⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️
مادر #شهید_عبدالرضا_بروجی داغ فرزندش را تاب نیاورد و یک روز پس از تشییع فرزندش به او پیوست.
▪️مادر شهید «عبدالرضا بروجی» از شهدای حادثه تروریستی زاهدان، داغ فرزندش را تاب نیاورد و دقایقی پیش، شب وفات حضرت ام البنین سلام الله، دعوت حق را لبیک و به فرزند شهیدش پیوست.
@shahidgomnam
|#بھوقتِدل✨|
بہ تنـم درد فـراق حرمٺ افتاده
هوس گرمے آغوش ضریحٺ دارم
#امامرضاجانم
🍃🌺
#دلنوشته
هیچ پناهی جز خیمه گرم امام زمان علیه السلام نیست.در این وانفسای عصر ظلمانی غیبت ،
👌باید با محبت و اطاعت از آن امام، خودمان را به خیمه آن حضرت برسانیم.
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
عـجیݕ خسٺہام
از روزهاے ِغرق ِگـناه
سـ3ـہشـنبہهـا
دݪ ِمݩ
حاݪ ِجـمکراݩ دارد...
🌷 یا اباعبدالله🌷
بعد مرگم ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﻟﺤﺪﻡ
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻋﺸﻖ حسين بن ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻠﺪم
ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﭘﺮﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﻣﺴﺖ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﻋﺒﺎﺱ
ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯازل ﻣﺬﻫﺒيم
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺪ ﺯﯾﻨﺒﯿﻢ
ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻗﺪﺡ ﺳﺎﻏﺮﯾﻢ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮﯾﻢ
ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺩﮔﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﻭﺳﺖ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻋﻠﯽ ﺍﺻﻐﺮ ﺍﻭﺳﺖ
ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮔﻨﻪ ﭘﺮﺩﻩ ي ﻣﻬﺘﺎﺑﺶ ﺷﺪ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭﺳﯿﻨﻪ ﺯﻥ ﺷﺎﻫﺶ ﺷﺪ
ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺟﺎ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪﮐﻪ ﻣﺄﻭﺍﺵ ﺷﺪﻩ ﮐﺮﺑﺒﻼ
ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﻮﮐﺮ ﺑﺪﻋﻬﺪﯼ ﺑﻮﺩ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ " ﻣﻨﺘﻈﺮ" ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻮﺩ.
اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود
| #دلنوشته |
تا حالا تنها موندۍ خیلی تنها
کھ حالِ دلھ آدم بیقرارِ تنها را بفهمی😔😓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
دو تا گروه تروریستی
با هم دعواشون شده زدن همدیگه رو کشتن😏
چه بهتر!
چند تا تروریست کمتر😏
FATF
یعنی همین
اما ما دلمون به آقامون گرمه😊
#نشرحداکثری
#آھ...
@Shahidgomnam
#دلنوشته
.
امروز که رفتم مدرسه...
بین همه ی دانش آموزا...
حرف ۲۲ بهمن بود...❄️
.
یکی گفت: کدووم خرری دیروز رفته راهپیمایی؟؟؟😳
کسی جواب نداد...
.
گفت: بچه ها جدی جدی کی رفته؟؟🙁
دستم و بردم بالا✋🏻
.
یه نگاه بهم کرد و گفت:👀
تووووو؟؟؟؟؟
خاک تو سرت برا چی رفتی؟؟؟؟؟
ای خاااااعک 😒
.
گفتم برای چی نرم؟؟؟😲
.
گفت: رفتی از این دولت حمایت کنی؟؟؟؟؟؟
اینهمه بدبختی کشیدیم بس نبود؟؟؟؟؟؟
رفتی چه غلطی کنی اونجا؟؟؟؟
بابا به خدا شاه بود همه چی بهتر بود
مغزت و شست و شو دادن😒
.
گفتم:
رفتم از کشورم حمایت کنم
کسی که من و دعوت کرده بود دولت نبوده
رفتم چون مشکلات من و مشکلات جامعم نتیجه ی انقلابم نیست
نتیجه ی انتخابیه که کردیم
.
ما انقلاب کردیم که استقلال داشته باشیم
خودکفا باشیم
قوی باشیم
درسته یه سری آرمان ها اتفاق نیوفتاد و یسری اشتباه اتفاق افتاد
اما منکر پیشرفت 40 ساله ی کشورم نمیشم
من رفتم حمایت کردم چون ایرانم و دوست داشتم 😎🇮🇷
.
.
.
.
و جوابم شد سکوت و نگاه 👀
.
کسی که نمیخواد قبول کنه
با هیچی راضی نمیشه✋🏻🗣
.
اما این راهیه که آخرش درسته
حتی اگه همه باهاش مخالفت کنن👣
.
