eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 #آداب_زیارت #اربعینیها_یادتان_باشد... تصویر باز شود👆 #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 #چله_زیارت_عاشورا #روز_سی و_ششم _چله ترجیحا با ۱۰۰لعن و ۱۰۰ سلام به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان و استجابت حاجات اعضای کانال #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 سازمان اطلاعات سپاه چگونه نخبه ایرانی در استرالیا را آزاد کرد؟ رضا دهباشی چگونه به جای واشنگتن از فرودگاه تهران سردرآورد؟!🤔 رضا دهباشی کیوی، دانشجوی مقطع دکترا در دانشگاه کوئینزلند استرالیا حدود ۱۳ ماه پیش به اتهام نقض تحریم‌های ایران بازداشت شد. در استرالیا گفته شده بود که تجهیزات راداری پیشرفته نظامی که برای شناسایی موشک و رهگیری جنگنده‌های رادارگریز استفاده می‌شود را خریداری و از طریق دوبی به ایران ارسال کرده است.😏 این در حالی بود که دولت آمریکا طی چند ماه گذشته فشار زیادی به استرالیا وارد کرده بود که این نخبه ایرانی را تحویل نیروهای امنیتی آمریکا بدهند و دولت استرالیا نیز پذیرفته بود که این اقدام را انجام بدهد. اما... پس از چندی از انتشار این اخبار بود که به یکباره اعلام شد که دو زن استرالیایی-بریتانیایی و یک مرد استرالیایی در ایران دستگیر و بازداشت شده اند. در بیانیه وزارت خارجه استرالیا در آن مقطع ضمن اشاره به هویت اتباع بازداشت شده در ایران از دو تن از آنها به عنوان مارک فیرکین و جولی کینگ نام برده و تصریح شده بود که فرد دوم تابعیت دوگانه استرالیایی - بریتانیایی داشته اشت. در همین حال، رسانه‌ها گفته بودند که این دو به اتهام بدون مجوز بازداشت شده و مبادرت به عکسبرداری از مناطق نظامی و ممنوعه کردند که این عکس‌ها در حافظه دوربین کشف شده و وجود دارد. اما طی روزهای اخیر اعلام شد «جولی کینگ» زن بریتانیایی-استرالیایی و «مارک فرکین» نامزد استرالیایی او، آزاد شدند. از سوی دیگر تقریبا همزمان با آزادی این دونفر نیز رضا دهباشی دانشجوی نخبه ایرانی که 13 ماه پیش توسط دولت استرالیا به بهانه واهی دستگیر و زندانی شده بود، آزاد شد. موضوعی که نشان می دهد که پای یک معاوضه درکار بوده است. یعنی آزادکردن در برابرآزادکردن! موضوع زمانی جالبتر می شود که بدانیم، شخصا به ایران آمده و برای معاوضه اقدام کرده است. اتفاقی که نشان میدهد که در یک بستر کاملا اطلاعاتی این معامله مهم امنیتی صورت گرفته شده است. از سوی دیگر زمان دستگیری اتباع استرالیایی نشان می‌دهد که چندماه پس از بازداشت نخبه ایرانی، عملیات دستگیری متهمین استرالیایی صورت گرفته است. یعنی پیش از این دستگیری‌ها در مرحله دیپلماسی عملا اتفاق موفقیت آمیزی که منجر به آزادی تبعه ایرانی بشود، انجام نشده است. اما با توجه به دستگیری اتباع استرالیایی توسط سازمان اطلاعات سپاه، طبیعی است که کل این فرآیند با مدیریت مستقیم این سازمان اطلاعاتی رقم خورده است. فرآیندی که توانسته رضا دهباشی، نخبه ایرانی به جای واشنگتن از فرودگاه تهران سردربیاورد! ✍️ مهدی‌جهان‌تیغی 💕 @aah3noghte💕
