eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 : ما جبهه‌اےها از لقاءالله جاموندیم؛ دهه شصتیها! هفتادیها! هشتادیها! از بقیة‌الله جانمونید... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 جای زهرا... بعد زهرا... مثل زهرا، مادری هر چه مادر هست قربان چنین نا مادری #وفات_مادر_ابوفاضل_تسلیت... #آھ... 💕 @Aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شهادت_هر_شهید_دست_خودش_است... من بہ این نتیجـہ رسیده ام ڪہ شهادت، دست خودمان است...☝️ انتخاب شه
💔 چندماه قبل از محمودرضا یک شب خواب را دیدم. دیدم دقیقا در موقعیتی که در پایان بندی اپیزودهای مستند نشان می دهد. با بسیجی هایی که کنار ماشین تویوتا منتظر هستند تا با او بدهند، ایستاده ام. حاج با قدم های تند آمد و رسید کنار تویوتا. من دستم را جلو بردم،دستش را گرفتم و بغلش کردم. هنوز حاج همت توی دستم بود که به او گفتم: دست ما را هم بگیرید. منظورم برای باز شدن باب بود. همت : دست من و دستم را رها کرد.😒 از همان شب تا مدتی ذهنم درگیر این موضوع شده بود که چطور ممکن است دست در برآوردن چنین باز نباشد.❗️ فکر می کردم اگر چنین چیزی دست نیست پس دست چه کسی است❓ تا اینکه یک شب که در منزل مهمان بودم، خوابم را برای او تعریف کردم. خیلی مطمئن گفت: راست می گوید دست او نیست.☝️ بیشتر تعجب کردم ،بعد گفت: من در خودم به این نتیجه رسیده ام و با یقین می گویم هرکس شده،خواسته که بشود.👌🕊 .☝️ راوی: احمدرضابیضائی 📚تو شهید نمیشوی! ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من #قسمت_سی_ام📝 ✨ رسم بندگی حال عجیبی داشتم. حسی که قابل وصف نبود... چیز
📝 ✨ اسم کربلایی من خیلی خجالت کشید. سرش رو انداخت پایین "من چیزی بلد نیستم، فقط سعی کردم به چیزهایی که یاد گرفتم عمل کنم" بلند شد و از توی وسایلش یه دفترچه در آورد. نشست کنارم - من این روش رو بعد از خوندن چهل حدیث امام خمینی پیدا کردم ... . دفترش سه بخش بود: 👈اول، کمبودها، نواقص و اشتباهاتی که باید اصلاح می شد 👈دوم، خصلت ها و نکات مثبتی که باید ایجاد می شد 👈سوم، بررسی علل و موانعی که مانع اون برای رسیدن به اونها می شد به طور خلاصه بخش اول، نقد خودش بود؛ دومی، برنامه اصلاحی و سومی، نقد عملکردش. - من هر نکته اخلاقی ای رو که توی احادیث بهش برخوردم یا توی رفتار دیگران دیدم رو یادداشت کردم و چله گرفتم. اوایل سخته و مانع زیادی ایجاد میشه اما به مرور این چله گرفتن ها عادی شد، فقط نباید از شکست بترسی... خندیدم😁 - من مرد روزهای سختم،از انجام کارهای سخت نمی ترسم💪 چند لحظه با لبخند بهم نگاه کرد😊 خنده ام گرفت "چی شده؟ چرا اینطوری بهم نگاه می کنی؟" دوباره خندید - حیف این لبخند نبود، همیشه غضب کرده بودی؟ همیشه بخند و زد روی شونه ام و بلند شد. یهو یه چیزی به ذهنم رسید "هادی، تو از کی اسمت رو عوض کردی؟ منم یه اسم اسلامی می خوام"😬 حالتش عجیب شد تا حالا اونطوری ندیده بودمش😳 بدون اینکه جواب سوال اولم رو بده یهو خندید و گفت: "یه اسم عالی برات سراغ دارم👌 امیدوارم خوشت بیاد" حسابی کنجکاویم تحریک شد، هم اینکه چرا جواب سوالم رو نداد و حالت چهره اش اونطوری شد، هم سر اسم ... . - پیشنهادت چیه؟ - جَون [حرف ج را با فتحه بخوانید] - جون؟ من تا حالا چنین اسمی رو بین بچه ها نشنیده بودم🤔 - اسم غلام سیاه پوست امام حسینه🤗 این غلام، بدن بدبویی داشته و به خاطر همین همیشه خجالت می کشیده و همه مسخره اش می کردن، توی صحرای کربلا وقتی امام حسین، اون رو آزاد می کنه و بهش میگه می تونی بری؛ به خاطر عشقش به امام، حاضر به ترک اونجا نمیشه و میگه به خدا سوگند، از شما جدا نمیشم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزه و پیوند بخوره. امام هم در حقش دعا می کنن. الان هم یکی از 72 تن شهید کربلاست. تو وجه اشتراک زیادی با جون داری.☺️ سرم رو انداختم پایین. - هم سیاهم، هم مفهوم فامیلم میشه راسو😔 - ناراحت شدی؟ سرم رو آوردم بالا. چشم هاش نگران شده بود.. "نه! اتفاقا برای اولین بار خوشحالم از اینکه یه عمر همه راسو و بدبو صدام کردن"😅 با تمام وجود برای شناخت اسلام تلاش می کردم. می خواستم اسلام رو با همه ابعادش بشناسم. یه دفتر برداشتم و مثل هادی شروع کردم به حلاجی خودم. هر کلاس و جلسه ای که گیرم می اومد می رفتم. تمام مطالب اخلاقی و عقیدتی و ... همه رو از هم جدا می کردم و مرتب می کردم. شب ها هم از هادی می خواستم برام حرف بزنه و هر چیزی که از اخلاق و معارف بلده بهم یاد بده. هادی به شدت از رفتار و منش اهل بیت الگو برداری کرده بود و استاد عملی سیره شده بود، هر چند خودش متواضعانه لقب استاد رو قبول نمی کرد. کم کم رقابت شیرینی هم بین ما شروع شد. والسابقون شده بودیم به قول هادی، آدم زرنگ کسی هست که در کسب رضای خدا از بقیه سبقت می گیره✌️ منم برای ورود به این رقابت، پا گذاشتم جای پاش سر جمع کردن و پهن کردن سفره ... شستن ظرف ها ... کمک به بقیه ... تمییز کردن اتاق ... و ... . خوبی همه اش این بود که با یه بسم الله و قربت الی الله، مسابقه خوب بودن می شد ... چشم باز کردم ... دیدم یه آدم جدید شدم، کمال همنشین در من اثر کرد. دوستی من و هادی خیلی قوی شده بود، تا جایی که روز عید غدیر با هم دست برادری دادیم و این پیمانی بود که هرگز گسسته نمی شد تازه بعد از عقد اخوت بود که همه چیز رو در مورد هادی فهمیدم. ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #مالکوم_ایکس مبارز سیاهپوستی بود که سال 1925 در ایالت اوهامای #آمریکا
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدمالکوم_ایکس 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 سلام بر تو که در راه دل پسر دادی برای پیشکشی پاره ی جگر دادی... سالروز وفات بانو #ام_البنین تسلیت... #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 #کلام_معصوم #امام_علي عليہ السلام مي‌فرمایند: 💠أقوَى الناسِ مَڹ قَوِيَ عَلى غَضبِہِ بِحِلمِہِ💠 ✔️قويتـ💪ـريڹ مردم، ڪسي است ڪہ بـا بـردبـارے بـر خشـم خـود چيـره شـود. 📚 ميزاڹ الحڪمة ج ۸ ص ۴۴۹ 💕 @aah3noghte💕
💔 جُز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم... #ازشهداجــاموندم #شهیدجوادمحمدی #آھ... 💕 @aah3noghte💕