eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
974 دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
93 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• 🥀زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست🥀 تازنده‌ایم‌رزمنده‌ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر جایی جز کربلا و روزی غیر عاشورا می‌شد شد... همه ‌جا و هر روز نبود... این هم از قوانین بی ‌نظیر شهر اگر لایق شد را می‌ستانند... @shahidgomnam
20.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسم من رو تو گوشیت چی ذخیره کردی!؟ #کربلا_من #شب_جمعه شب زیارتی کربلا #امام_حسین علیه السلام کجا بریم ‌‌!؟ کربلا، کربلا #کربلا به یاد #شهدا #مدافع_حرم و #دفاع_مقدس #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 . #اللهم_عجل_لوليك_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم @Shahidgomnam
دختر که باشی...👇👇👇 دختر ڪه باشے بهت میخندن اگه دلت بخواد... ڪیا شهید میشن؟ -مدافعان حرم✌️🏻 -ڪسایی که تو عراق و سوریه باشن! . .والسلام! دختر ڪه باشی بهت میگن رفتن صلاح نیست... دختر که باشے هیئت و روضه رفتنت یه جور دیگه است...😢 دختر که باشے اگه روضه سنگین بخونن توی جمعے، دست و بالت بسته است برا سبک شدن...😭 دختر که باشے حسرت یه جاهایے تنهایی رفتن مے مونه رو دلت...😞 اصلا یه چیزایی برا دخترا همیشه میمونه..😓 اما... دختر که باشی {اونم از نوع زهراییش} وارث ارثیه مادری...😌✌️🏻 و روزی مفتخر میشے به رسالت شریف ...☺️💞 مادرے که در دامنش قاسم سلیمانی ها✊🏻 احمدی روشن ها✊🏻 و محمدرضا دهقان ها✊🏻 رو تربیت میکنه... اخه شنیدی که میگن👥 "از دامن زن مرد به معراج میرسه ☺️
این را به هوای پُست کنم یا اینکه به پُست کنم؟ یک نوشته ام برایت بی بی! این را به نشانی کجا پست کنم؟
دیروز امروز و خدایی که در کاخ فرعون موسی را بزرگ کرد در قهوه‌خانه هم کارش را بلد است یافت‌آباد چهارراه قهوه‌خانه تشییع باشکوه پیکر داش‌مجید این هم از حر عصر خامنه‌ای عصر خمینی آوینی فهمید که در کافه‌ها خبری نیست قبل‌ترش طیب بود که فهمید لوطی‌تر از همه خود امام بود که در چهارراه تاریخ از عربده‌ی لات‌های استکبار هرگز نترسید آسدروح‌الله اما خال نداشت روی بازویش بلکه خال‌کوبیده‌ها را متحول کرد داش‌مشتی‌ها را مجید سوزوکی‌ها را بی‌سوادها را هنرنخوانده‌ها را هنرخوانده‌ها را باسوادها را اگر پاتوقت کافه بود و اگر قهوه‌خانه اگر عاشق پیپ بودی و اگر اهل قلیان اگر خراب نیچه بودی و اگر عشق موتورهزار اگر با کتاب هربرت مارکوزه حال می‌کردی و اگر با نانچیکوی بروسلی هیچ سخت نبود برای خمینی که متحولت کند که از کافه بکشاندت جبهه و از قهوه‌خانه بیاوردت جنگ و مرحبا به خدا هر تیپ شهیدی که دیروز داشتیم امروز هم داریم از بس سیدعلی همان روح‌الله است با همان دم مسیحایی چهارراه قهوه‌خانه‌ی یافت‌آباد کجا و رزم در بیخ گوش اسرائیل کجا این هم عبور مجید سوزوکی نسل ما از سیم‌خاردار نفس اماره و مادر شهیدی با مقنعه‌ی سفید از تبار همان مادران شهدای دهه‌ی ۶۰ اگر خمینی در روزگار بدون اینترنت شاهرخ ضرغام را متحول کرد کار خلف شایسته‌اش مهم‌تر است آری! خامنه‌ای در این زمانه‌ی سرشار از مجازستان بدل به شمس مجید قربانخانی شد به برسانید پیام مرا اینک وقت است و به بگویید دیگر دنبال نگردد بزن! محکم‌تر مارش را بزن! این فرجام حذف حسین فهمیده است از کتب درسی اصلاح‌طلبان بی‌خود با خامنه‌ای مچ می‌اندازند خامنه‌ای فقط رهبر انقلاب نیست رهبر اپوزیسیون این عالم است و خودش این‌کاره بخوان؛ "ختم روزگار!" هر تقریظ آقای ما پای هر کتابی خودش یک پا کتاب درسی است که حتی تا قهوه‌خانه‌ی چهارراه قهوه‌خانه‌ی یافت‌آباد هم برد دارد خامنه‌ای تکرار خمینی است تکرار آدمیت نه تَکرار سیاست محل درس خارجش است لیکن معجزه‌ی فقاهت این است؛ حتی گنده‌لات‌های یافت‌آباد هم درست را بگیرند و عوض شوند و عاشق شوند و به‌جای کفتر خودشان را پرواز دهند چه اردیبهشت روسفیدی حقا که دومین ماه فصل بهار زیباترین ماه زمین است اردیبهشت ۶۱ آن‌جور اردیبهشت ۹۸ این‌جور و شهید به شهید داریم به قدس نزدیک‌تر می‌شویم دهه‌ی ۶۰ پیکر شهدا که برمی‌گشت عطر با خود داشت و ما به کربلا رسیدیم امروز اما رایحه‌ی مقدس داشت تابوت مجید داش‌مجید! ترک موتورت جا نداری؟!
