💠 با شرمندگی آمده بود پیشم.می گفت: ما که نمیدونستیم شهرداره. بهش بی اعتنایی کردیم.خودش رفت مثل یه کارگر وایستاد و کار کرد.
ما هم...
مسئول کارگاه شن و ماسه بود، ترسیده بود.
گفتم: نگران نباش! ناراحت نمی شه. آخه ما خیلی اذیتش کردیم.
قضیه را که برای مهدی تعریف کردم، برای همه شان تشویقی نوشت تا بفهمند از دست شان ناراحت نیست.
گفت:کاش می تونستن بفهمن من دارم با نفسم می جنگم.
به اون می خوام بگم فکر نکنی برای ریاست اومدی، فقط اومدی خدمت کنی!
کمی مکث کرد و دوباره گفت: اگه من میرم کنارشون کار میکنم می خوام رنج و سختیه کارگرها رو درک کنم. نمی خوام کسی فکر کنه برای ریاست اومدم.
#سردارشهید_جاویدالاثر_مهدی_باکری
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147