eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_دهم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_حسین_همدانی
💔 سلام همسنگری ها و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت و گفته شده تا یک سال مداومت شود ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال طریقه خواندن: ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم) زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم نماز زیارت دعای علقمه اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم.... و اینکه میتونید نام ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود @Emadodin123 💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔 ✅صلوات هنگام ظهر روزهای ماه شعبان و شب نیمه شعبان . ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏رَبَّنا لا تُؤاخِذنا إِن نَسينا أَو أَخطَأنا.. خدایا اگه گاهی یادمون می‌ره یا اشتباه می‌کنیم به رومون نیار..
با قلبی آکنده از درد، شهادت مظلومانه نمازگزاران در پیشاور را تسلیت عرض میکنیم... 😭😭🖤💔🖤 ای پسر فاطمه، ای مظلوم غریب، عاشقانت را به چه جرمی به خاک و خون می‌کشند؟؟؟ ❤️حسین، جان‌ها فدایت❤️ 😭😭😭😭😭😭 ... 💞 @aah3noghte💞
4_5841171671637057601.mp3
19.81M
💔 برات کربلامونو امضا کنید ارباب جان دلمون از ریش ریشِ هوای کربلای تو از سر نمی رود ما را ... 💞 @aah3noghte💞
پیشنهاد میکنم این دو تا صوت رو پشت سر هم گوش ندین مغزتون اتصالی نکنه😅
💔 📷نصب کتیبه به مناسبت فرارسیدن ایام ولادت امام حسین(ع) با شعری دلنشین در وصف اباعبدالله الحسین (ع)؛ جنّت ، شمیمی از کرم توست یا حسین عطر بهشت در حرم توست یا حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت162 یعنی دختر
`💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



پیرزن گریه می‌کند و چهار دست و پا به سمت جایی می‌آید که زن را پیدا کرده‌ایم.

انقدر گیج است که ما را ندیده یا نمی‌داند باید چه واکنشی نشان بدهد.

حامد تکه پارچه‌ای پیدا کرده و آن را روی سر زن می‌اندازد. می‌پرسم:
- انتو زین؟(شما خوبین؟)

انگار صدایم را نشنیده‌اند؛ چون جوابی نمی‌دهند. پیرزن، زن جوان‌تر را در آغوش کشیده است.

از جا بلند می‌شوم و دنبال آب می‌گردم. شیر آب آشپزخانه را باز می‌کنم؛ اما آب قطع است.

قمقمه‌ام را به سمت پیرزن می‌گیرم. پیرزن اول به دخترش می‌نوشاند که هنوز ناله می‌کند و دارد خاک را از روی صورتش می‌تکاند.

پیرزن به زور جرعه‌ای در حلق زن می‌ریزد؛ اما زن سرش را عقب می‌کشد و درحالی که با دست، بدن دردناکش را ماساژ می‌دهد، ضجه می‌زند: وین ولدی؟(بچه‌م کجاست؟)

نیم‌خیز می‌شوم برای بلند شدن؛ اما حامد را می‌بینم که از یکی از اتاق‌ها خارج می‌شود و نوزادی را در آغوش گرفته.

نوزاد همچنان گریه می‌کند و تلاش حامد برای آرام کردنش از طریق تکان دادن، بی‌فایده است.

زن که صدای گریه نوزاد را شنیده، سعی می‌کند از جا بلند شود و با صدای گرفته‌اش می‌گوید: روحی!(عزیزم!)

و دستانش را برای گرفتن نوزاد دراز می‌کند. انگار هیچ‌کدامشان ما را ندیده‌اند؛ تعجبی هم ندارد.

دچار شوک شده‌اند و هوش و حواسشان سر جای خودش نیست.

حامد نوزاد را به مادرش می‌دهد و می‌گوید: لازم نروح. هون خطیر.(باید بریم. اینجا خطرناکه.)

زن‌ها به سختی از جا بلند می‌شوند. احتمالا باید مادر و مادربزرگ دخترک باشند.

خوشبختانه هیچ‌کدام آسیب جدی ندیده‌اند و خودشان راه می‌روند.

از خانه که خارج می‌شویم، نیروهای امدادی را می‌بینیم که برای کمک آمده‌اند.

بوی بد جنازه همچنان در حیاط پیچیده است چراغ یک علامت سوال را در ذهنم روشن نگه داشته.🤔

دخترک وقتی من را می‌بیند، به طرفم می‌دود و دستش را دور پاهایم حلقه می‌کند.

از کارش تعجب می‌کنم؛ الان باید می‌رفت سراغ مادرش نه من.

با دست به زن جوان که توسط یک امدادگر معاینه می‌شود اشاره می‌کنم: هیدی ماما؟(این مامانته؟)

دختر جواب نمی‌دهد و فقط با حالتی التماس‌آمیز نگاهم می‌کند. فکری از ذهنم می‌گذرد که شاید دختر به دلیلی غیر از برخورد خمپاره، از خانه گریخته باشد.

شاید آن زن‌ مادرش نباشد و شاید...😱

... 
...



💞 @aah3noghte💞