💔 واسه رسیدن به کربلا کدوم مسیر رو انتخاب کردی؟؟ یکی مثل جواد، و بقیه شهدای مدافع حرم مسیر سوریه رو انتخاب کردن، و میگن خیلی نزدیکه به حسین! محمدامین ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 دستم را نمےگیری طبیب؟! #آھ‌ارباب #آھ_ڪربلا #اربعین #هرشب_یک_دل_نوا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_ال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 سعی کنید گرایشهای هنری محض و چیزهایی که معمولاً برای هنرمند جالب است -شهرت و مانند آن- آن صفا و صمیمیّت هنر انقلابی را از شما نگیرد. #هرشب_یک_دل_نوا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #فرواردکن_مومن
💔 تعجب است از کسی که برای خوابش که مدت کوتاهی ست جای نرم تهیه میکند،اما برای آخرتش قدمی برنمی‌دارد. #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 شاهزاده برای لردگان پیام هموطن دوستی داده😏 جالبه که پدربزرگ همین آقا هولوکاست خرم آباد و قشقایی و بختیاری راه انداختند #اندکےبصیرت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #انتشار_بدون_تغییر_در_عکس
💔 #آداب_زیارت #اربعینیها_یادتان_باشد... تصویر باز شود👆 #ادامه_دارد #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_هشتم از ماشین پیاده شدم. او عصبانی بود و حقش نبود که ای
☄ 💔 اشکم رو پاک کردم. به جزییات صورتش دقت کردم تا شاید در حالاتش چیزی دستگیرم شه.پرسیدم: _تو ..دنبال چی هستی؟! منو کشوندی اینجا بهم میگی آشغالم..و هزار یک حرف نامربوط درموردم میزنی اونوقت الان میگی زنت شم؟؟هدفت از این مسخره بازیا چیه؟ صورتش رو به سمت دیگه چرخوند.و پشت سر هم آب دهانش رو قورت میداد. .شاید واسه اینکه بغضش نترکه.. بعد از مکثی طولانی گفت: _پای آبروم وسطه..😒 مادرم کل فامیل وخبر کرده که کامران میخواد زن بگیره..با کلی آب وتاب..تو دقیقا موقعی که مطمئنشون کردم هدفم قطعیه همه چی رو ریختی به هم..تو این چندماه یک آب خوش از گلوم پایین نرفته..همه جا دنبالتم..تو کوچه..تو مسجد، خیابون.. با کنایه گفتم:😏 _البته تنها نه!! با مسعود.!! تا خواست چیزی بگه گفتم: _بیخودکتمان نکن که دیدمتون باهم..😠✋ و در مورد درخواستت..ظاهرا تو فقط بخاطر مامانت میخوای ازدواج کنی..خب حرفی نیست.ازدواج کن..ولی باکسی که دوسش داری و بهش اعتماد داری!! تو داری خودتو بدبخت میکنی واسه اینکه آبروت پیش مامانت نره؟؟ تو داری منو بازی میدی نه؟؟؟ اونروزم بهت گفتم تو که این قدر خواست مادرت برات مهمه برو یه دختر و که مادرت پسند کرده عقدش کن و باهاش خوشبخت شو. گفت: _مامانم دست میزاره رو این دخترایی که تو هییت ها وروضه ها هستن..یکی عین خودش! که از صبح کله ی سحر تا بوق سگ به بهونه ی عزاداری ومولودی این ور اون ور ولو باشن! من دنبال این دخترا نیستم. 🍃🌹🍃 اوچقدر طرز فکرش با من فرق داشت! فاصله ی او با من بسیار بود.