eitaa logo
شمیم افق
1.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 بهترین نام 🌸 چهارمین فرزندم که به دنیا آمد، او را خدمت حضرت امام بردم تا نامی برایش انتخاب کند. به ایشان عرض کردم: تصمیم داشتم نامش را علی بگذارم، ولی ترجیح دادم شما نامی برای او انتخاب فرمایید. امام لبخند شیرینی به لب آورد و فرمود: از علی بهترچیست؟ 📚 [در سایه آفتاب، ص129] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 بهترین نام برای دختر 💠 از سکونی روایت شده است که بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، در حالی که خسته و غمگین بودم. ایشان رو به من کرد و فرمود: ای سکونی، علت غم و ناراحتی تو چیست؟ عرض کردم: خداوند به من فرزندی داده است که دختر است. فرمودند: ای سکونی، سنگینی او بر روی زمین است و روزی او با خداوند. او بدون این که به تو نیاز داشته باشد، زندگی می کند و نیز بدون استفاده از روزی تو، غذا می خورد. آن گاه پرسیدند: اسم او را چه گذاشته ای؟ گفتم: نامش را فاطمه گذاشته ام. آن حضرت با شنیدن نام مقدس فاطمه سلام الله علیها سه بار آه کشید. سپس دست بر پیشانی گذاشت و فرمود: اما اگر اسم او را فاطمه گذاشته ای به او فحش نده و او را لعنت نکن. 📚 [حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص200] 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 نام زیبا برای کودک 🌸 عمر دختری داشت که نامش عاصیه بود. عاصیه یعنی گناه کار. رسول اکرم صلّی الله علیه و آله آن اسم را تغییر داد و او را جمیله یعنی زیبا نامید. زینب دختر ام سلمه، بِره نام داشت. بره یعنی نیکوکار. از این کلمه خودستایی و خودپسندی استشمام می شد و کسانی درباره آن زن می گفتند که با این اسم می خواهد ادعای پاکی نماید. برای این که مورد تحقیر و بی احترامی مردم واقع نشود، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله اسم او را به زینب تغییر دادند. احمد بن میثم از علی بن موسی الرضا علیه السلام سؤال کرد: چرا اعراب فرزندان خود را به نام های سگ و یوزپلنگ و نظایر آنها نامگذاری می کردند؟ حضرت در جواب فرمود: عرب ها، مردان جنگ و نبرد بودند. این اسم ها را روی فرزندان خود می گذاردند تا وقت صدا زدن، در دل دشمن ایجاد هول و هراس نمایند. 📚 [وسائل الشیعه، ج 15، ص123] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 جنایت تبعیض بین دختر و پسر 💠 قیس بن عاصم که در ایام جاهلیت از اشراف و رؤسای قبایل بود، پس از ظهور اسلام، ایمان آورد. روزی در سنین پیری به منظور جستجوی راه مغفرت الهی و جبران خطاهای گذشته خود، شرفیاب محضر رسول اکرم صلّی الله علیه و آله گردید و گفت: در گذشته، جهل و نادانی، بسیاری از پدران را بر آن داشت که با دست خویش، دختران بی گناه خود را زنده به گور سازند. من نیز دوازده دخترم را در مدت اندک زنده به گور کرده ام. همسرم سیزدهمین دخترم را پنهان از من زایید وشیر داد و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده به دنیا آمده است. سال ها گذشت و دخترم نزد خویشان همسرم بزرگ شد. تا روزی هنگامی که ناگهان از سفری بازگشتم، دختری خردسال را در سرای خود دیدم. چون شباهتی کامل به فرزندانم داشت، درباره اش به تردید افتادم و بالاخره دانستم دختر من است. بی درنگ دختر را که زار زار می گریست، کشان کشان به نقطه دوری بردم و به ناله ها و التماس های دلخراشش اعتنا نکردم و زنده به گورش نمودم. قیس پس از نقل ماجرای خود، به انتظار جواب، سکوت کرد، در حالی که از دیده های رسول اکرم صلّی الله علیه و آله قطره های اشک فرو می چکید و با خود زمزمه می فرمود: آن که رحم نکند بر او رحم نشود. پیامبر صلّی الله علیه و آله سپس به قیس خطاب کرد و فرمود: روز بدی در پیش خواهی داشت ای قیس! قیس پرسید: اینک برای تخفیف بار گناهم چه کنم ؟ حضرت پاسخ داد: به عدد دخترانی که کشته ای، کنیز آزادکن. 📚 [مصطفی زمانی وجدانی، داستانها و پندها، ج 1، ص15] 🌺 بیان: تبعیض بین دختر و پسر در یک خانواده و فرق گذاشتن بین فرزندان، به هر دلیلی که باشد، از جهت تربیتی توجیه نمی پذیرد، اگر چه تبعیض فقط در نگاه کردن باشد، چرا که کودک عقده ای بار می آید. 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 نوازش یتیمان 🍃 هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل به سیدالشهداء علیه السلام رسید، به خیمه مخصوص خود وارد شد و دختر مسلم را پیش خود خواند. او دختری سیزده ساله بود که با دختران آن حضرت مصاحبت می کرد و با آنها انس و الفت داشت. وقتی به خدمت حضرت رسید، ایشان او را دلداری فراوان فرمود و بیش از همیشه با او به مهربانی رفتار کرد. دختر مسلم دریافت که ممکن است پیش آمدی شده باشد، پس پرسید: یابن رسول اللّه، با من چنان ملاطفت می کنی که با یتیمان می کنی! مگرپدرم را شهید کرده اند؟ اباعبداللّه علیه السلام نتوانست طاقت بیاورد و به سختی گریست. آن گاه فرمود: ای دخترک من، اندوهگین مباش! اگر مسلم نباشد، من پدروار از تو پذیرایی می کنم. خواهرم، مادر تو است و دختران و پسرانم، برادران و خواهران تو. 📚 [منتهی الامال، ج1،ص398] 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 اهمیت سرپرستی از یتیم 💠 اصحاب و یاران، گرد پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله را گرفته بودند و به سخنانش گوش می دادند. ناگهان دیدند پسر بچه ای نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و گفت: ای پیامبرخدا، من پسری هستم که پدرم از دنیا رفته است، مادر و خواهرم نیز بی سرپرستند. از آنچه خداوند به شما عنایت فرموده است به ما کمک کن. پیامبر صلّی الله علیه و آله به بلال فرمود: به خانه من برو و هر غذایی که یافتی آن را بیاور. بلال به حجره هایی که مربوط به پیامبر صلّی الله علیه و آله بود رفت و پس ازجستجو 21 دانه خرما پیدا کرد و به خدمت ایشان آورد. پیامبر صلّی الله علیه و آله به آن پسرک فرمود: بیا این خرماها را از من بپذیر. هفت دانه آن مال خودت، هفت دانه دیگر مال خواهرت، و هفت دانه باقیمانده مال مادرت باشد. در این هنگام یکی از اصحاب به نام معاذ، دست نوازش بر سر آن یتیم کشید و گفت: خداوند تو را از یتیمی بیرون آورد و جانشین پدرت سازد. پیامبر صلّی الله علیه و آله به معاذ فرمود: محبت تو را به این یتیم دیدم. بدان که هرکس یتیمی را سرپرستی کند و دست نوازش بر سر او بکشد، خداوند به تعداد هر مویی که از زیر دست او می گذرد، پاداش شایسته ای به او می دهد، گناهی از گناهان او را محو می سازد و مقام او را بالا می برد. 📚 [مجمع البیان، ج1،ص506] 🆔 @ShamimeOfoq
