eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 خدایا شروع سخن نام توست وجودم بـه هر لحظه آرام توست دل از نام و یادت بگیرد قرار خوشم چونکه باشی مرا در کنار خدایا شکرت که شکرت شکر که خدایِ مایی، ما رو بنده ی خودت کن🙏🌿 گوارای وجودتون دعامون کنید🙏🌻 ... 💕 @aah3noghte💕
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 شعر خوانی شهید جواد محمدی در جمع مدافعان حرم 🌹چقدر زیبا میخوانی و معلوم است که با جان میگویی: شاید قلم روزی تفنگی شد که بنویسم باخون میان دفترم لبیک یا زینب س... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 خدایا اگر مرا ببخشی پیغمبر تو شاد میشود که یکی از افراد امتش بخشیده شده است اگر من را نبخشی شیطان شاد میشود که یک نفر دیگر را فریب داده و جهنمی کرده است. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ثواب اعمال امروز مان را تقدیم کنیم به به یکی از یاران امام زمان عج جلال که شهید شد، عکسش را بردند خدمت آیت الله بهاء الدینی، ایشان بی‌اختیار گریه کردند، طوری که اشکهایشان سرازیر شد روی عکس جلال؛ بعد فرمودند:  امام زمان(عج) از من یک سرباز می‌خواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است، ‌ایشان جلال ” ذاکر قریب البکاء” است. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ثواب اعمال امروز مان را تقدیم کنیم به #ذاکر_قریب_البکاء به یکی از یاران امام زمان عج #شهید_جلال_
💔 من جا مانده‌ام! دارم می‌سوزم! جلال با حالتی غمگین در گوشه‌ای زانوی‌ غم بغل گرفته بود پرسیدم اتفاقی افتاده؟ گفت دیشب در پادگان مشغول قدم زدن بودم که صدای گریه‌ای در پشت یکی از این ساختمان‌‌ها شنیدم. نزدیک‌تر رفتم پیرمرد سالخورده‌ای در گوشه‌ای نشسته و زار زار میگریست کنارش رفتم و از او دلجویی کردم. بی‌اختیار گریه‌ام گرفت علت ناراحتی‌اش را پرسیدم پیرمرد گفت:«امشب شب چهلم پسر شهیدم است چون مرخصی‌ها لغو شده نتوانستم در مراسمش شرکت کنم حالا که دیدم همه خواب هستند آمدم اینجا و در تنهای برایش مراسم ختم برپا کردم». جلال ساکت شد و بعد ادامه داد: «عظمت این صحنه مرا به‌یاد حبیب‌بن‌مظاهر انداخت و از اینکه قافله رفت و من جا مانده‌ام دارم می‌سوزم تا کی برای این بسیجی‌ها حرف بزنم آنها بروند و شهید شوند و من جا بمانم». ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 من جا مانده‌ام! دارم می‌سوزم! جلال با حالتی غمگین در گوشه‌ای زانوی‌ غم بغل گرفته بود پرسیدم اتفا
💔 از اصفهان به قم میرفت. صدای اهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد جلال رو ازار میداد. رفت با خوشرویی به راننده گفت: اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید یا برا خودتون بذارین. راننده با تمسخر گفت: اگه ناراحتی میتونی پیاده شی! جلال رفت توی فکر، هوای سرد ، بیابان تاریک و….  اینبار به راننده گفت : اگه خاموش نکنی پیاده میشم. راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد، پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت بفرما ! جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت : بیا بالا جوون ، نوارو خاموش کردم... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 از اصفهان به قم میرفت. صدای اهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد جلال رو ازار میداد. رفت با خوشرویی ب
💔 آیه الله بهاءالدینی بارها گفته بودند: "آنکه را با معنا میگوید، اذان بگوید" منظورش جلال بود... عاقبت نیز سردار ما در میدان جنگ در هنگام گفتن اذان و زمانی که به ذکر «محمد رسول‌الله» رسیده بود، شهد شیرین شهادت نوشید آری سردار روحانی جلال افشار پس از تلاش و کوشش بسیار در تحقق آیین زلال محمدی  در تاریخ 24/4/1361 در عملیات رمضان با زبان روزه و درحالی‌که ذکر اذان بر لبش بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و آسمانی شد. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 میدونی چیه؟ در شهادت بسته نیست.. ما در دنیا رو به رو خودمون بستیم.. خودمونو اینجا زندونی کردیم در بهشت همیشه بازه..😔 📷 عکس از که در درگیری با تروریست ها به شهادت رسیدند ... 💞 @aah3noghte 💞