eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
976 دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
93 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• 🥀زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست🥀 تازنده‌ایم‌رزمنده‌ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ #به_بهانه_روز_کارگر کارگر ساده‌ای که شهید مدافع حرم شد آقا سید ۱۳ سالش بود که جهت جنگ با کفار بعثی عازم جبهه شد. پس از دفاع مقدس و ازدواج، به همراه همسر خود بر روی زمین های کشاورزی مردم گلستان کارگری می کرد. با شروع حمله تکفیری ها احساس وظیفه کرد و با پیگیری های فراوان عازم سوریه شد تا در پیشگاه عمه سادات شرمنده نشود. تا اینکه در ۲۷ ماه مبارک رمضان سال گذشته پاداش زحمات خود را از #حضرت_زینب سلام الله علیها دریافت کرد و آسمانی شد. #شهیدسیدرضا_حسینی_نوده🌹🍃 #یادشهــداباذکـرصلــوات🌸🍃 @Shahidgomnam
#دلنوشته_مادرانه 🌷تولدت مبارک پسرم 🌷 ‍ دوباره نیمه زرد آذر با اشک هایی که هنوز بر گونه ام خیسی میکند لحظه آغوش کشیدنت تداعی می شود 🍂 گوش کن حیدر … صدای گریه هایت را می شنوی؟ این زیباترین #هدیه خداست که برای مادرت می آید... وقتی بار اول در آغوش میکشیدمت واهمه داشتم از لحظه ای نبودنت ..... کودکم را محکم تر به قلبم میچسباندم تا آرام گیرم ...🍂 قد کشیدن یک پسر هر لحظه اش با مادر حرف میزند .... پسر ماه عشق در #قلب_مادر است .... حیدر چقدر زود بزرگ شدی جانم چقدر زود با آرزوهایم قد کشیدی لا لایی های شبانه از #حضرت_زینب(س) تو را چقدر باغیرت کرد همچون عباسش.... مادرجان تپش و عشق حرم در حال و هوایت تو را راهی #دمشق کرد.... چه دلیرانه بر شانه های حلب درخشیدی ... 🍁 اکنون پاییز کنارم آرام آرام قد مى کشد اما هنوز بوى بهار مى آید بهاری که مرا چشم به راهت کرد 🍁 مگر میشود روز #میلاد پاره تنم باشد و در این میان نباشی و دلتنگت نبود ؟! 🌾🌴 اما مادرت #صبرش را از حضرت زینب(س) آموخت .... همان لحظه که دلبندم را در لباس مقدس #دفاع از حرم آل الله میدیدم و از شوق و افتخارش خدا را شاکر بودم که پسرم زیر پرچم ولایت بزرگ شده.... پاییز به مهرش می نازد و من به #غیرت پسرم..... 🌷 پاییز را باید با چشم های #عباس گونه” تو ” نگاه کرد حیدر جان آن وقت پاییزم بهار می شود ...‌ 🌸🌸🌸 میلادت مبارک حیدر جان🍃 #شهیدحیدرجلیلوند #از_عشق_دل_نوشت
ایامِ تولدِ تو ای ماهِ دمشق جای همه مدافعانت خالیست ... 🕊شادی ارواح طیبه شهدای مدافع حرم ولادت کبری سلام الله علیها مبارک --------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
✍️ 💠 یک نگاهم به قامت غرق عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر می‌زد که اگر اینجا بود، دست دلم را می‌گرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود. جهت مقام (علیه‌السلام) را پیدا نمی‌کردم، نفسی برای نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس می‌کردم به فریادمان برسد. 💠 می‌دانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی می‌شد به خانه برگردم؟ رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش می‌چرخید برای حال حلیه کافی بود و می‌ترسیدم مصیبت عباس، نفسش را بگیرد. 💠 عباس برای زن‌عمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و می‌دانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره می‌کند. یقین داشتم خبر حیدر جان‌شان را می‌گیرد و دل من به‌تنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک نشسته و در سیلاب اشک دست و پا می‌زدم. 💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آن‌ها را به درمانگاه آورد. قدم‌هایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمی‌شد چه می‌بینند و همین حیرت نگاه‌شان جانم را به آتش کشید. 💠 دیدن عباس بی‌دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش می‌لرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش می‌شکست و می‌دیدم در حال جان دادن است. زن‌عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفس‌شان بند آمده بود. 💠 زن‌عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لب‌هایی که به‌سختی تکان می‌خورد (علیهاالسلام) را صدا می‌زد. حلیه بین دستانم بال و پر می‌زد، هر چه نوازشش می‌کردم نفسش برنمی‌گشت و با همان نفس بریده التماسم می‌کرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!» 💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و می‌دیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه می‌شکافد که چشمانش را با شانه‌ام می‌پوشاندم تا کمتر ببیند. هر روز شهر شاهد بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده می‌شدند یا از نبود غذا و دارو بی‌صدا جان می‌دادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل شهر که همه گرد ما نشسته و گریه می‌کردند. 