eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 ✨انتشار برای اولین بار✨ #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_شانزدهم قرار شد همان اول شب، من و محمد حسی
💔


✨انتشار برای اولین بار✨


 



به روایت 
عملیات بدر


یک هفته بیشتر به عملیات بدر نمانده بود. این بار هم کار شناسایی با مشکل مواجه شده بود. دو کمین عراقی با فاصله ی خیلی کمی از هم، راه بچه ها را سدّ کرده بودند.

 کمین ها روی دو پد داخل آب بودند. محمدحسین حدود دو ماه تلاش کرد تا بلکه بتواند راهی برای نفوذ پیدا کند، اما نشد، چون فاصله ی بین این دو کمین تنها یک برکه بود که آبی صاف داشت، یعنی هیچ نیزاری نبود که بچه ها بتوانند به آن اتکا کنند و پشتش پنهان شوند.


زمان می گذشت و عملیات نزدیک می شد. من باز هم نگرانی خودم را با محمدحسین در میان گذاشتم.
 همان شب با دو نفر دیگر از بچه ها دوباره برای شناسایی راه افتاد، اما این بار با یک بلم کوچک دو نفره. وقتی برگشت خیلی خوشحال بود.

 فهمیدم موفق شده است. گفتم :«چه کار کردی حسین آقا؟» 
گفت :«رفتم جلو تا به کمین ها نزدیک شدم. دیدم هر کاری کنم، عراقی ها من را می بینند راهی هم نداشتم، جز اینکه از وسط آن ها عبور کنم. خودم را به یکی از پدهایی که کمین های عراقی روی آن سوار شده بود، رساندم.

 از سمت راستش آهسته خودم را جلو کشیدم. عراقی ها ، کرو و کور، متوجه من نشدند، توانستم خیلی راحت بروم و برگردم. 


         میان مهربانان کی توان گفت 
       که یار ما چنین گفت و چنان کرد 

... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دوره آخری که همراه احمد( ) در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد. 👈کمتر شوخی می کرد 👈اوقات فراغتش را مشغول قرائت قران بود. 👈اگر کوچک ترین غیبت می شنید تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. 🍃یک روز وقتی از خواب بیدار شد، ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تا دلیل ناراحتی اش را گفت. خوابِ سید ابراهیم را دیده بود (شهید مصطفی صدر زاده).بعد از شهادت سیدابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید. می گفت: "سید با خنده ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: بامعرفتا! به شماها هم میگن رفیق؟!چرا به خانواده ام سر نمی زنید؟!" دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت. با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم. گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم. توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سیدجان پس کِی نوبت من میشه؟ خسته ام. خودت برام یه کاری بکن" می گفت: سید در جواب لبخند ملیحی زد و گفت: "غصه نخور. همه رفقایی که جامانده اند، شهادت روزیشون میشه."🥀 حالا که احمد رفته تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. راوی: دوست و همرزم شهید مکیان سالروزشهادت🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 😔 تا به کِی یکسره یک ریز نباشی شب و روز؟ ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد... یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏🔸🔶🔸 وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبيراً 🔹🔷🔹 و مؤمنان را بشارت ده که برای آنها ( در دنیا و آخرت ) از جانب خداوند فضل و بخششی بزرگ است. 💌 سوره احزاب | آیه 47 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 نگاه کن به منِ بینوا ... تو را به خدا بیا ! به قصد ترحّم بیا! تو را به خدا #سه_شنبه_های_جمکران
💔 ‏سلام یا وارث الانبياء! یوسف ترین نشانه ی یعقوب اهل بیت شد پاره پاره قلب زلیخا ظهور کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم بهش گفتم: "شیخ! بشین همین جا، پی‌ام‌پی که اومد می فرستم عمار رو ب
💔 ✍ میثم مدواری بعد از شهادت دو تا از بچه ها بدجور رفت توی لاک خودش!!! و همه فکر و ذکرش شد 🥀 دوید پشت سنگ‌چین‌های باغ، مثل شیر می‌جنگید... صداش از پشت بیسیم می اومد که یکدفعه... صداش قطع شد!؟😳 تند تند پیجش می‌کردم: میثم ـ میثم.... اما صداش نمی‌اومد😔 یه کم بعد رسیدم بهش... یه گلوله کالیبر خورده بود تو صورتش! دیگه سری نمونده بود براش...😔 خدا همه زیبائیش رو برای خودش گرفت و بی سرش کرد🥀 به روایتِ ✍ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا پایان اتمام قسمت ها کپی نکنید!