eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
925 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
14 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی سخته بعد از شش سال اینجوری پدرتو در آغوش بگیری...😢💔 . @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
روز پنجم چله دعای توسل به نیت شهید فریدکرم پور وشهیدسجادزبرجدی دعاخوانده شود🌺 1.به نیت فرج و سلامت
نام سجاد زبرجدی نام پدر محمد تاریخ تولد۱۳۷۰/۱۱/۱۹ محل تولدتهران سن ۲۵ شهادت1395/07/07 مزارشهید: گلزار شهدای بهشت زهرا(س)قطعه50 ردیف117 شماره14 نیمه‌های شب اوایل مهرماه بود که صدای پیامک تلفن همراه، خبر شهید مدافع حرم را منتشر کرد. با خودم گفتم چه می‌کنند این جوانان عاشورایی که در ایام عزاداری سالار _شهیدان خود را به قافله کربلائیان می‌رسانند. کمی که پرس‌وجو کردم متوجه شدم همه داشته مادری بود که بعد از فوت همسرش با وجود مشکل شنوایی و عدم قدرت تکلم، فرزندانش را با حب اهل بیت(علیه السلام) پرورش داده تا اینکه یکی از دست‌پرورده‌هایش مدافع حرم شده است. سجاد زبرجدی سهراب اهل تهران و محله خانی‌آبادنو بود. از بسیجیان دهه هفتادی که حالا خلف شایسته‌ای برای رزمندگان دفاع مقدس شده‌اند. از همان سربازان امام زمانی که با شنیدن صوت هل من معین امام زمان‌شان خود را به قافله زینبیون می‌رسانند قسمتی وصیت نامه شهید سجاد زبرجدی برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرایت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه) سه چیز را هر روز تلاوت کنید 1- زیارت عاشورا 2- نافله 3- زیارت جامعه کبیره اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
مستند شهید حسین معزغلامی قسمت پنجم🌼🌱 ‌ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَ
15.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند شهید حسین معزغلامی قسمت ششم🌿🌸 ‌ کوچه‌هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام است که با آرامش به خانه می‌رسیم. 🌹 @shahidhosseinmoezgholami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊﷽🕊 طواف پیکر فائزه رحیمی، شهیـد حادثه تروریستی کرمان در حـــرم مطهــر رضــوی🌹 یعنی ؛ پای دین خدا مردونه ایستادن السّلام علیک یاعلی بن موسی الرّضاعلیه‌السلام السلام علیک ایّهاالاِمام الرّئوف🥀@shahidhosseinmoezgholami
صبح ڪه مے شود باز ڪبوترِ دلمان پر میڪشد بہ بامِ یادِ تو اِے 🕊 بہ یادمان باش و دعایمان ڪن .. صبحتون_شهدایی🌷🌹🌷 @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت شصت و شش🌸🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی🌹 من وباجناقم خیلی خاطرات بامزه و شیرینی باحسین
پارت شصت‌وهفت قسم حضرت‌زینب(س)🌸🌿 سرو قمحانه حسین معزغلامی🌹 لحظه ای که من برای اولین بار باحسین آقا برخورد کردم،جوانی خوش سیما با چهره ای اسلامی،قدبلند،محاسن بلند،یک چهره آرام و متین که در نگاه اول قطع به یقین هرکسی علاقه مند میشد،بایه کسی مثل حسین آقا هم صحبت بشه،خداتوفیق داد درمدت دوسالی که همکاربودیم،ازوجودایشون بهره ببریم،هم درکارهامون،هم درماموریت هامون ازایشون استفاده کنیم.حسین همیشه دنبال کارکردن بود،حتی یکبارنشدسرمسئله ای بامن چونه بزنه.فقط انجام تکلیف براش مهم بود.تنهاچیزی که حسین درباره اش بامن بحث می کرد،ماموریت رفتنش بود،هرجامن روتنها گیرمی آورد،درباره مأموریت رفتن بامن صحبت می کرد.