🍃 توجه به یتیم و برکت زندگی 🌸 برخی از تاریخ نویسان می گویند: کمتر دایه ای حاضر بود به محمد صلّی الله علیه و آله شیر دهد، زیرا بیشتر طالب آن بودند که اطفال غیر یتیم را انتخاب کنند تا از کمک های پدران آنها بهره مند شوند. حتی حلیمه نیز از قبول آن حضرت سرباز زد، ولی چون بر اثر ضعف اندام، هیچ کس طفل خود را به او نداد، ناچار شد که نوه عبدالمطلب را بپذیرد. وی به شوهر خود چنین گفت: برویم همین طفل را بگیریم تا با دست خالی برنگردیم، شاید لطف الهی شامل حال ما گردد. از قضا چنین شد و از آن لحظه که حلیمه آماده شد خدمت محمد صلّی الله علیه و آله را به عهده گیرد، الطاف الهی، سراسر زندگی او را فرا گرفت. 📚 [ابن هشام، سیره، ج 1، ص171و172] 🆔 @ShamimeOfoq
🌹 نوازش فرزندان شهدا 💠 جعفر بن ابی طالب یکی از بزرگ ترین یاران رسول اکرم و برادر حضرت علی علیه السلام است. وی در هجرت مسلمانان به حبشه، سرپرستی آنها را بر عهده داشت و بعد از بازگشت به مدینه یاوری قهرمان و غم خواری نستوه برای رسول خدا بود. وقتی در جنگ با مشرکین دو دستش قطع گردید و به شهادت رسید، رسول اکرم درباره اش فرمود: خداوند عوض این دو دست دو بال به جعفر عنایت نمود و جعفر در بهشت با آنها پرواز می کند، لذا به جعفر طیار معروف گردید. خبر شهادت جعفر مدینه و خصوصا بنی هاشم را غرق در عزا کرد. رسول اکرم صلّی الله علیه و آله برای دلجویی از فرزندان جعفر به منزلش آمد و به اسماء بنت عمیس، همسر جعفر، فرمود: فرزندان جعفر را بیاور! کودکان که متوجه شدند رسول خدا به منزلشان آمده، شتابان به حضورحضرت شرفیاب شدند. رسول اکرم صلّی الله علیه و آله آنها را به آغوش گرفت و آنها را بویید و با آنها بسیار مهربانی کرد، به طوری که عبداللّه بن جعفر، پس از سال ها، آن خاطره در ذهنش مانده بود و می گفت: خوب به یاد دارم روزی که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به خانه ما آمد و خبر شهادت پدرم را به مادرم داد ودست بر سر من و برادرم کشید. 📚 [بحارالانوار، ج 82، ص92] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 برخورد با فرزندان شهدا 🍃 علی علیه السلام در رهگذر، زنی را دید که مشک آبی بر دوش گرفته بود و به خانه می برد. برای کمک پیش رفت و مشک آب را از او گرفت و به خانه اش رساند. در ضمن از وضع او سؤال کرد. زن گفت: علی بن ابی طالب، شوهرم را به ماموریتی فرستاد که در طی آن او کشته شد. اینک چند کودک یتیم برای من مانده است و قدرت اداره زندگی آنها را ندارم. فقر باعث شده است که خدمتکاری کنم... علی علیه السلام بازگشت و آن شب را با ناراحتی گذراند. صبح روز بعد، ظرف غذایی را برداشت و به سوی خانه آن زن رفت. در بین راه عده ای خواستند که ظرف غذا را حمل کنند، اما هر بار حضرت می فرمود: روز قیامت چه کسی اعمال مرا به دوش می کشد ؟ به خانه آن زن که رسید، در زد. زن پشت در آمد و پرسید: چه کسی هستید؟ حضرت جواب داد: کسی که تو را کمک کرد و مشک آب را برایت آورد. اینک برای کودکانت خوراکی آورده ام. زن در را گشود و گفت: خداوند از تو راضی باشد و روز قیامت بین من و علی بن ابی طالب حکم کند. حضرت وارد شد و به زن فرمود: نان می پزی یا کودکانت را نگاه می داری؟ زن گفت: من در پختن نان تواناترم. شما کودکان مرا نگاه دارید. زن آرد را خمیر کرد و علی علیه السلام گوشتی را که همراه آورده بود کباب کرد و با خرما به اطفال خوراند. به هر کودکی در کمال مهربانی و باعطوفت پدری لقمه ای می داد و می فرمود: فرزندم، علی را حلال کن. خمیر حاضر شد. علی علیه السلام تنور را روشن کرد. اتفاقا زنی که علی علیه السلام را می شناخت به آن منزل وارد شد. به محض آن که حضرت رادید با عجله خود را به زن صاحبخانه رساند و گفت: وای بر تو! این پیشوای مسلمانان علی بن ابی طالب است. زن که از کلمات گله آمیز خود سخت شرمنده و پشیمان شده بود، با شرمندگی به آن حضرت گفت: یا امیرالمؤمنین، از شما خجالت می کشم، مرا عفو کنید. حضرت فرمود: از این که در کار تو و کودکانت کوتاهی شده است، من خجالت می کشم. 