💔
نوبت وحید نبود که با حاج قاسم بره،
همکارش بهش پیام داد که میشه به جای من این ماموریتو بری..؟
و به همین راحتی یکی شهید شد و یکی حسرت به دل..
چی میکشه الان اون طرف..
حتی تصورشم دیوونه میکنه آدمو..
دم در بهشت بود..
دقیقا ورودی بهشت..
ولی نشد که بشه..!
ماها چقدر ازین فرصتا داریم
که از دست میدیم.. :))
برنامهی #بدون_تعارف پدر #شهید_وحید_زمانی_نیا(یکی از محافظین حاج قاسم)
سالروزشهادت🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا💞
کاش بفهمم...
کاش یادم نرود
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
ذکر لب این روزای #علی
#مگہ قرار نبود
قرار هم باشیمـ...🖤
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ....
مهربانی ات جاری ست....
#یک_حبه_نور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
تو بندگی بگزینْ شهریار بَر درِ دوست
که بندگانِ درِ دوست؛ شهریارانند...
«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ الله.. اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ النَّاظِرَهَ وَ يَدَهُ الْبَاسِطَه...»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #چله_عاشقی قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه روز سی و نهم #شهید_حسین_پورجعفری یَا مَنْ تُحَلُّ ب
💔
#چله_عاشقی
قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
روز چهلم
#شهید_وحید_زمانی_نیا
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ،
وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ،
وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَج...
توصیه امام خامنه ای(حفظهالله)به دعای هفتم صحیفه سجادیه برای دفع بلا
#التماس_دعا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#کپےبدونتغییردرعکس
الهی بحق ۳ساله امام حسین علیه السلام حاجت روا بشید
شهید شو 🌷
💔 #خطبه_فدکیه #قسمت_هفتم [فاطمه (س) خیانت مهاجران و انصار را در «سقیفه» گوشزد میکند] فَلَمَّا
💔
#خطبه_فدکیه
#قسمت_هشتم
[فاطمه (س) و فدک]
وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا
و شما اکنون گمان میبرید که براى ما ارثى نیست،
أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ،
آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است،
أَفَلا تَعْلَمُونَ؟
آیا نمی دانید
بَلى، قَدْ تَجَلَّى لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنّی اِبْنَتُهُ.
در حالى که براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم.
اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلى اِرْثی؟
اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند؟!
یَابْنَ اَبیقُحافَةَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟
اى پسر ابی قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم.
لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّا
امر تازه و زشتى آوردى،
اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ،
آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر می اندازید،
إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»
آیا قرآن نمیگوید «سلیمان از داود ارث برد»،
وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِیَعْقُوبَ»،
و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»،
وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی ببَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»،
و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»،
وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»،
و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مىکند که بهره پسر دو برابر دختر است»،
وَ قالَ «اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ».
و مىفرماید: «هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران».
وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لی، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا،
و شما گمان مىبرید که مرا بهرهاى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم،
اَفَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِایَةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟
آیا خداوند آیهاى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟
اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟
یا میگوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟
اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟
آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمیدانید؟
اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟
و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟
فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ.
اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد.
فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ،
چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعدهگاهى است قیامت،
وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ،
و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان می برند،
وَ لا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ،
و پشیمانى به شما سودى نمیرساند،
وَ لِکُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ،
و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد،
وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ.
و عذاب جاودانه که را شامل میشود.
ادامه دارد..
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 همسرش تعریف مےکرد: روز پاسدار بود. آمد دستم را گرفت و يک سکه تمام گذاشت کف دستم و گفت: "اينو ام
💔
وقتی سالروز آسمانی شدنِ🥀
دو تا عزیز
یه روز باشه❤️
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_رضا_کریمی
#پدر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
خدایا
برای همه در گوشی ها
الهیییی آااامییین
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_دوازدهم می نشینم روی نیمکت، عزا گرفته ام که امشب را تا صبح کجا صبح کنم ،
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_سیزدهم
_ناراحتی نداره که عمو! بیا خونه ما ، یه فکری می کنیم بلاخره ! بی کس و کار که نیستی!