مغز من و امثال منم با خون شهدای ایران و انقلابم شست و شو دادن😏❣
.
تمام...
انقلابیِ جوان✌️🏻🇮🇷
.
@Shahidgomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
فیلمی ضبط شده توسط شهیدان حادثه تروریستی زاهدان
#شهیدان_امیداکبری و #عبدالرضابروجی در مناطق مرزی کشور پاکستان:
"اگه ما یه روزی شهید شدیم انشاءلله این فیلم رو از ما یادگاری داشته باشین
به یادتون هستیم...
التماس دعا.
سلام ما رو به #آقای_خامنهای برسونید."
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ...
@Shahidgomnam
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
آقا دلم تنگه بـــــــــــــــــرات...😭
#شبتون_امام_رضایی
⚘﷽⚘
شهید_نشوی_میمیری!
میدانی حکایت من چیست؟
حکایت من آن گمشده ای است که می دود دربیابان دنیــا
میگردد دنبال نشانی از شهادت ...😔
°•⇜میدانی دردم را؟
°•⇜میفهمی اشکم را؟
°•⇜میبینی قلبم را؟
°•⇜من اینم😭
میدانی که شهید نشوی
آخرش میمیری...
تمـــــام...
یک کاغذ،پایان من وتوست
که رویش باخط تایپی مینویسند
فوت شد
💢میدانی؟
✧سخت است
✧درداست
✧بغض است
آخراین قصه اینطورتمام شود
بگویند: مُــــرد؟
خیلی سنگین است،مُرد...مُرد...مرد؟ و تمام شد؟
یعنی آخر نشد،شهادت قسمتش
👈یعنی دیدار
ابراهیم هادی،حاج همت،مهدی نوروزی،محمدرضادهقان،محمدهادی ذوالفقاری،محسن حججی رابه گور ببرد؟
اصلا انصاف نیست ها...😭
مامدعیان صف اول بودیم
ازآخرمجلس شهدا راچیدند
بیا برویم،آخر صف
شایدبه ما بی لیاقت ها هم رسید
دلشکسته ها💔 مرگ را نمی پذیرند
طاقت ندارندبگویند،آخر این قصه بامرگ ختم یافت.
خداوندا...
به حرمت شهدایت آخرقصه ی ما را شهادت قرار بده...
#اللهم_الرزقناتوفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@shahidgomnam
🌸🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🌸🍃
رمان { 🌸🍃#حورا 🌸🍃}
💝💝💝💝💝💝💝💝
عرض سلام و ادب خدمت عزیزان باتوجه به علاقه شما به رمان قبلی ما😍😍😍
تصمیم گرفتیم که رمانی مذهبی و بسیار زیبا به نام "حورا" رادرکانال {❤️شهید گمنام ❤️} تقدیم به چشمان زیبایتان کنیم
امیدوارم که لذت ببرید.....
ایدی ادمین و مسئول پارت ها👇👇👇
@Sit_narges_2018
🌸🍃 #رمان_حورا 🌸🍃
🌸🍃 #قسمت_پنجاه_و_یکم 🌸🍃
_می خوام اسامی دانشجویان برتر رو بگم که نمرات چشم گیری در این ترم و ترم های گذشته اوردند.
خانم لیلا فرهمند
آقای مجید برزویی
آقای رضا مشتاقیان
خانم حورا خردمند😍😍
و جناب آقای محمدرضا غربالی
تشریف بیارید یک قدم جلوتر تا دوستان زیارتتون کنند.
بچه ها جلو آمدند و همه تشویق کردند. حورا سرش پایین بود و هیچکس را نگاه نمی کرد.
داشت با خود جملاتی که قرار بود بگوید را تکرار می کرد.
به ترتیب پشت تریبون رفتند و سخنرانی کوتاهی کردند. نوبت حورا شد.
موقر و متین با صدایی آرام گفت:خوش آمد میگم خدمت همه دوستان و دانشجویان عزیز.☺️
همه انسان ها هدف هایی دارند که رسیدن به اونها براشون آرزوست. من هم هدف ها و نیت هایی دارم که برای رسیدن به اونها دو چیز رو همیشه سرلوحه قرار میدم برای خودم. اولیش توکل به خدا و دومیش تلاش برای رسیدن به خواسته هامه.😍😍
به نظر من مشاور خوب مشاوریه که به جای درد مردم، روحشون رو دوا کنه.😌
روحی که تو سختیا و مشکلات زندگی کدر و تیره شده. دلی که ممکنه انقدر پر از کینه شده باشه که دیگه جایی برای مهربونی نداشته باشه.🙂🙂
باید اینو بدونیم که هرچیزی
اگر نادرست بود، بی اعتنا باشیم.🙃
اگر غیر منصفانه بود، عصبانی نشیم.😊
اگر از روی نادانی بود، لبخند بزنیم.🤗
اگر عادلانه بود، از آن درس بگیریم.😌
دوست دارم روزی به جایی برسم که بتونم رو پای خودم بایستم و زندگیمو هرچند خوب🙂 و بد 😥خودم بگذرونم.😊
زندگی زیباست؛ اگر با معنی باشد، زیباتر است.😍
سخن زیباست؛ وقتی صادقانه باشد، زیبا تر است.😌
بخشش زیباست؛ اگر باعشق قرین باشد، زیبا تر است.😊
زمان زیباست؛وقتی با یادگیری توام باشد، زیباتر است🙂
رفتن زیباست؛ اگر برای رسیدن به هدف باشد، زیبا تر است.🙃
خداحافظی زیباست؛اگر با دیدار دوباره همراه باشد، زیباتر است.😘
ممنون که به حرفای خسته کننده من گوش دادید. موفق باشید..