📚 [بحارالانوار، ج 9، ص536] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 تکریم فرزند شهید 🌷 خانم معلمی از کشور ایتالیا، که به آیین حضرت مسیح بود، نامه ای را که از ابراز محبت و علاقه به امام و راه او آکنده بود، همراه با یک گردن بند طلا برای ایشان فرستاده و متذکر شده بود که: این گردن بند را که یادگار آغاز ازدواجم هست و آن را خیلی دوست دارم، تقدیم محضر شما می نمایم. مدتی آن را نگه داشتیم. در آخر با تردید از این که امام آن را می پذیرد یا نه، همراه ترجمه نامه، خدمت معظم له بردیم. ایشان نامه و گردن بند را گرفت و روی میزی که کنارشان قرار داشت گذاشت. دو سه روز بعد اتفاقا دختر بچه دو یا سه ساله ای را آوردند که پدرش در جبهه مفقودالاثر شده بود. امام وقتی متوجه شد، فرمود: الان او را داخل بیاورید. سپس او را روی زانو نشاند و صورت مبارک خود را به صورت کودک چسباند و دست بر سر او گذاشت. مدتی به همین حالت، آهسته با او سخن می گفت. با آن که فاصله ما با ایشان کمتر از 5/1 متر بود، حرف های ایشان برای ما مشخص نبود. سرانجام آن کودک، که در آغاز افسرده بود، در آغوش امام خندید و به دنبال آن، امام هم احساس سبکی و انبساط کرد. آن گاه دیدیم که معظم له همان گردبند را برداشت و با دست مبارک خود به گردن دختر بچه انداخت و آن دختر بچه در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید از خدمت امام بیرون رفت. 📚 [مصطفی وجدانی، سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 5، ص66] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 پدری مهربان 🌷 در دوران کوتاه حکومت سراسر عدل حضرت علی علیه السلام مقداری عسل به بیت المال مسلمین آوردند. پدر یتیمان دستور داد کودکان بی سرپرست را از گوشه و کنار حاضر کنند. این خبر به گوش اطفال بی کس رسید. آنها از خوشحالی گویی بال در آوردند و به سوی پدر مهربان خود شتافتند. حضرت موقعی که عسل را بین کودکان تقسیم می فرمود، با دست خود آن را به دهان یتیمان می گذاشت. اطرافیان وقتی این عمل حضرت را مشاهده کردند، از این که امام و خلیفه مسلمین چنین باکودکان برخورد می کرد تعجب نمودند. یکی گفت: این عمل درشان شما نیست. حضرت فرمود: امام پدر یتیمان است. عسل به دهان یتیمان می گذارم و به جای پدران از دست رفته شان، به آنها مهربانی می کنم... آن روز، مردم از این برخورد ملایم و پدرانه امام درس بزرگی گرفتند. 📚 [بحارالانوار، ج 41، ص123] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 اولاد حقیقی امیر کبیر 🌷 در ماه صفر سال 1267 ه.