eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
دعا روز ششم ماه مبارک رمضان ... 💕 @aah3noghte💕
💔 💔🌱 پشت کردم به گناه پاک شوم در رمضان . . همه ترکم بکنند عیب ندارد تو بمان :)♥️ ... 💞 @aah3noghte💞
4_5852893315992652533.mp3
12.14M
۳۷ (ره) ♨️ قَبـــرِ شما ، خودِ شمایید! از صبح که ازخواب برمی‌خیزید، تا شب که به خواب می‌روید، و حتّی در خواب، ↓ - احوالات‌تان چگونه است؟ - از ذهن شما، چه افکاری عبور می‌کند؟ - در قلبتان، نسبت به دیگران چه احساساتی غالباً برانگیخته می‌شود؟ 💥 پاسخ این سؤالات، اوضاعِ قبر شما را مشخص می‌کند! ... 💞@aah3noghte💞 ..❣
💔 <ماه صیام آمد و من در خیال خود با بوسه بر ضریح تو می‌کنم…🪴♥️> ــ یااباعبدالله ــ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مراسم تشییع پیکر شهید حجت الاسلام دارایی در روستای بزد تربت جام 🔹️مراسم تشییع و وداع دومین شهید حادثه حرم مطهر رضوی با حضور اقشار مختلف مردم شیعه و اهل سنت در محل زادگاه شهید روستای بزد تربت جام در حال برگزاری است. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 از لحاظِ روحی نیاز دارم برم حرمِ امام رضا کفشامُ بدم کفشداری بعدشم یادم بره کدوم کفشداری دادم :) .. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت193 مرصاد نگاه
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



صدای مرصاد را مبهم می‌شوم که دارد با کمیل تماس می‌گیرد و زیر لب غر می‌زند که چرا جواب نمی‌دهد.

من از کجا لو رفته‌ام؟🤔

ماجرای چندماه پیش حمله به خانه ابوالفضل دائم در ذهنم رژه می‌رود.

خودش را می‌خواستند بزنند و خانمش را طعمه کردند. از کجا رسیده بودند به او؟

حاج رسول فقط یک کلمه گفت: . همین یک کلمه، به اندازه هزاران کتاب حرف دارد در دل خودش.

اولین بار وقتی فرو رفتن چنگال‌های هیولایی مثل نفوذ را در تنم حس کردم که سال هشتاد و هشت، صدای مهیب شکستن شیشه و تصادف دو ماشین را پشت گوشی شنیدم؛ همان روز که داشتم با میلاد حرف می‌زدم.

و بعدش هم، وقتی بوی تعفن نفوذ را حس کردم که بوی پیکرهای سوخته حاج حسین و کمیل، زیر بینی‌ام زد.

- یا امام غریب!

صدای مرصاد بلندتر از حد عادی ست و باعث می‌شود سرم را بلند کنم:
- چی شده؟

مثل فنر از جا بلند می‌شود:
- کمیل یه چیزیش شده!

گلویم می‌خشکد:
- چی؟

- گفت توی دستشوییه. ولی نمی‌تونست درست حرف بزنه...

مرصاد می‌خواهد به انتهای سالن و به سمت سرویس بهداشتی برود که شانه‌اش را می‌گیرم:
- شاید تله باشه. کمیل رو طعمه کردن که بریم دنبالش.

مرصاد درمانده و پریشان می‌گوید:
- چکار کنیم؟

- من میرم دنبالش.

- دوباره احمق شدی؟

بی‌توجه به غرولندش می‌گویم:
- ما دونفریم ولی نمی‌دونیم اونا چندنفرن. تو مسلحی؟

مرصاد که انگار فهمیده نمی‌تواند منصرفم کند، عصبی سر تکان می‌دهد:
- آره.

- خب پس. من میرم پیشش. تو من رو پوشش بده. اگه تله باشه میان سراغم و تو هوام رو داری.

دیگر منتظر اظهار نظر مرصاد نمی‌شوم. نمی‌دانم چرا اما اصلا نگران نیستم؛ حتی نگران کمیل.

هیچ تغییری در ضربان قلب و تنفسم احساس نمی‌کنم و آرامم. بیشتر به این فکر می‌کنم که کم‌کم وقت پروازمان می‌رسد و ما مشغول موش و گربه بازی هستیم!😏

دست در جیب و قدم‌زنان، از کنار یکی از ردیف‌هایی که همان مرد عرب روی آن نشسته است می‌گذرم و خود را می‌رسانم به سرویس بهداشتی.

مقابل درش کمی مکث می‌کنم؛ خبری نیست.

زیر لب بسم الله می‌گویم و قدم می‌گذارم داخل سرویس.

صدای هواکش مانند بختک می‌افتد روی مغزم و شنوایی‌ام را مختل می‌کند. 

با این وجود، چهارچشمی همه حواسم را می‌دهم به اطراف و طوری قدم برمی‌دارم که پشت سرم را هم ببینم...

کسی در سرویس بهداشتی نیست.

میان هوهوی دیوانه‌کننده هواکش، صدای ناله بی‌رمقی می‌شنوم.😳


... 
...



💞 @aah3noghte💞
قسمت اول اینجاست
💔 سلام به ساحت اهالی آفتاب رسیدیم به پگاه هفتین روز ماه رمضان! الحمدالله
💔 [قلبم را به تسبیح یادت گره بزن..] ... 💞 @aah3noghte💞