eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ... چه پایان زیبایی آدم بمیرد به حبّ کسی که شده تمام وجودش❤️ مَن عَشَقَنی، قَتَلنی... کاش خدا منم مےڪُشت.... هر چند رو عشقم، نمیشه حساب کنه... ... 💕 @aah3noghte💕 📛
💔 یک روز همراه دخترم به سید محمد (گلزار) رفتیم شادی رو به من گفت : مامان نگاه ، عکس بابا !!! هرچه نگاه کردم چیزی ندیدم وقتی برگشتم علی زنگ زد ؛ و جریان را برایش تعریف کردم علـی خنـدید و گفت : واقعا دخترم دیده درست داره میگه ، من جـام تـوی گلــزار شهـداست ... ده روز بعد خبر شهادتش را آوردند. ✍ راوی : همسر شهید ▫️ولادت : ۶٤/۰۱/۰۱ کازرون ▫️شهادت : ۹٤/۱۱/۱۶ سوریه ▫️عملیات آزادسازی نبل و الزهرا #پاسدار_مدافـع_حــرم‌ #شهیدعلی_جوکار #آھ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 وای از آن روز که بار سفر را بندیم☝️.... وای از آن روز که بند پوتین ها بندیم💪... 😍 💪 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 جنگ نرمـ است و سـلاح مخصوص خود را لازم دارد چادر اسلحه توست آن را زمین نگـذار... #پروفایل_دخترونه😍 #جنگ_نرم #آھ... 💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 هم اکنون #تیتر_یک سایت Khamenei.ir ...به جوانان عزیزم، برای ساختن ایران اسلامی بزرگ 🌹 #گام_دوم_انقلاب 📝 مطالعه متن کامل بیانیه👇 http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=41673
شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 #لات_های_بهشتی #بهــــروز۱ اسمش جعفر بود، #جعفرشیرسوار اما در خانه بهروز صدایش م
🕊🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ۲ سال ۵۶ بود و بهروز ۲۱ ساله که با شهید نجف علی کلامی آشنا شد؛ جذابیت گفتار و روشنگرےهای نجفعلی، بهروز را به سوی امور دینی هدایت کرد... جعفر (بهروز) در سال ۵۷ بعد از پیروزی انقلاب، به عضویت کمیته و بعد از آن به عضویت سپاه درآمد. در سال ۵۹ ازدواج کرد و همان سال، با عده ای دیگر، سپاه آستارا را پایه گذاری کردند. در عملیات های مختلفی شرکت کرد و زخم ها و مجروحیت های زیادی در بدن داشت... زمانی که در عملیات ۸ مجروح شد و به بیمارستان منتقل شد، شهر به دست حزب افتاد!!! همان روزها امام دستور دادند که !!! جعفر با همان حال مجروح، خود را به جبهه رساند و در عملیات آزادسازی مهران، شرکت کرد.... حاج جعفر شیرسوار به همسر و دوستانش گفته بود که را دیده و بلاخره در ظهر #۳دی۱۳۶۵ به آرزوی دیرینه اش رسید... 📚...تاشهادت 💕 @aah3noghte💕 📛
شهید شو 🌷
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هد
💔 هدف🎯 واضح، مشخص و دقیق است و آن نابودی اسرائیل است🔫 #شهیدعمادمغنیه #آھ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من #قسمت_بیست_و_پنجم ✨ پیشـــانـــی بنـــد قبل از اینکه فرصت کنم دوبا