ق. به امیر کبیر اطلاع دادند که در پایتخت، چند بیمار مبتلا به آبله پیدا شده است که سعی و کوشش برای بهبود آنها مؤثر واقع نشده است و آنها مرده اند. امیر از شنیدن این خبر به شدت نگران شد و بی درنگ دستور داد که در تمام شهر تهران و ولایات نزدیک، برنامه آبله کوبی اجرا شود تا بیماری گسترش پیدا نکند. در آن روزها تزریق واکسن آبله و بیماری های دیگر مرسوم نبود و مردم راضی نبودند که واکسن پیشگیری این بیماری به آنها تزریق شود. از طرفی چند تن از مارگیرها و دعا نویس ها شایع کرده بودند که تزریق واکسن، موجب نفوذ اجنه در خون می شود و ممکن است شخص به جنون مبتلا شود. چند روز پس از آغاز آبله کوبی به امیرکبیر خبردادند که مردم به علت جهل حاضر نیستند که واکسینه شوند. امیرکبیر دستور داد که هرکس حاضر نشود آبله بکوبد، باید پنج تومان جریمه به صندوق دولت بپردازد. روزی پاره دوزی را که طفلش بر اثر بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر که جسد طفل را نگریست فریاد زد: ما که برای نجات بچه هایتان آبله کوب فرستادیم، وای از جهل و نادانی شما مردم! پس از آن امیرکبیر را گریه مجال نداد و هق هق گریست. چندتن از اطرافیان خواستند او را آرام کنند، اما او گفت: ما مسؤول مرگ این مردم هستیم. اینها فرزندان حقیقی من هستند. مسؤول نادانی آنها نیز ما هستیم. اگر در هر کوی و برزن، مدرسه و کتابخانه دایر شود، جهل و نادانی ریشه کن می شود و مارگیرها و دعانویس ها می روند دنبال کارشان. 📚 [داستانهایی از زندگی امیر کبیر،ص47] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 فرزند صالح نجات بخش است 💠 امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت عیسی بن مریم از کنار قبری که صاحبش در حال عذاب بود عبور کرد، اما وقتی که سال بعد از کنار همان قبر گذشت، با شگفتی دید که صاحب قبر، این بار، در حال عذاب نیست. حضرت عیسی به خداوند عرض کرد: خدایا چطور سال اول که از این جا گذشتم، او در حال عذاب بود، اما امسال که عبور کردم در حال عذاب نبود. به او وحی شد که: او دارای فرزند صالحی است که راه خدا را دنبال می کند و از جمله یتیمی را پناه داده است، به سبب این عمل صالح، از گناه پدرش چشم پوشی کردیم و او را بخشیدیم. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آنچه برای بنده مؤمن پس از مرگش باقی می ماند، فرزندی است که بعد از پدر عبادت خدا می کند. آن گاه این آیه را تلاوت کرد: رب هب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا. 📚 [وسائل الشیعه، ج 15، ص98] 🌺 بیان: فرزند صالح، علاوه بر این که فایده اخروی دارد، فایده دنیوی نیز دارد. بسیار اتفاق افتاده است که از اخلاق فرزند پی به اخلاق پدر می برند و چنانچه اخلاق فرزند خوب باشد، مردم درحق پدر و مادرش دعا می کنند و اگر شرور باشد، نفرین حواله شان می سازند. 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 کودکی بعضی از دانشمندان 🌺 زاره کولبرن از دوران طفولیت، استعداد ریاضی اش نمودار بود. گاهی از او می پرسیدند: در یک سال یا بیشتر، چند ثانیه وجود دارد؟ او پس از تامل مختصری، پاسخ صحیح را می داد. جیمزوات مخترع چندین دستگاه میکانیکی و کاشف نیروی بخار، از آغاز کودکی به آزمایش علاقه زیادی داشت و از این راه کامیابی فراوانی در علوم طبیعی به دست آورد. داروین در دوران کودکی به جمع آوری کلکسیون جانوران علاقه داشت. این تمایل طبیعی او را به مطالعه درباره ثبات و یا تحول انواع سوق داد و نظریه اشتقاق و تحول انواع را پس از یک سفر طولانی به وسیله کتاب بنیاد انواع انتشار داد. 