شهید شو 🌷
💔 بسم الله الرحمن الرحیم #رویای_نیمه_شب #قسمت_اول 🌷 از چند پلهٔ سنگی پایین رفتم. فقط همین. و
💔
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_دوم
با تحسین به طرح و ساختههایم نگاه میکرد و میگفت :« تو همین حالا هم استادی و خبر نداری.»
میگفتم :« نمیخواهم برای ثروت و موقعیت شما به من احترام بگذارند.
آرزویم این است که همهٔ مردم حلّه و عراق ، غبطهٔ شما رو بخورند و بگویند : این ابونعیم عجب نوهای تربیت کرده!»
به حرفهایم میخندید و در آغوشم میکشید. گاهی هم آه میکشید ، اشک در چشمانش حلقه میزد و میگفت :« وقتی پدرِ خدابیامرزت در جوانی از دنیا رفت ، دیگر فکر نمیکردم امیدی به زندگی داشته باشم. خدا مرا ببخشد! چقدر کفر میگفتم و از خدا گله و شکایت میکردم! کسب و کار را به شاگردان سپرده بودم و توی مغازه و کارگاه ، بند نمیشدم. بیشتر وقتم را در حمام ‹ابوراجح› میگذراندم.
اگر دلداریهای ابوراجح نبود ، کسب و کار از دستم رفته بود و دق کرده بودم. او مرا با خود به نماز جماعت و جمعه میبرد. در جشنهایی مثل عیدقربان و فطر و میلادپیامبر(صل الله علیه و آله) شرکتم میداد تا حالم بهتر شود. در همان ایام مادرت با اصرار پدرش ، دوباره ازدواج کرد و به کوفه رفت. شوهر بیمروتش حاضر نشد تو را بپذیرد.
سرپرستی تو را که چهار ساله بودی به من سپردند. نگهداری از یک بچهٔ کوچک که پدر و مادری نداشت ، برایم سخت بود.
‹اُمّحباب› برایت مادری کرد. من هم از فکر و خیال بیرون آمدم و به تو مشغول شدم. خدا را شکر! انگار دوباره پدرت را به من دادهاند.»
با آن که این قصه را بارها از او شنیده بودم ، باز گوش میدادم.
ابوراجح میگفت :« هاشم ، تنها یادگار فرزند توست. سعی کن او را به ثمر برسانیم.»
میگفت :« از پیشانی نوهات میخوانم که آنچه را از پدرش امید داشتی ، در او خواهی دید.»
ابوراجح را دوست داشتم. صاحب حمام بزرگ و زیبای شهرحلّه بود.
از همان خردسالی هروقت پدربزرگ مرا به مغازه میبرد ، به حمام میرفتم تا ابوراجح را ببینم و با ماهیهای قرمزی که در حوض وسط رختکن بود ، بازی کنم.
بعدها او دختر کوچولویش ‹ریحانه› را گه گاه با خود به حمام میآورد.
دست ریحانه را میگرفتم و با هم در بازار و کاروانسراها پرسه میزدیم و گشت و گذار میکردیم.
🍂ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_دوم با تحسین به طرح و ساختههایم نگاه میکرد و میگفت :« تو همین حالا ه
💔
#رویای_نیمه_شب
🍁 #قسمت_سوم
ریحانه که ششساله شد ، دیگر ابوراجح او را به حمام نیاورد. از آن پس ، فقط گاهی او را میدیدم. با ظرفی غذا به مغازهٔ ما میآمد ، رویش را تنگ میگرفت و به من میگفت :« هاشم! برو این را به پدرم بده.»
بعد هم زود میرفت. دوست نداشت به حمام مردانه برود. سالها بود او را ندیده بودم. یک بار که پدربزرگ شاد و سرحال بود ، گفت :« هاشم! تو دیگر بزرگ شدهای. باید به فکر ازدواج باشی. میخواهم تا زندهام ، دامادیات را ببینم. اگر خدا عمری داد و بچههایت را دیدم ، چه بهتر! بعد از آن دیگر هیچ آرزویی ندارم.»
نمیدانم چرا در آن لحظه ، یک دفعه به یاد ریحانه افتادم.
یک روز که پدربزرگم از حمام ابوراجح برگشته بود ، از پلههای کارگاه بالا آمد و بدون مقدمه گفت :« حیف که این ابوراجح ، شیعه است ، وگرنه دخترش ریحانه را برایت خواستگاری میکردم.»
با شنیدن نام ریحانه ، قلبم به تپش افتاد. تعجب کردم. فکر نمیکردم همبازی دورهٔ کودکی ، حالا برایم مهم باشد. خودم را بیتفاوت نشان دادم و پرسیدم :« چی شد به فکر ریحانه افتادید؟»
روی چهارپایهای نشست و با دستمال سفید و ابریشمی عرق از سر و رویش پاک کرد.
–شنیدهام دخترش حافظ قرآن است و به زنها قرآن و احکام یاد میدهد. چقدر خوب است که همسر آدم ، چنین کمالاتی داشته باشد!
برخاست تا از پلهها پایین برود. دو سه قدمی رفت و پا سست کرد.
