eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
916 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
14 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - zamine - shabe 19 ramezan 1401 - sibsorkhi.mp3
8.06M
🔳 (ع) 🌴علی ای همای رحمت پدرم دلم گرفته 🌴شبای قدر و تنگه دلی که حرم نرفته👌😔 🎙 @shahidhosseinmoezgholami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«تهدمت والله ارکان الهدی» جبرئیل ندا داد : به خدا سوگند ستون‌های هدایت درهم شکست... 🏴 ‌ @shahidhosseinmoezgholami
شب تا به سحر نماز می‌خواند علی با دیده‌ی تَر، نماز می‌خواند علی آن صبح که سجده‌گاه در خون غلتید گفتند: «مگر نماز می‌خواند علی؟» سعید بیابانکی
‌[دلیلِ مـــرگ علی تیغِ ابن ملجم نیست بلایِ جانِ علـــی داغ بودنِ میخ است اگـــر حَسَن پسرش را کنار بگذاریم "علی غریب ترین مَردِطولِ تاریخ است.."]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد عالی وقتی مولا امیرالمومنین امام علی علیه السلام ضربت خورد ناله و فریاد نزد.... @shahidhosseinmoezgholami
نوشته‌اند: تا امیرالمومنینﷺ متوجه شد که او عبدالرحمن است؛ رنگ از رخسارش پرید! دست به محاسن گرفت و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون _ اما شاید فکر کنید او برای ترس خودش رنگش پرید! خیر؛ برای عاقبت به شری و بدبختی عبدالرحمن مرادی بود که این حالت به او دست داد....! [ غمِ همه‌ی امت در سر داشت ] @shahidhosseinmoezgholami
اثر جدید استاد روح الامین به نام: "میزان" در کتاب فضائل (تالیف ابن شاذان) جلد۱ صفحه ۶۴ آمده است: روزی عمار پسر یاسر محضر مولا امیرالمومنین علی علیه السلام رسید و متوجه خشم و تعب مولایش شد. علت را از حضرت سوال نمود. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: از کوچه عبور میکردم و متوجه شدم مردی در حال دعوا با زنی هست و بر سر او فریاد می کشد... همین حالا سراغش برو و بگو اگر دست ازین کار نکشد علی با ذوالفقار می آید... عمار پیغام را رساند و مرد کوتاه آمد. بعد عمار با صدایی رسا گفت:  بدانید که اگر کسی بر سر زن ها فریاد بکشد؛ مولای من تحمل نمی‌کند و با ذوالفقار می آید.‌.. @shahidhosseinmoezgholami
اصبغ‌بن‌نباته، بعد از ضربت خوردنِ مولا خدمت حضرت رسید. خود را روی پاهای ایشان انداخت، و‌ زار زار گریه میکرد. حضرت فرمود: اصبغ؛ برخیز، برای چه گریه میکنی؟ من که راه بهشت در پیش دارم. عرض کرد: میدانم که شما عاشق لقای خداوند هستید، من برای فقدان و دوری شما گریه میکنم؛ _ من برای خودم گریه میکنم...! برای ، برای خودم.... | بحارالانوار،ج۴۲،ص۲۰۴