بین دو حس متضاد گیر کردم ، اینکه دست نیاز دراز نکنم جلوی کسی، یا محبت پدرانه عمو را بپذیرم ، سکوتم که طولانی می شود عمو می گوید: بیام دنبالت؟
-نه ، ممنون ....خودم میام.
-منتظرتم بیا که زن عموت منو کشت !
تماس را که قطع می کنم ، خط اشک روی چهره ام کشیده می شود ، دلم پدر می خواهد ، کسی مثل پیرمردی که در خواب دیدم ، تصاویر زیادی از پدرم ساخته ام و همه ختم می شوند به تصویر لب حوض فیروزه و زیر درخت انگور که ریحانه یک و نیم ساله را روی پایش نشانده.
اگر پدر بود، حتما حمایت می کرد از تصمیمم.
با همین فکرهاست که می رسم سر خیابان، شاسی بلندی جلوی پایم ترمز میزند، بیشتر از اینکه بترسم ، تعجب می کنم که کجای قیافه من به آن هایی می خورد که .....
بگذریم!
یادم نمی اید در طول عمرم از پسری ترسیده باشم، همیشه مقابلشان جسور و بداخلاق بوده ام ، حالا اما پسری که جلویم ترمز زده و دارد متلک بارم می کند...
موجبات خنده و شادی ام را فراهم کرده! بدبخت بی چاره چقدر از همه جا رانده است که آمده یه دختر چادری را سوار کند! حتما طمع چمدان را دارد و خلوت بودن خیابان جسورش کرده😒
اصلا تا به حال یادم نیست متلک شنیده باشم...
ولی خب این ها دلم را به رحم نمی اورد ، درحالی که با دستی چمدان را نگه داشتم و با دستی چاقوی ضامن دار را از کیفم بیرون می کشم از ماشینش فاصله می گیرم ، به نفعش است مثل یک پسر خوب بفهمد به کاهدان زده و برود پی کارش....
نویسنده :خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_سیزدهم _ناراحتی نداره که عمو! بیا خونه ما ، یه فکری می کنیم بلاخره ! بی
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_چهاردهم
گویا چندان پسر خوبی نیست، که از ماشین پیاده می شود و با حالتی دلسوزانه می گوید:
_خانم بزارید کمکتون کنم! تا یه مسجدی ، حسینیه ای جایی می رسونمتون!
خدایا این خودش تنش میخارد و می خواهد سربه سر دختر مذهبی ها بگذارد ،من بی تقصیرم !
بی تفاوت می ایستم تابه اندازه کافی جلو بیاید ، تقریبا روبه رویم می ایستد و می گوید :برسونیمتون؟!
شب و خلوت بودن خیابان نگرانم می کند.
از لحن تمسخر آمیزش حالم بهم میخورد .
با همان خونسردی چاقوی ضامن دار را به روی صورتش میگیرم . طوری غافلگیر شده که نتواند تکان بخورد .
با آرامش می گویم: درباره دخترایی که برای ماشین و پول بابات غش و ضعف میرن نظری ندارم.
ولی خیلی دلم میخواد یه خراش کوچولو رو صورتت بندازم که بفهمی یه خانم متشخص، شبم متشخصه!
به لکنت افتاده و دوستش را صدا میزند:
-فرید بیا این یارو دیوونه ست!
اگر ریگ بزرگی به کفشش نبود می رفت ولی معلوم است جدا قصد دارد که نه تنها نمی رود ، بلکه رفیقش را به کمک می طلبد. نباید نشان دهم دست و پایم را گم کرده ام .
فرید در حالی که در جیبش دنبال چیزی می گردد پیاده می شود. مطمئن می شوم نیت خیر دارند نه قصد مزاحمت برای یک دختر محجبه!😏
آب دهانشان برای چمدانم راه افتاده . حالا دیگر اوضاع فرق می کند و باید و باید از سلاح زنانه ای به نام جیغ استفاده کنم.
در حدی دوره رزمی رفته ام که بتوانم گلیمم را از آب بکشم بیرون، اما بعید است پس از دوتا پسر باشگاه رفته که کارشان خفت گیری است بربیایم.....
نویسنده:خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