💠 می‌دانستم این روزِ روشن‌مان است و می‌ترسیدم از شب‌هایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپاره‌باران را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم. شب که شد ما زن‌ها دور اتاق کِز کرده و دیگر در میان نبود که از منتهای جان‌مان ناله می‌زدیم و گریه می‌کردیم. 💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی می‌کردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری می‌کردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم می‌سوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه می‌بردم. 💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظه‌ای از آتش تب خیس عرق می‌شدم و لحظه‌ای دیگر در گرمای ۴۵ درجه طوری می‌لرزیدم که استخوان‌هایم یخ می‌زد. زن‌عمو همه را جمع می‌کرد تا دعای بخوانیم و این توسل‌ها آخرین حلقه ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلی‌کوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند. 💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو درد کشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشکی که هلی‌کوپترها آورده بودند به کار یوسف نمی‌آمد و حالش طوری به هم می‌خورد که یک قطره از گلوی نازکش پایین نمی‌رفت. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه می‌چرخید و کاری از دستش برنمی‌آمد که ناامیدانه ضجه می‌زد تا فرشته نجاتش رسید. خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفته‌اند هلی‌کوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به ببرند و یوسف و حلیه می‌توانستند بروند. 💠 حلیه دیگر قدم‌هایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلی‌کوپتر هزار بار جان کندم. زودتر از حلیه پای هلی‌کوپتر رسیدم و شنیدم با خلبان بحث می‌کرد :«اگه داعش هلی‌کوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت می‌بری، چی میشه؟»... ادامه داره....
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🌺 اشعار صلوات 🌺 میلاد حضرت زینب💚 سلام الله علیها بر چهره ی تابنده ی زینب صلوات بر منطق کوبنده ی زینب صلوات در گریه به رخسار حسینش خندید. بر گریه و بر خنده ی زینب صلوات 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 بر تربت پر نکهت زینب صلوات بر شیر نهار و زاهدِ شب صلوات برمظهر صبر و حلم و جانبازی و عشق بر دُخت علی و زینتِ اَب صلوات 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 بر نور دل و دیده زهرا صلوات بر دخت گرانمایه مولی صلوات بر مظهر صبر و حلم و ایمان و شرف بر یاورِ دین زینبِ کبری صلوات 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 بر جلوه ی صبر و استقامت صلوات بر مظهر والای امامت صلوات بفرستد هر آن کس که شفاعت طلبد از زینب کبری سلام الله به قیامت ، صلوات 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 دنیاست کنون غرقِ سرور و نعمات از خاک رسد زمزمه ها و نغمات از یمن قدوم زینب سلام الله آید اینک از عرش خدا صوت سلام و صلوات 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 عشق است چنین در تو تجلی صفات ای رهبر و سر سلسله ی اهل نجات ای شیرزن و یکه پرستار حسین❤️😍 یا زینب کبری به تو از ما صلوات 💚
703.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از باز کردن درب حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) توسط حاج قاسم سلیمانی 🏴سالروز شهادت سلام الله علیها تسلیت باد.
50.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◀️ روضه - مانند شمع، قصه‌اش از سر تمام شد ️◾️ویژه (س) 🎤 حاج مهدی رسولی
🏴 ▪️بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم ▪️حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم... ▪️بازهم پیرهنی را به سر و روش کشید ▪️آسمان تیره شد و حال هوا ریخت بهم... 🥀آه،ای ام المصائب، تمام داغ ها و سوگ ها، در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند.🥀 🏴وفات شهادت گونه‌ی سلام الله علیها را به محضر مولایمان عجل الله و منتظران حضرتش تسلیت می گوییم. ---------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
18.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زیبا ویژه ولادت سلام الله علیها 👏 سرود بسیار زیبا با لهجه‌ی لری 🎙 حاج‌ محمود 🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🇵🇸
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | قرائت نامه درباره حضرت زینب(س) توسط خانم فاطمه سلیمانی 🌷 انتشار به مناسبت سالروز ولادت {سلام‌الله‌علیها}
3.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛ چهل منزل کتک خوردم😭 اول سالروز ورود کاروان اهل بیت (علیه السلام) به شام سلام الله علیها