ولی من چون بهش احتیاج داشتم و معتقدبودم بچه ها بایدبعدازطی کردن یه بازه زمانی خاص برن ماموریت،یادمه یه روزمن توجلسه ای بودم،بعد جلسه حسین اومد پیشم وگفت حاجی من می‌خوام باهاتون خصوصی حرف بزنم.حدود یک ساعت باهم حرف زدیم و هرچی حسین دلیل می آورد که من رو راضی کنه اجازه بدم دوباره بره ماموریت من طفره رفتم و به بهانه‌های مختلف قبول نکردم.اما مثل ماهی توبحث کردن ازدستم سر میخورد!تااینکه دید من اجازه بده نیستم،حسین بغض کرد و رسید به مرحله گریه کردن،گفت حاجی قسمت میدم به حضرت زینب (س)مخالفت نکن بزار من برم،حاجی من مال اینجا نیستم.من اونجاراحتم،گفتم برودوره مربیگری بعد،گفت حاجی من دوست دارم برم منطقه،دیدم واقعاً حسین بندنیست روزمین.بعدازبرگشت ازمنطقه روحیاتش خیلی تغییر کرده بود و یه وقت هایی بهش نگاه می کردم،می دیدم توخودشه و ذهنش باخودش درگیره،باخودش کلنجارمی ره.راستش افراد زیادی روواسطه کرده بود که رضایت بدم دوباره بره ماموریت ومن همش مخالفت می کردم،حتی ازفرماندهی زنگ زدن گفتن منطقه اعلام نیاز حسین روفرستادن که من باز اجازه ندادم.چون معتقدبودم باید بچه ها بافاصله زمانی خاصی برن منطقه (سوریه) ولی حسین من رو تویه شرایط خاصی قرار داد،واقعا نتونستم بهش بگم نه،وقتی قسمم داد،یه جورایی شل شل شدم و دل من لرزید،حس خوبی نداشتم،احساس کردم خیلی آسمانی شده.بعداکه رفت منطقه،خبردارشدیم،اول مجروح شده بعدحدودبیست و چهار ساعت مفقود شده بود،بعدپیکرش روطی مراحلی پیدا کردن ومشخص شدشهیدشده. (فرمانده شهید) @shahidhosseinmoezgholami
هر انسانی عطر خاصی دارد گاهی برخی عجیب بوی خدا میدهند همانند... ‌ سرداران @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت هفتاد و دو مرد میدان🌸🌿 #کتاب_سروقمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 حسین واقعاً مرد میدان بود وبرقلب ها
پارت هفتاد و سه همنشین درد🌸🌿 سرو قمحانه حسین معزغلامی🌹 آستانه تحمل دردش خیلی بالابود.چندبارتوسوریه زخمی شده بود.ازطرفی کتفش هم در خلال فتنه ۸۸اسیب دیده بود،بااینکه درد زیادی می کشید ولی هیچوقت گله نمی کرد.سعی می کرد با دردهاش کنار بیاد باتوجه به اینکه سن کمی داشت،ولی ویژگی های شخصیتی خاصی داشت،بطوریکه دلچسب همه بود،چندبارسعی کردیم،بخاطر آسیب هایی که دیده بود،پیش پزشک متخصص ببریمش.ولی حسین مانع می شدومی گفت ممکنه پرونده پزشکی برام درست بشه و نگذارند به سوریه برم.گفتم باباجان شما الان درد داری بایستی پیش پزشک بری و معالجه بشی اصرار می‌کرد و می‌گفت نه،بالاخره بالاجبارپیش پزشک بردیمش.حتی چندروز قبل از شهادتش در سوریه تیری به دستش اصابت می‌کنه ولی برای معالجه به عقب برنمی‌گرده و میگه کار زیاده بعداً میرم.بایستی اینجا باشم‌.به صورت سرپایی دستش رو پانسمان می کنن.وبرمیگرده توخط. (پدرشهید) @shahidhosseinmoezgholami
_حمید_سیاهکالی_مرادی ▪️نکنه پات بلغزه... 🚶‍♂🚶 @shahidhosseinmoezgholami
🌱و سلام بر شهید سیدحمید طباطبایی مهر که می گفت: «فقط دم زدن از شهدا افتخار نیست باید زندگیمان، حرفمان، نگاهمان لقمه هایمان، رفاقتمان بوی شهدا را بدهد» 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahidhosseinmoezgholami
"رابطه‌ی‌سیده‌بدرالدین‌واحمدمشلب" ایشان می گفتند: با این که احمد پسرشان بودند، امّا او را دوست دوران جوانی خود می دانستند و با عشق مادرانه اشان در تربیت احمد تلاش می کردند و عاشقانه فرزندشان را راهی کردند..♥️🌿 @shahidhosseinmoezgholami