دستش را به یکی از ستونهای کارگاه تکیه داد و گفت :« این ابوراجح فقط دو عیب دارد و بزرگی گفته : در بزرگواری یک مرد همین بس که عیبهایش را بشود شمرد.»
بارها این مطلب را گفته بود. پیش دستی کردم و گفتم :« میدانم. اول آن که شیعه است و دوم این که چهرهٔ زیبایی ندارد.»
–آفرین! همین دوتاست. اگر تمام ثروتم را نزدش امانت بگذارم ، اطمینان دارم سر سوزنی در آن خیانت نمیکند.
اهل عبادت و مطالعه است.
خوش اخلاق و خوش صحبت است.
همیشه برای کمک آماده است ؛ اما افسوس همانطور که گفتی ، بهرهای از زیبایی ندارد و پیرو مذهبی دیگر است.
هرچه باشد شیعه شیعه است و سنی سنی.
اینجا بود که...
🍂 ادامه دارد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
الهی
به مستان
میخانهات...
#شهید_صیاد_شیرازی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
شهید زرهرن سمت فرماندهی تخریب رو داشتند ایشون با دل و جون وظیفه اش رو به نحو احسن انجام میداد. زمان استراحتشون برای امداد و کمک رسانی به کمک مردم جنگ زده میرفت و زمان درگیری مستقیم با اینکه وظیفه ای نداشت مثل یک سرباز برای خانم زینب (س) در خط مقدم می جنگید.
همرزم شهید می گفت با شجاعت تمام تلاشش این بود که تانک های تکفیری رو با آر پی جی بزند و یا ازشون تلفات بگیریم تا مجبور به عقب نشینی بشن و ساعتی بعد حین درگیریها هر دو تشنه بودیم. پایگاه 2 ما در محاصره تکفیریها افتاده بود.
به مرتضی گفتم بریم جلوی ستادگردان آب بگیریم. مرتضی گفت: فرصت نیست و لحظاتی بعد تعدادی از همرزمان از ستاد گردان به سمت ما آمدند و به اتفاق آنها به سمت پایگاه 2 که در محاصره بود حرکت کردیم ما آب همراه نداشتیم.
از زمان آغاز درگیریها ( 4-5 عصر 21فروردین)که ما رفتیم خط تا لحظه شهادت آقامرتضی ( 3-4صبح 22 فروردین) حدود 12 ساعت طول کشید، در این مدت تا وقتی که آقا مرتضی زخمی شدن و باهم بودیم و بعدش تا زمان شهادت هیچ آبی برای نوشیدن نبود؛
😢یاد شهادتش با لب تشنه در دیار غربت افتادم 😔 انگار مقدر شده بود که اینگونه تشنه لب به دیدار مولایش امام حسین (ع) نائل شود. خوش به سعادتش خداوند بر علو درجاتش بیفزاید ان شاء الله.
در شب درگیری ابتدا از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش قرار میگیرن با همون حال به نبرد ادامه میدن تا اینکه مورد اصابت رگبار قرار میگیرند و با لب تشنه به شهادت میرسند.
"راوی:همسر شهید"
#سالروز_شهادت🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
✨هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان
اباصلت میگوید:
در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. فرمود:
ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است،
پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
۱. زیاد دعا کن.
۲. زیاد استغفار کن.
۳. زیاد قرآن تلاوت کن.
۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی.
۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن.
۶. تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن.
۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن...
۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ...
خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز...
📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ / بحارالانوار ج ۹۴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🤯🤯تصور من از #جوبایدن وقتی روحانی میگه ؟
هل لی من توبه؟ 😳😳😳
پ.ن؛ 😕
#کلیپ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🤯🤯تصور من از #جوبایدن وقتی روحانی میگه ؟ هل لی من توبه؟ 😳😳😳 پ.ن؛ 😕 #کلیپ #آھ_اے_شھادت... #نس
💔
روحانی: آمریکا آمده توبه کند
خدایا! خائن به خون سیدالشهدای مقاومت رو ذلیل کن
که ما را در برابر خانواده شهدا شرمنده کرد...
از توبه ی معاویه نگو؛ علی هنوز عزادار مالک اشتر است
سردارسلیمانی
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
#برجام
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
بعضی وقتا شیطون میاد کنارِ گوشِت و
وسوسه مےکنه:
"تا جوونی از زندگےت لذت ببر"😈
اما تو حواسـت باشه!
گناه
تو را
از #شهدا
دور میکنه‼️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
فأعرض عنهم و توڪّل علی الله...
بنده ے من...
بقیه رو ول ڪن...
مگه من نیستم؟
به من تڪیه ڪن...
فقط رو من حساب ڪن...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
به واقع آنکس که "من عرف نفسه فقد عرف ربه"را درست بفهمد، جمیع مسائل اصیل فلسفی و مطالب اصلی حکمت متعالیه و حقایق متین عرفانی را میتواند از آن استنباط کند،
لذا معرفت نفس را مفتاح خزائن ملکوت فرموده اند.
#درس_اخلاق
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
دل آزرده مـا را
به نسیـمے بنـواز
یعنـی:
آن جـانِ ز تن رفته
به تن باز رسان...💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