صدای دست و جیغ و فریاد سالن را پر کرد.👏👏👏👏👏
🌸🌸🌸 #نویسنده_زهرا_بانو 🌸🌸🌸
🍃🍃🍃 #کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد 🍃🍃🍃
🌸🍃 #رمان_حورا 🌸🍃
#قسمت_پنجاه_و_دوم 🌸🍃
حورا که از تریبون پایین رفت آقای رضایی همان مرد جاافتاده که برای معرفی دانشجویان روی سن آمده بود با افتخار دستی زد و پشت بلندگو گفت:خانم خردمند من تو وجود شما مشاوره ای فوق العاده و بسیار موفق رو میبینم که میتونه هر دردی رو درمان کنه.😍😍
واقعا از سخن های شما استفاده کردیم.😊😊
دوباره همه دست زدند و بالاخره جشن با پزیرایی مختصری تمام شد.👏👏👏
دانشجویان برای عکس گرفتن کمی منتظر ماندند.
خبر نگاران دانشگاه و بقیه همراهان دوزبین های خود را اماده کرده بودند و تند تند عکس می گرفتند.
هدی دوربینش را به خواهرش داد و گفت:هدیه جون یک عکس قشنگ از من و حورا بگیر.📸📸📸
با تقدیر نامه ها کنار پرده سن ایستادند و هدیه عکس گرفت.
چند عکس دیگر با ژست هاس مختلف هم گرفتند تا حورا از دور کسی را دید که دست و پایش را گم کرد.
_امیر مهدی اینجا چی کار میکنه؟😰😰
هدی با تعجب مسیر نگاه حورا را گرفت تا به امیر مهدی رسید.
_مگه نگفتی دانشجو همین دانشگاهه؟🤔🤔 خب اومده جشن مگه کار بدی کرده؟ 😳😳
_ن...نه..😨
_چته چرا هول کردی؟😳😳
_ آخه داره میاد جلو.😱😱
حورا سرفه ای کرد و لباسش را مرتب کرد. نمی دانست چرا دوست ندارد امیر مهدی او را بدون چادر ببیند.
امیر مهدی جلو امد و سلام کرد.
_سلام مشاوره های آینده. حالتون خوبه؟😊😊
هدی سریع گفت:سلام خوبین شما؟ممنون خدا از دهنتون بشنوه.😍😍
حورا هم سلامی کرد و با خجالت تشکر کرد.
_حورا خانم پشت تریبون که خوب حرف می زدین الان چه کم حرف شدین.☺️☺️
هدی با شوخی گفت:این پسر که میبینه همینجوری عرق میریزه شر شر..😅😅
حورا محکم به بازوی هدی کوباند و سرش را بالا گرفت.
_هدی جان شوخی میکنن. من فکر نمی کردم شملا رو اینجا ببینم فقط.😇😇
امیر مهدی لبخند دلنشینی زد و گفت:می خواستم موفقیت دوستای دانشجو رو ببینم. منظورم همتونه.🤗🤗
سپس دستانش را داخل جیبش فرو کرد و گفت:بهتون تبریک میگم امیدوارم همیشه همین طور موفق باشید و مثل ستاره بدرخشید. 😍😍
هر دو تشکر کردند تا اینکه هدیه امد و به خواهرش گفت:بابا اومده هدی بریم.
_با اجازه من برم لباسامو عوض کنم و برم. با من امری ندارین؟😉😉
_نه آبجی برو به سلامت.😍
_خدانگهدار.😊
هدی که رفت، حورا به امیر مهدی گفت:منم دیگه برم دوست ندارم به شب بخوره که برسم خونه. 🙂🙂
_ میخواین برسونمتون؟!🙃🙃
_ نه ممنونم. خوشحال شدم زیارتتون کردم. خدانگهدار.👋👋
_ خدافظ👋👋
🌸🌸🌸#نویسنده_زهرا_بانو 🌸🌸🌸
🍃🍃🍃#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد 🍃🍃🍃