📝 ✨ فـــرزنــدان اســـلام جملات و شعارهایی رو که می شنیدم باور نمیکردم😳 اونها دروغگو نبودن! غرق در حیرت، چشم از روی هادی چرخوندم و به رهبر ایران نگاه کردم! چرا اونها میخوان جانشون رو به خاطر تو فدا کنن؟ هیچ کدوم شون که ایرانی نیستن؛ تو با اونها چه کار کردی که اینطور به خاطرت اشک میریزن؟🤔 چنان غرق در شوک و حیرت بودم که همه چیز رو فراموش کردم حتی اینکه با هادی به شدت مشکل داشتم😒 تمام مدت سخنرانی، حرف ها رو خیلی آروم کنار گوشم ترجمه می کرد و من دقیق گوش میکردم😶 مجذوب تک تک اون کلمات شده بودم😍اون مرد، نه تنها رهبر اندیشه ها و تفکر بود بلکه تک تک اونها رو رهبری میکرد سفید و سیاه از شرقی ترین کشور حاضر تا طلبه های امریکایی و کانادایی👌 محو جملات بودم که ناگهان بغض گلوی هادی رو گرفت😳نه تنها هادی، بغض همه شکست... اشک و ناله فضای سالن رو پر کرد😭 همه شون به شدت گریه میکردن! چرخیدم سمت هادی چشم هاش رو با دستش گرفته بود و اشک میریخت چند لحظه فقط نگاهش کردم😳 از شدت تعجب و کنجکاوی، داشت جانم از بدنم خارج میشد فضا، فضای دیگه ای بود. چقدر گذشت؟ نمیدونم... هنوز چشم هاش خیس از اشک بود😭 مثل سربندش، سرخ شده بود صورت خیس و گر گرفته اش رو جلو آورد - طلاب و فضلای غیرایرانی بدانند که آنها در ایران اسلامی غریبه نیستند! شما حتی مهمان هم نیستید؛ بلکه صاحب خانه هستید! شما فرزندان عزیز من هستید☺️ دوباره بغض راه گلوش رو سد کرد بقیه هنوز به خودشون نیومده بودن سرم رو چرخوندم سمت جایگاه فقط به رهبر ایران نگاه می کردم😳 من توی کشور خودم از نظر دولت، یه آشغالم که حق زندگی ندارم و تو کشورت رو با ما تقسیم می کنی؟ اصلا چرا باید کشور تو برای اینها مهم باشه که اینطور به خاطرش اشک بریزن؟ من هرگز برای کشورم گریه نکرده بودم من هرگز برای هیچ سیاستمداری اشک نریخته بودم و هرگز چنین صحنه هایی رو ندیده بودم من سیاستمدارهایی رو دیده بودم که قدرت تحریک و ایجاد هیجان در جمع رو داشتن😏اما من پایه تحصیلیم فلسفه و علوم سیاسی بود و به خوبی میدونستم ... این حالت، جو زدگی یا هیجان نبود😑 فقط بهش نگاه میکردم😶 یا تو فراتر از چیزی هستی که فکر میکردم یا چیزی داری که فراتر از داشته های هر سیاستمداریه چیزی که من باید پیداش کنم💪اونم هر چه سریع تر دوره زبان فارسی تموم شد ولی برای همه ما تازه واردها خوندن متن ها کار راحتی نبود😖 بقیه پا به پای برنامه های آموزشی پیش می رفتن اما قضیه برای من فرق میکرد سوالاتی که روز دیدار، توی ذهنم شکل گرفته بود، امانم رو بریده بود و رهام نمیکرد😫 باید میفهمیدم!اصلا من به خاطر همین اومده بودم☝️ شروع به مطالعه کردم هر مطلبی که پیرامون حکومت و رهبری جامعه دینی نوشته شده بود رو میخوندم گاهی خوندن یک صفحه کتاب به زبان فارسی یک ظهر تا شب طول میکشید😩 گاهی حتی شام نمیخوردم تا خوابم نبره و بتونم شب رو تا طلوع، مطالعه کنم. و این نتیجه ای بود که پیدا کردم " حکومت زمین به خدا تعلق داره و پیامبر و اهل بیتش، واسطه زمین و آسمان و ریسمان الهی هستن و در زمان غیبت آخرین امام، حکومت در دست فقیه جامع الشرایط، امانته" حکومت الهی امت واحد مبارزه با استعمار، استکبار، سرمایه داری... مبارزه با برده داری... تلاش در جهت تحقق عدالت و ... همه اینها مفاهیم منطقی، سیاسی و حکومتی بود! مفاهیمی که به راحتی میتونستم درک شون کنم... اما نکته دیگه ای هم بود 👈عشق به خدا 👈عشق به پیامبر و اهل بیت رسول الله عشق از دید ما، ارتباط دو جنس بود و این مفهوم برام قابل فهم نبود اما موضوع ساده ای نبود که بشه از کنارش رد شد ... مرگ و کشته شدن در راه هدف، یه تفکر پذیرفته شده است انسان هایی هم بودند که به خاطر نجات همسر یا فرزند، جون شون رو از دست دادن اما عشق به خدا؟ و عجیب تر، ماجرای کربلا🙄 چه چیزی میتونست خطرناک تر از مردمی باشه که مفهوم عشق به خدا در بین اونهاست و به راحتی حاضرن جانشون رو در راه اون بدن؟ خودشون رو یک امت واحد میدونن و هیچ مرزی برای این اعتقاد و فدای جان، وجود نداره! تازه میتونستم علت مبارزه حکومت های سرمایه داری رو با اسلام بفهمم و اینکه چرا همه شون با هم ایران رو هدف گرفته بودن شیوع این تفکر در بین جامعه غرب به معنای مرگ و نابودی اونها بود‼️❌ مردمی که مرزهای فکری از بین اونها برداشته بشه و در قلب کشوری که متولد شده اند ،قلب خودشون برای جای دیگه ای ... و به فرمان شخص دیگه ای در تپش باشه💓 برای اونها، ایران تنها، هیچ ترسی نداشت، تفکر در حال شیوع، بمب زمان داری بود که برای نابودی اونها لحظه شماری میکرد! جوابها راحتتر از چیزی بود که حدس می زدم حالا به خوبی میتونستم همه چیز رو ببینم حتی قدمهای بعدی حکومت های سرمایه داری رو حدس بزنم وحشت بی پایان دنیای سرمایه داری و استعمارگر از و از
💔 عاقبت... روزی گره خواهد گشود از بند ما 🕊 عاقبت روزی شود از عمق دل لبخند ما #نسئل_الله_منازل_الشهداء #آھ_اےشهادت... 💕 @aah3noghte💕
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدسیدمصطفی_موسوی #فاطمیون 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 #اربابم_اباعبدالله بــه جـز سلام بــه #تـــو آن هم اڪـثراً از دور😔 چــه ڪـرده ایـــم در این عمـرے از تباهےها؟ #صلےالله_علیڪ_یا_اباعبدالله #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 #کلام_معصوم #امام_علي علیہ السلام مي‌فرمایند: ❌هرگــز بہ دوستي با ڪسي ڪہ او را خوب نشنـاختہ‌اے رغبـت نڪڹ❌ ◄ 📚 میزاڹ الحڪمة، ج۶ ، ص ۲۰۰ 💕 @aah3noghte💕 #در_نشر_کلام_معصومین_کوتاهی_نکنیم👌 #آھ...
💔 ... ﭼﻴــﺰﻱ هم ﻫﺴـﺖ ﺑـﻪ ﺍﺳـــﻢ "دلــ💔ــــتنگی" ﻛــﻪ آن را ﻧـــﻪ مـی توانـی ﺭﻭی ﺩﻳــــﻮﺍﺭ سرزمین های مجازی ﻭ ﻧـﻪ ﻫﻴـﭻ ﺟﺎی ﺩﻳــﮕری بـه ﺍﺷﺘـــﺮﺍﻙ بﮔﺬﺍری... ﻓﻘـﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑﺮﻳـﺰےاش ﺗــــﻮی ﺧﻮﺩﺕ.... و بســوزی.... شایــد از ســوزِ آنـ تـــو هـم شــوی ... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 این ضایعه نیست، عُقده شمر ِ زمان است ... بُکُشید ما را ؛ ملت ما بیدارتر می‌شوند‼️ گرچه هنوز دست به قبضه نبرده ایم... شورِ شهادتیم سراپا هنوز هم ... #نسئل_الله_منازل_الشهداء #سپاه_پاسداران #تسلیت #تروریسم #جیش_الظلم #آھ...(٣نقطه) 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 این ضایعه نیست، عُقده شمر ِ زمان است ... بُکُشید ما را ؛ ملت ما بیدارتر می‌شوند‼️ گر
