eitaa logo
شـهید‌𓂆‍ابراهیـܩ‌هادے
248 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
471 ویدیو
26 فایل
﷽ |شھید ابراهیم هادے| بہ فڪر[مثل شھدا مُردن] نباش! بہ فڪر[مثل‌شھدا زندگےڪردن] باش!. کانال وقف شهید ابراهیم هادی #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🧡 ❃ارتباط با مالک @ir_Hanifaa #کپی‌نشه مومن🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشون با خدا هماهنگ کرده که نماز با لاک قبوله😑🚶🏻‍♀ @Shaid_lbrahim_hadi
‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✍_ رفتم پیش ابراهیم؛ هنوز متوجه حضور من نشده بود. با تعجب دیدم هر چند لحظه، سوزنی را به پشت پلکـش می زند!. گفتم: «چیکار میکنی داش ابـرام؟!» تا متوجه من شد، از جـا پرید و گفت: «هیچـی! چیزی نیـست!» گفتم: «بایـد بگـی!» مکـثی کـرد و آهستـه گفت: «سـزای چشمی که به نامحـرم بیفته همینه..!» 🔹 حتـی بـرای صحبت با بستگان نامحـرم سـرش را بـالا نمی گـرفت. 📚 سلام بر ابراهیـم / نشر شهید هـادی 🕊⃟🇮🇷@Shaid_lbrahim_hadi ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ ... ✋ یه سلام از راه دور به حضرت عشق... به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@Shaid_lbrahim_hadi
خُرَّم آن گمنامی که خدا او را سرشناس میسازد نه آنکس که دیگران را سرشناس کند... ما تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن‌ِ خویش درآوردند تا مانندِ مادرشان گمنام و بی مزار مدیونیم...💫🌸 🕊⃟🇮🇷@Shaid_lbrahim_hadi
مشکل کارهای ما اینه که برای رضای خدا هرکاری می کنیم بجز خدا... @Shaid_lbrahim_hadi
هروقت می‌دید بچه ها مشغول کسی هستند، مرتب میگفت: بفرست! و یا به هر طریقی بحث را عوض می‌کرد🌸. 🕊⃟🇮🇷@Shaid_lbrahim_hadi
تقريباً مهمات ما تمام شده بود... ابراهيم هادی بچه هاي بي رمق کانال را در گوشه اي جمع کرد و برايشان صحبت كرد : بچه ها غصه نخوريد، حالا كه مردانه تصميم گرفتيد و ايستاديد، اگر همه هم شهيد شويم، تنها نيستيم. مطمئن باشيد مادرمان حضرت_زهرا (س) مي آيد و به ما سر ميزند. بغض بچه ها ترکيد. صداي هقهق شان هم هي کانال را پر کرده بود. به پهناي صورت اشک می ريختند. ابراهيم ادامه داد : «غصه نخوريد. اگر در غربت هم شهيد شويم، مادرمان ما را تنها نميگذارد! » @Shaid_lbrahim_hadi
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ ... ✋ یه سلام از راه دور به حضرت عشق... به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@Shaid_lbrahim_hadi
پرواز کردن سخت نیست... عاشق که باشی بالت می دهند و یادت می دهند تا پرواز کنی آن هم عاشقانه(:🌸 @Shaid_lbrahim_hadi
شـهید‌𓂆‍ابراهیـܩ‌هادے
___
❤️🎊 تولدت مبارک عبد صــــالح خدا گر چه تولــد اصلی تو شهــادت است...♥️ کہ مـردان خـدا با شهـادت زنــــــــــده مـــــــی‌شوند ☘ زمینی شدی تا آسمانی کنی مرا...(: 🌹 @Shaid_lbrahim_hadi
سلام علیکم هر کجا که هستید... به امام زمان علیه السلام متوسل شوید و سلام کنید. السلام علیکَ یا اَبا صالحِ المهدی(عج) سلام آقا جان 😍 @Shaid_lbrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃ازش پرسیدم: این همه به فقرا کمک میکنی؛ چیزی برای خودت باقی میمونه؟! خیلی آروم گفت: من کاره ای نیستم. من فقط وسیله ام!🙃 روزی دهنده خداست... 😍 @Shaid_lbrahim_hadi
همیشه‌میگفت؛ زیباترین‌شهادت‌رو‌می‌خوام! یه‌بارپرسیدم: شهادت‌خودش‌زیباست‌ زیباترین‌شهادت‌چطوریه؟! گفت‌: زیباترین‌ شهادت‌ اینه‌ که‌ جنازه‌ای‌ هم‌ از انسان‌ باقی‌ نمونه:)💔 @Shaid_lbrahim_hadi
بارانۍ یا آفتابۍ فرقۍ نمۍ‌کند در سرم هواۍ دیدنِ توست 🌱' @Shaid_lbrahim_hadi
به سلامی از نگاهت که دَرِ بهشت دیدم به گلستان نگاهت آینه‌ای ز خِشت دیدم چو به مشکلی رسیدم نظرم به چشمت افتاد نه که راه حل ببینم، خود سرنوشت دیدم سلام بر ابراهیم🍃❤️ @Shaid_lbrahim_hadi
🌱شفاعتت میکنه اون شهیدی که؛ موقع گناه میتونستی گناه کنی ولی به حرمت رفاقت با اون گذشتی...!! ❤️ ┄┅┅┅┅❁💔❁┅┅┅┅┄ @Shaid_lbrahim_hadi
شـهید‌𓂆‍ابراهیـܩ‌هادے
جعفر جنگروی تعریف می‌کرد که یکبار پس از هیئت نشسته بودیم و داشتیم با بچه‌ها حرف می‌زدیم. ابراهیم توی اتاق دیگه تنها نشسته بود و توی حال خودش بود. وقتی بچه‌ها رفتن.اومدم پیش ابراهیم، هنوز متوجه حضور من نشده بود. باتعجب دیدم هر چند لحظه یکبار سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش می‌زنه. یکدفعه گفتم: چیکار می‌کنی داش ابرام ؟! انگار تازه متوجه حضور من شده باشه از جا پرید و از حال خودش خارج شد. بعد مکثی کرد و گفت: هیچی، هیچی، چیزی نیست. گفتم:به جون ابرام ولت نمی‌کنم. باید بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت. مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدم‌هایی که بغض کرده‌اند گفت: سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه.
خیلیا اومدن مهر هادی رو خواستن،واقعا برام جالب بود که یه بچه ی سه ساله رو از کجا میشناسه؟