پرسیدم: _دوست نداری زنت هیئتی باشه؟؟ با کلافگی چونه اش رو فشارداد.گفت: _جوابمو ندادی!!.. _من شبیه زن دلخواه تو نیستم..تو دنیات خیلی با من فرق داره کامران.. پوزخند زد و با حرص گفت: _خیلی دلم میخواست بدونم اگه کس دیگه ای رو زیر نظر نداشتی باز اینو میگفتی یانه. نشست روی خاکها زانوانش رو بغل گرفت.باد موهاش رو به زیبایی حرکت میداد! شبیه عکس خوانندگان روی بیلبوردها شده بود.. _دوستت دارم…میدونم عین خریته ولی دوستت دارم..😞🙆♂❤️ 🍃🌹🍃 قلبم تیر کشید.. این جمله ی کامران تیر خلاص بود.حالا باید چیکار میکردم؟ ذهنم هیچ فرمانی بهم نمیداد..!زیرلب اسم🌸حضرت زهرا🌸 رو صدا زدم .. به اندازه ابدیت سکوت بود وسکوت! کامران احمق بود یا من احمق بنظر میرسیدم؟! چرا باید کامران سی و اندی ساله با وجود اینهمه اتفاقات بازم بهم میگفت دوستم داره؟! خودش سکوت رو شکست. _نمیدونم چرا نمیتونم بی خیالت بشم.با اینکه داری پسم میزنی. آره! خونواده وآبروم بهونست..واقعا بدون تو عین دیوونه هام.. مسعود میگفت تو کارت اینه..اصلا به مردها به چشم طعمه نگاه میکنی نه دوستی! ولی من هربار میبینمت باخودم میگم نه..این دختر چشماش پراز معصومیته..اصلا شبیه چشمهای اونای دیگه نیس.. نزدیکش شدم.او همچنان مثل یک پرتره ی زیبا منظره ی خوبی مقابل چشمانم رقم زده بود.گفتم: _مسعود دیگه درمورد من چه چیزایی بهت گفته؟؟! او با خشم نگاهم کرد:😠 _چرا هرچی حرف میزنم فقط میگردی دنبال یه ردی از حرف مسعود؟! دندان به هم ساییدم. _چون برام قابل هضم نیست که اینا رو بهت گفته باشه و تو باز باهاش رفاقت کنی.!! بلندشد وخاک لباسش رو تکوند.حالا رخ در رخ همدیگر ایستاده بودیم.پرسید: _منظورت اینه که باید میزدم تو دهنش که پشتت بد نگه.؟؟!! 🍃🌹🍃 دیگه داشت باورم میشد که خودش رو به حماقت زده.با کلافگی گفتم: _اونا بودن منو به این خط آوردن..جرم اونا اگه از من بیشتر نباشه کمترم نیس! چطوری میتونی باهاش رابطه داشته باشی؟! او مثل یخ وا رفت..😧گفت: _چی.؟؟؟! تو چی گفتی؟؟😡😳 سرم رو با ناراحتی تکون دادم. _پس حدسم درست بود.بهت همه چیو نگفته! عجیبه که میگی هیچکی بهت رکب نزده.!! من میگم تو کل زندگیت از همه رکب خوردی ولی خودتو به اون راه زدی نسوزی! مثل همین حالا او با عصبانیت قدم زد. _باور نمیکنم.اون چرا باید باهات همدست باشه مگه تجارته؟؟؟ از اصرارم درمورد آگاه کردن کامران نسبت به مسعود پشیمون شدم.او مثل ببر وحشی این ورو اونور میرفت و داشت فکر میکرد. لحنم رو مهربون کردم. _کامران! تو خیلی خیلی خوبی  !!به خداوندی خدا راست میگم..حیفی..برو به زندگیت برس.خیالتم راحت..من لیاقت تو رو ندارم چه برسه که بخوام امیدوار به وصال اون روحانی باشم.من …باید کامل پاک بشم..نمیدونم اون حرفهای احساسیت از ته دلت بود یا دلیل دیگه ای داشتی..فقط میدونم که من و تو سهم هم نیستیم.من گناه کردم وباید تاوان گناهانم رو پس بدم.الانم دارم پس میدم..نمیدونی چه برزخی شده زندگیم! ولی امید دارم به بخشش!!😔 ادامه دارد… نویسنده؛ ... 💕 @aah3noghte💕