💔 عمریست طعنه میزنندکه درسپاه بخوروبخواب است... آری درست است گلوله وترکش میخورندوراحت میخوابند😔✋ و خدا رحم کند بر دل خانواده هایشان💔 که دیگر خواب راحت از چشمانشان، رخت برمےبندد.... #شهادت #برای_بهترین_دوستان_خود_آرزوی_شهادت_کنیم... #آھ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویژه: پاسدار شهید امید اکبری از شهدای حادثه تروریستی دیشب در جاده خاش_زاهدان قبلا در سفر کربلا از شهادت خود خبر داده بود. 🔻رفیق شهید: تو سال دیگه جانباز میشی! 🔻شهید امید اکبری: نه من شهید میشم.😇 #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ... به دریای شهادت سپردن کار آنهائےست که ترسی از طوفان ندارند... از این امواج بلا هر که با شهادت ، سربلند نشود لاجـرم با مرگ، سرافکنده خواهد شد 💔 ... 💕 @aah3noghte💕 📛
#اطلاعیه_مهم #نشر_حداکثری ❌فوري❌ مراسم وداع با پيكر پاك شهداي حادثه تروريستي سيستان فردا جمعه - از نماز مغرب و عشاء اصفهان ـ خ پاسداران - حسينيه شهداي بسيج مراسم تشييع روز شنبه * اطلاع رساني گسترده صورت گيرد * 💕 @Aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#اطلاعیه_مهم #نشر_حداکثری ❌فوري❌ مراسم وداع با پيكر پاك شهداي حادثه تروريستي سيستان فردا جمعه - ا
💔 با کدام پا برای بدرقه و تشییع برویم؟ با کدام دل، تمنا کنیم وصالشان را؟ با کدام چشم، اشک بریزیم؟ نه نای قدم داریم و نه دلِ سوختن و نه اشک حسرت... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 #لات_های_بهشتی #بهــــروز۲ سال ۵۶ بود و بهروز ۲۱ ساله که با شهید نجف علی کلامی
🕊🌸🕊🌸 🌸🕊🌸 🕊🌸 🌸 شب عملیات بود و گردان مےخواست حرکت کند که از طرف آمدند تا یکی از بچه ها را با خود ببرند!!!😳 مےگفتند: "قبلا جزء بوده و احتمال دارد باشد!!"😨😱 گفتم: "بعیده! او چند ماه است که با ماست! اگر مےخواست کاری کند تا الان کرده بود"!!😕 گفتند: "جان بچه های مردم در میان است! او را همراه خودتان نبرید"!!!😐 وقتی رفتند با روحانی گردان صحبت کردم و چون او هم آن شخص را مےشناخت بدون اینکه به من بگوید کرد... آمد و گفت: "حاجی! استخاره کردم ببریمش یا نه؟! آمد... مطمئن باشید او از گذشته اش توبه کرده است".... صدایش کردم و گفتم: "فعلا شما نیا عملیات!!! ان شالله در ادامه کار از وجودت استفاده مےکنیم"...☺️ چهره اش درهم شد و گفت: "چرا؟ مگه چی شده؟ مگه من...😔 حاجی! به هر چی مےپرستی قسمت مےدم! من توبه کردم😔 من دیگه اون آدم قبلی نیستم!😔 درسته یه زمانی جزء منافقین بودم و به دستور اونا اومدم جبهه اما حالا دیگه حال و هوای جبهه و بچه ها رو با هیچی عوض نمےکنم! اگه قرار بود برای سازمان کاری کنم تو عملیات قبلی مےکردم"!!!😔 راست مےگفت... آمدم کناری و با قرآن را باز کردم! با تعجب دیدم دوباره آمد😳 به یکی یکی از بچه ها گفتم: "برات ماموریت ویژه دارم! پشت سرِ فلانی حرکت مےکنی و اگه دیدی دست از پا خطا کرد بکُشیش"!!!☝️ رفتم سراغ همان جوان و گفتم: "شما بدون سلاح و مهمات در عملیات شرکت کن"!😒 پَر درآورد از خوشحالی!!! گردان حرکت کرد و بعد از عبور از کنار کمین ها به رسیدیم😨😱 تخریب چی مشغول باز کردن معبر بود که مورد هدف قرار گرفت و شد!!! یک نفر را مےخواستیم که با فدا کردنِ خودش، بقیه میدان را کرده و راه را برای باز کند!!! آن جوان که روزگاری منافق بود، یک باره از جا بلند شد و قسمت پایانی میدان مین را با بدن خودش، پاکسازی کرد!😞😔 آری... توبه اش، مردانه بود!!!! 📚...تاشهادت 💕 @aah3noghte💕 📛