✖️ماجرای از زاویه ای دیگر 👈لابد شنیدید که چه افتاد ! ☝خلاصه ماجرا بر اساس آنچه که در خبرها آمده اینگون است : 🔹راننده به که در خودروی او کرده بود تذکر می دهد که قانون را رعایت و را درست کند ! 🔹زن در مقابل تذکر راننده مقاومت می کند ! 🔹گویا راننده اسنپ بعد از این تذکر داشته تا خانم مسافر را به برگرداند ! ☝اما این خانم پیاده میشود و به پلیس زنگ میزند و میگوید راننده مزاحمش شده و ... 👈 آخر سر هم راننده را در منتشر و به حسب ظاهر او را می برد ! ☝اما در ادامه ماجرا خیلی می شود ! 😊 سردبیرفلان خبرگزاری در توییتر خود از دعوت به راننده اسنپ که به دلیل امر به معروف از کار برکنار شده خبر می دهد ! 😊یک آدم خیًر پیدا می شود و برایش بلیط رفت و برگشت به تهیه می کند ! 😊جمعی از وکلا و حقوقدانان برای پیگیری مسائل حقوقی راننده اسنپ در مقابل شخص قانون‌شکن اعلام آمادگی می کنند ! 😊به تلوزیون می شود و اینگونه به شهرت می رسد ! 😊هزاران نفر به یاری او می آیند و در نه به اسنپ شرکت می کنند و یک کار خوب اینگونه تبلیغ می شود ! 😊و صدها مورد دیگر از این دست برایش می دهد ! ✋🏻متوجه شدید می خواهم چه بگویم !؟ 🔹او در جایی که بجز خودش و آن زن و کس دیگری نبود اول از همه را رعایت کرد ! 🙏🏻حالا ببینید خداوند چگونه به این برخاست ! 👌و نکته کار اینجاست : 👈عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ! ▪️خدا به دست اینهمه را برایش می زند تا به این بشر نشان دهد که اینقدر نگوئید مگر فلان کار ممکن است !؟ ▪️زن به قصد و هتک آبروی مرد راننده عکس او را منتشر می کند اما می بینید که چگونه همه چیز به سود راننده تمام می شود ! ان ربک لبالمرصاد 💐✋🏻 ----------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
💢یه #جوان تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت #مشهد در قالب فاطمیون به اسم #افغانی ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا... 💢هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام #حضرت_ابوالفضل وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود‼️ میگوید بخاطر #ادب حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(ع) خیلی ارادت داشتند من #شیفته ادب حضرت عباسم❣ 💢دوستانش گفتند وقتی #شهید شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان #کربلا می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد #شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد 💢 #نذر حضرت ابوالفضل بود، ده دقیقه الی یک ربع⏰ قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(ع) شده به درجه ی رفیع #شهادت نایل می شود🕊 #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 ----------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭 🌄 🕌 🕌 ----------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
🌷 #شهید_علیرضا_کریمی 🕊 به امید دیدار در کربلا ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتأبل احیاء عندر
💠 که برات میدهد این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده دیدار کرده است...🌷 ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇 اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!  در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!! این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد.انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود. همان جا نشستم.حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم:گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و....با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.  روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!! نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم. از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری. هشت روز قبل،با ورود کربلا,ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم.در ورودی حرم،برای لحظاتی حضور علیرضا،همان شهید نوجوان ،را حس کردم.ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و...سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم.عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم.هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما 🌷 علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود. 📚مسافر کربلا هدیه روح مطهرش صلوات راوی👇 @dararezooyeshahadat ------------------------------------------------- ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌🇮🇷ڪلیڪ ڪنی ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ شهـید‌میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🔴 💠 دعوتنامه‌ها را خودمان نوشتیم. کارتهای را که توزیع می‌کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی، امام حسین، حضرت ابوالفضل، امام جواد، امام کاظم، امام هادی و امام عسگری علیهم‌السلام و دعوتنامه‌ها را به عموی آقا مرتضی که راهی بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه‌ای مخصوص نوشتیم. از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای خواندیم. 💠 چند شب قبل عروسی دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته‌اند، به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند. خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار شد و گفت: خوشا به حال شما! 🔴
🔴 خدا رحمت کند آقای مشکینی را، یکبار قبل از در خطبه هایش انتخابات را تشبیه میکرد به و میفرمود: ✅صحنه انتخابات صحنه کربلا است. ✅کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را یاری می کند. ✅کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد. ✅ کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین شمشیر می زند. ✅ کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین دفاع می کند. 🔴 رأی مسئولیت آور است. 🔴 با دقت و بصیرت رأی دهیم