eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6041992819000741035.mp3
11.29M
۱۷ فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖ/ بقره ۲۴ قرآن می‌فرماید؛ هیزم جهنّم، انسان‌ها هستند! این آیه یعنی؛ آدم‌ها داخلِ جهنّم، نمی‌اُفتند! خودشان، آتش جهنّم را تولید میکنند و در آن می‌سوزند! 🔥 این آیه یعنی؛ اساساً جهنمی در عالَم وجود ندارد! مگر اینکه ....... ... 💞@aah3noghte💞 ...
💔 سالےگذشت و گشت زمين در مدار تو اما نداشت خاتمه ای انتظار تو قلب مرا ز معاف کن بگذار روی شيشه بماند غبار تو امسال که هيچ به درد ظهورت نخورده ام سال جديد خدا کند که بيايم به کار تو اَین صاحبنا؟ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بهار نمےشود بی شما این حال چه امسالُ چه سال بعد چه هر سال... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🔴 ختم مجرب از امیر المومنین(ع)برای کلیه حوائج 🔵 از امیر المومنین علیه السلام نقل شده است که به جهت هر حاجت بعد از نماز صبح ۱۲ مرتبه این‌ دعای شریف را بخوانند: 🔹 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَايَمُوتُ، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً، ولَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً. 📚 هزار و یک ختم ص ۲۸۱ ختم ۶۶ ... 💞 @aah3noghte💞
همسنگری ها سلام 💐💐💐 ان شالله عیدی مون علیه السلام
4_5791964768197674792.mp3
11.21M
💔 ✏شب و روز و ماه و سال من 🎤 پویانفر ❤️ ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🌺 خداایا! 🌥 سلام و ارادت و اخلاص همه‌ی ما را به خاکِ پای بقیة اللّه الاعظم برسان... 🔻 رهبر انقلاب در پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۱: امیدواریم ان‌شاءاللّه که خدای متعال برای ملّت عزیز ایران در این سال، در این عید، در این فرصتِ مغتنم یک‌ساله خیر اراده بفرماید و مردم را خرسند کند، زندگیها را ان‌شاءاللّه شیرین کند، مردم را دلشاد کند و ارواح طیّبه‌ی شهدای عزیزمان، روح مطهّر امام بزرگوارمان، امام راحل (رضوان اللّه علیه) ان‌َشاءاللّه شاد باشد و سلام و ارادت و اخلاص همه‌ی ما را به خاکِ پای بقیة اللّه الاعظم (ارواحنا فداه) ان‌شاءاللّه خدای متعال برساند. ۱۴۰۰/۱۲/۲۹ 🔍 متن کامل پیام👇 https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=49858
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت177 صدای حامد ر
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  


 وقتی مقابل چنین هیولای بی‌رحمی هستی، باید به اندازه خودش بی‌رحم باشی...

لب خشکم را انقدر زیر دندان‌هایم فشار می‌دهم که طعم آهن خون برود زیر زبانم.

با پشت دست، خون لبم را می‌گیرم و اسلحه را از کنار دستم برمی‌دارم:
- باشه!

همزمان با حامد از جا بلند می‌شوم. حامد مشت آرامی به شانه‌ام می‌زند:
- ببین، اون طرف فراته! کنار فرات می‌بینمت!

به زور تلخندی می‌زنم. حامد و رستم روی لبه دیوار تکیه می‌دهند و خشابشان را از جا در می‌آورند تا از پر بودنش مطمئن شوند.

خشاب من خالی ست و آن را با خشاب پر عوض می‌کنم.

گلنگدن اسلحه‌مان را می‌کشیم و من، زیر لب «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌گویم و با چند گام بلند، راه می‌افتم به سمت درخت‌ها.



اولین قدم را که برمی‌دارم و از تیررس خارج می‌شوم، صدای رگبار را می‌شنوم و گلوله‌هایی که کنار پایم به زمین می‌خورند.

خم می‌شوم و می‌دوم. تنها چیزی که می‌بینم، درختان درهم تنیده مقابلم است و صداهای پشت سرم را مبهم می‌شنوم؛ فریاد الله اکبر و صدای گوش‌خراش شلیک؛ پشت سر هم.

تیرهایی که دیگر به سمت من شلیک نمی‌شوند؛ چون حامد و رستم، طبق نقشه، حواس داعشی‌ها را پرت کرده‌اند.

همه توانم را در پاهایم می‌ریزم و گام‌های بلند برمی‌دارم تا زودتر برسم به جان‌پناه و زودتر حامد و رستم بتوانند برگردند پشت دیوار؛ جایی که خطر تهدیدشان نکند.

- لبیک یا زینب!

این جمله را یک نفر فریاد می‌زند؛ از عمق جانش. انقدر بلند داد می‌کشد و لبیک می‌گوید که صدایش خراشیده می‌شود. صدایش آشناست،  است.

سرم را بر نمی‌گردانم. به نزدیک درخت‌ها که می‌رسم، با یک خیز بلند، شیرجه می‌زنم میان بوته‌ها و درخت‌ها و چشمانم را می‌بندم.

یک دور غلت می‌زنم؛ اول دستانم روی زمین می‌آید و بعد گردن و سرم و در آخر، نیم‌تنه‌ام.
خاک و سنگ و شاخه‌های درختان، دست و صورتم را خراشیده‌اند و می‌سوزد. 

جفت‌پا روی زمین می‌ایستم. کمیل که چهارزانو روی زمین نشسته، برایم دست می‌زند و بی‌خیالِ صدای درگیری، می‌گوید:
 آفرین! یه شیرجه غلت عالی و یه پرش یک و نیم‌متری! هنوز اونقدرام پیر نشدی!😃

گوش تیز می‌کنم، صدای درگیری نمی‌آید دیگر. نه صدای الله اکبر، نه شلیک و نه لبیک یا زینب گفتن حامد.

باز هم همان سکوت ترسناک میدان جنگ. با تکیه به اسلحه، روی زانو بلند می‌شوم تا خیابان را دید بزنم. یک نفر افتاده وسط خیابان؛ افتاده...

از این‌جا که من هستم، سرش پیدا نیست. بی‌سیم را بیرون می‌کشم و تقریباً داد می‌کشم: عابس عابس حیدر!😰

جواب نمی‌آید. رستم را صدا می‌زنم و صدای هق‌هق گریه رستم را می‌شنوم:
- عابس رو زدن!

دنیا روی سرم آوار می‌شود. دروغ می‌گوید حتما... کاش دوربین دوچشمی داشتم و می‌دیدم آن که افتاده کیست؟

خون از زیر تن حامد روی آسفالت شارع‌النهر پخش می‌شود. دقیقاً در تیررس افتاده...😔😥


... 
...



💞 @aah3noghte💞
قسمت اول اینجاست
🍃💔🍃 زیبا بود سالی که با شما تمام شد و بخیر میشود سالی که با شما اغاز شود.. ... 💞@aah3noghte💞