💔 اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم.. گواهی بخواهید اینک گواه همین زخم هایی که نشمرده ایم.. #سپاه_تسلیت #ایران_تسلیت #آھ... 💕 @Aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من #قسمت_بیست_و_ششم📝 ✨ فـــرزنــدان اســـلام جملات و شعارهایی رو که می ش
📝 ✨ صـــرف ســـاده تابستان سال 90 از راه رسید اکثر بچه ها به کشورهاشون برگشتن . عده کمی هم توی خوابگاه موندن. من و هادی هم جزء همین عده کم بودیم ... قصد داشتم کل تابستان فقط عربی بخونم. درس عربی واقعا برام سخت بود🙄 من توی هفت سالگی به راحتی می تونستم به زبان انگلیسی و زبان بومی ها صحبت کنم ... زبان فارسی رو به خوبی یاد گرفته بودم و صحبت می کردم اما عربی !!! نمی دونم چرا اینقدر برام سخت شده بود😩 هادی داشت نماز می خوند و من همچنان با کتاب عربی کلنجار می رفتم. در فرهنگ زندگی من، نفر دوم بودن هیچ جایگاهی نداشت هر چه بیشتر تلاش می کردم، بیشتر شکست می خوردم😒 واقعا خسته شده بودم! صرف ساده رو پرت کردم و روی تخت ولو شدم ... سر چرخوندم، کتاب از خطی که خودم مشخص کرده بودم، رد شده بود. گفتم ولش کن، وقتی توی اتاق نبود میرم برش می دارم ... و غرق افکار مختلف، چشم هام رو بستم ... . نمازش تموم شد. تحرکش سمت دیگه اتاق، حواسم رو به خودش جلب کرد. فکر کرد خوابم ... کتابم رو از روی زمین برداشت و ورق زد اصلا تکان نخوردم چند لحظه بهش نگاه کرد و گذاشت این طرف خط ... اونقدر این مدت، رفتارهای عجیب دیده بودم که دیگه از دیدن یه رفتار عجیب، تعجب نمی کردم چند روز از ماجرا گذشت ... بعد از خوردن شام برگشتم توی اتاق که دیدم یه دفتر روی تخت منه بازش که کردم ... آموزش قواعد عربی به زبان انگلیسی بود تمام مطالب رو با نکات ریز و تفاوت هاش برام توضیح داده بود جملات عربی و مثال ها رو نوشته بود و کامل شرح داده بود ... اول تعجب کردم اما بلافاصله به یاد هادی افتادم یعنی دلش به حال من سوخته؟ ... یا شاید ... به شدت عصبانی شده بودم ... این افکار مثل خوره، آرامش رو ازم گرفت ... . در رو باز کرد و اومد داخل ... تا چشمم بهش افتاد، دفتر رو پرت کردم سمتش ... "کی از تو کمک خواسته بود که دخالت کردی؟ فکر کردی من یه آدم بدبختم که به کمکت احتیاج دارم؟" توی شوک بود ... سریع به خودش اومد ... از حالتش مشخص بود خیلی ناراحت شده ... خودم رو برای یه درگیری حسابی آماده کرده بودم که ... خم شد و دفتر رو از روی زمین برداشت ... . - قصد بی احترامی نداشتم ... اگر رفتارم باعث سوء تفاهم شده، عذر می خوام ... . و خیلی عادی رفت سمت خودش ... ... 💕 @Aah3noghte💕