد،امین یااللہ گویان وارد شد!
سریع چادرم رو سر ڪردم! سلام ڪرد و رفت بہ سمت خالہ فاطمہ، با لبخند😊 هستے رو از بغل خالہ فاطمہ گرفت و چندبار گونہ و پیشونیش😘😘 رو بوسید! هستے هم با دیدن امین میخندید و بہ زبون خودش حرف میزد!
امین نشست روے مبل و هستے رو گرفت بالا،هستے غش غش میخندید!
دلم براش رفت،رو بہ مادرم گفتم:
_اگہ جاے شهریار یہ دختر بدنیا میاوردے الان منم خالہ شدہ بودم با بچہ هاش بازے میڪردم!🙁😃
عاطفہ با اخم مصنوعے گفت:
_ببینم این شوهر منو ازم میگیرے!😄
همہ شروع ڪردن بہ خندیدن،😄😄😄امین از روے مبل بلند شد و اومد بہ سمتم!
روے مبل ڪمے خودم رو جا بہ ڪردم!
هستے رو گرفت رو بہ رم و در گوشش گفت:
_میرے بغل خالہ؟😊
هستے بهم زل زد و محڪم بہ پدرش چسبید.
امین زل زد توے چشم هام،سریع از روے مبل بلند شدم و همونطور ڪہ بہ سمت در میرفتم گفتم:
_من برم یہ دوش بگیرم،احساس میڪنم بوے بیمارستانو گرفتم!
امین صاف ایستاد
و با لبخند عجیبے نگاهم ڪرد!اشتباہ ڪردم،هنوز هم میتونست خطرناڪ باشہ!
خواستم برم ڪہ امین گفت:
_عاطفہ زنگ بزن بہ شهریار بریم
پارڪ!⛲️🌳
خالہ فاطمہ گفت:
_میخوایم عصرونہ بخوریم!😕
امین نگاهے بہ خالہ انداخت و گفت:
_شام بذار،میریم یڪم هواخورے،زود میایم!😊
عاطفہ با خوشحالے اومد ڪنارم و گفت:
_هانے بعدا دوش میگیرے!?😍
آرومتر اضافہ ڪرد:
_امروز امینم حالش خوبہ تو رو خدا بیا بریم!😉
نگاهے بہ جمع انداختم
و بالاجبار برگشتم سرجام! عاطفہ با خوشحالے بدو بدو بہ سمت اتاقش رفت،امین با صداے بلند گفت:
_عاطفہ لباس مشڪے نپوشیا!✋
من و مادرم و خالہ فاطمہ نگاهے بهم انداختیم و چیزے نگفتیم!
امین هم رفت سمت اتاقش!
خالہ فاطمہ با تعجب گفت:
_یهو چقدر عوض شد،خدایا خودت ختم بہ خیر ڪن!😟
چند دقیقہ بعد امین از اتاق اومد بیرون، شلوار ورزشے و بلوز مشڪے رنگ پوشیدہ بود! خالہ فاطہ با تردید گفت:
_پس چرا بہ عاطفہ میگے مشڪے نپوش؟!🙁
همونطور ڪہ لباس هستے رو درست مے ڪرد گفت:
_من با عاطفہ فرق دارم!😊
عاطفہ اومد ڪنارمون و گفت:
_شهریار الان میرسہ بدویید حاضر شید!☺️
خالہ فاطمہ نگاهے بہ مادرم انداخت:
_میرے ناهید؟
مادرم با خستگے گفت:
_نہ خیلے خستہ ام،بچہ ها برن،یہ روز دیگہ همگے میریم!😊
خالہ فاطمہ سرش رو تڪون داد و چیزے نگفت، عاطفہ اومد بہ سمت من و گفت:
_خب تو پاشو دیگہ!
بہ زور لبخند زدم و گفتم:
_شما برید خوش بگذرہ،جمع بہ من نمیخورہ!😐
عاطفہ دهنش رو برام ڪج ڪرد:
_لوس نشو!😕
بازوم رو ڪشید،
مادرم معنادار نگاهم ڪرد و با مهربونے رو بہ عاطفہ گفت:
_عاطفہ جون تو با شهریارے،امینم ڪہ با هستے،هانیہ این وسط تنهاس!😊
دوبارہ نگاهے بهم انداخت و ادامہ داد:
_بذار متاهل بشہ هرچقدر دوست داشتید برید بیرون،حالام دخترمو بدہ بہ خودم میبرید دل بچہ مو آب میڪنید!
با لبخند مادرم رو نگاہ ڪردم😊😍
و چشم هام رو باز و بستہ ڪردم،یعنے ممنون!
عاطفہ اصرار ڪرد:
_مامان ناهید،نمیشہ ڪہ!امین و شهریار باهم منو هانیہ ام باهم!
هستے رو از امین گرفت همونطور ڪہ لپش رو میبوسید گفت:
_جیگر عمہ هم نخودے!😊
خالہ فاطمہ بہ مادرم گفت:
_بذار برہ،فڪر ڪردے عاطفہ و هانیہ بزرگ شدن؟😄
من و عاطفہ هم زمان گفتیم:
_عہ!
مادرم و خالہ خندیدن، 😄😄مادرم شونہ هاش رو انداخت بالا:
_خودش میدونہ!😕
🌺🍃ادامه دارد...
🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸
@shahidgomnam
و باز هم زخمی نا جوانمردانه بر پیکر کشورم...🤕🕊
.
چه میتوان گفت در برابر این اتفاقات غم انگیز...😢🍂
.
و تنها باید اشک ریزم و دعای ظهور زیباترین انسان خداوند را از اعماق قلبم سوار بر قطار آرزوهایم به افلاک بفرستم ...🕊🚅
.
تسلیت گویم و گریم بر کسانی که امروز شد امضای شهادت بر وجودشان تایید...
بارالهی مارا نیز بر در درگاهت پذیرا باش...📝🌹
اللهم عجل لولیک الفرج....🍃
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیل الله 🍂
.
تسلیت
به مردمان کشورم
برای فاجعه ی چابهار...
شهادتشان مبارک🌹🕊
@shahidgomnam
#دلتنگ_دیدارم...
عشق يعني در ميان
صد هزاران عطر خاص
عاشـق عطـر حريـم
كربــلا باشـي و بــس
#دلتنگتم_اربابم😭✋
#شهـ گمنام ـید😔
@shahidgomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹
امشب به درگاه خدا
براتون دعا میکنم
تا فرداتون پرامید
زندگیتون پویا
عشقتون خدا
حاجتتون روا
و شبتون پر از آرامش باشه🌟
" #شبتون_بخیر"
∞• { ★ @Shahidgomnam ★}•∞
25.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مــداحـےتایمــ{🎤}
#شـورمحشر←💛
•|کربلامون دستِ دختره💟
•|حضرتِ موسی بن جعفره❤
•|از همین ایوونه آینش💛
•|کربلا میبره
[حسن عطایی]
∞• { ★ @Shahidgomnam ★}•∞
.
.
🍃 #اباصالح هر کجا هستی التماس دعــــــــــــــــــــا😭✋ 🍃
.
.
براے دلم دعا کن پسر فاطمه😔🌹
@Shahidgomnam
🔴 #تلنگر
سنگریزه ریز است و ناچیز؛
اما اگر در جوراب یا کفش باشد،
ما را از راه رفتن باز میدارد...
در زندگی هم؛ بعضی مسائل ریزند و ناچیز...
اما مانع حرکت به سمت خوبی ها و آرامش ما میشوند!
❌کم احترامی یا نامهربانی به والدین؛
❌نگاه تحقیرآمیز به فقرا؛
❌تکبر و فخرفروشی به مردم؛
❌منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛
❌نپذیرفتن عذر خطای دوستان؛
🔹بخشی از سنگریزه های مسیر تکامل ما هستند!
🍃آنها را بموقع کنار بگذاریم
تا از زندگی لذت ببریم🍃
∞• { ★ @Shahidgomnam ★}•∞
#شهید_جهاد_مغنیه
یک هفته قبل از شهادتش از سوریه به خانه آمد پنجشنبه شب بود نصف شب دیدم صدای ناله گریه جهاد می آید رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم دیدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با امام زمان صحبت میکند دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم گفت چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسید و بغل کرد و رفت...
یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است !.
راوی:مادر شهید جهاد مغنیه
برای شادی روحش صلوات
#جهاد_ادامه_دارد
یادش با صلوات
∞• { ★ @Shahidgomnam ★}•∞
#گذرے_بر_سیره_شهید
✍مراسم عقدمون که خیلی ساده و خودمونی برگزار شد. مراسم عروسیمون هم خیلی ساده تر و همش باذکر صلوات بود.ابوذر برا عروسی خیلی خوب مدیریت کرد که اسراف نشه یا گناهی اتفاق نیفته.
✍آنقدر همیشه از من و کارهای من تعریف میکرد که خودم متعجب میشدم. حتی گاهی غذا بد میشد، ولی اون چنان با ولع و لذت میخورد که من فقط مینشستم نگاش میکردم.میگفتم از نظر من افتضاح شده. میگفت:" نه از نظر من که عالی شده، من نمیدونم چرا نظرت اینجوریه!!" واقعا خوبیهاش قابل توصیف نیست. من هیچ وقت نه اخمش رو دیدم نه صداش رو بلند کرد نه بی محبتی ازش دیدم.
#نقل_از_همسر_شهید
#شهید_ابوذر_داوودی🌷
یادش با صلوات
∞• { ★ @Shahidgomnam ★}•∞
❇💖❇💖❇💖❇
💖🌼🌺🌼💖 بر جلوه ی روی مهدی صلوات
بر جذبه ی هر نگاه مهدی صلوات
ما را نبود چو هدیه یی در خور او
بفرست به پیشگاه مهدی صلوات
🍃🍀🍃هر روزتان متبرک به ذکر پر نورصلـوات بر محمد و آل مطهرش🍀
🍃🌺🌼 اللَّـهُمَّ 🌼🌺🍃
🍃🌸🌼 صَل 🌼ِّ 🌸🍃
🍃🌺🌼 عَلَى 🌼 🌺🍃
🍃🌸 🌼 مُحَمَّد 🌼 🌸🍃
🍃🌺🌼 وعلی آلِ 🌼🌺
🍃🌸🌼 مُحَمَّد 🌼🍃
∞• { ★ @Shahidgomnam ★}•∞