📚 [رمز پیروزی مردان بزرگ، ص8] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 جامعه سعادتمند 🌷 مایل تویسرکانی با حافظه خدادادی خویش از آموختن دریغ نکرد. در سال 1332 قمری در تویسرکان، مدرسه ای به سبک دبیرستان های امروزی تاسیس کرد که چون مخالف مذاق یا منافع جمعی سودپرست بود، به بهانه این که در این مدرسه، درس هایی غیر از درس دین تدریس می شود، بساط مدرسه را در هم ریختند و میز و صندلی ها را شکستند و تابلو مدرسه را پایین آوردند. 💠 مرحوم مایل حکایت می کرد: پس از شش ماه که از بستن مدرسه گذشت، روزی از آن جا عبور می کردم و دیدم افرادی برای کسب ثواب به دیواری که جای تابلو مدرسه بود سنگ می پراندند. مخالفت با مایل بیشتر از تعصبات خشک مذهبی سرچشمه می گرفت، لذا مایل مجبور شد از تویسرکان جلای وطن کند و به اراک رهسپار شود. 📚 [باغ دلگشا، کشکول صفا، ص614] 🌺 بیان: جامعه ای سعادتمند است که به سلاح علم و ایمان مجهز باشد. دین بدون علم، ملعبه دست منافقان زیرک و علم بدون دین، همواره در انحراف بوده است. 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 خداشناسی فطری در کودک 🌷 چون هنگام آن رسید که آفتاب دولت ابراهیم خلیل علیه السلام از مشرق سعادت طلوع کند، منجمان نمرود را اطلاع دادند که امسال پسری به وجود خواهد آمد که حکومت تو به دست او زایل می شود. نمرود برای پیشگیری دستور داد: هر پسری که در عرصه ملک او به وجود آید او را بکشند. موقع ولادت ابراهیم فرا رسید و متولد گردید. مادر ابراهیم از بیم گماشتگان نمرود، فرزند خود را در چیزی پیچید و به غاری برد، در آن جا نهادش و در غار را محکم کرد و بازگشت. روز بعد در فرصتی به کودکش سر زد و وی را صحیح و سالم یافت. مادر با تعجب دید که کودکش انگشت سبابه خود را به عادت اطفال دردهان گذاشته است و می مکد و با آن تغذیه می شود. مادر مقداری او را شیر داد و بازگشت. از آن به بعد هر وقت فرصت می یافت به غار می رفت و ابراهیم را شیر می داد. هفت سال گذشت و ابراهیم همچنان مخفیانه می زیست. از همان وقت، آثار عقل و فراست از پیشانی مبارکش هویدا بود. روزی از مادر خود سؤال کرد: آفریدگار من کیست ؟ مادر جواب داد: نمرود. - آفریدگار نمرود کیست؟ مادر از جواب او فرو ماند و دانست این پسر همان است که بنای ملک نمرود را خراب خواهد کرد. 📚 [عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، ص43] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 شیوه تبریک گفتن نوزاد 🌷 مردی به هنگام تبریک تولد فرزند یکی از دوستانش، به او گفت: تولد این نوزاد که سوار بر مرکب مراد خواهد بود، بر تو مبارک باد. حضرت امیر علیه السلام که حضور داشت به او فرمود: به هنگام تبریک و شادباش نوزاد چنین بگو: خدای بخشنده را شکرگذار باش و این بخشش او، بر تو مبارک باد. امید که فرزندت به کمال توانایی برسد و از نیکوکاری اش بهره مند شوی. 📚 [نهج البلاغه، حکمت 346] 🌺 بیان: اسلام در هر مورد دستور کاملی دارد که محور آن گام زدن انسان در مسیر توحید و رسیدن به کمال است. این هدف مقدس حتی در محتوای شادباش نوزاد از طرف ائمه علیهم السلام پیشنهاد شده است. 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 دختر، خیلی خوب است 🍃 در زمستان 1363، خداوند به من دختری عطا فرمود. او را به خدمت حضرت امام بردم. ایشان با دیدن نوزاد، بی درنگ دست ها را پیش آورد و قنداق کودک را گرفت. پرسید: پسر است یا دختر؟ گفتم: دختر است. ایشان با شنیدن این حرف، نوزاد را در آغوش فشرد. صورتشان را به صورت کودک گذاشت، پیشانی اش را بوسید و سه بار فرمود: دختر، خیلی خوب است. آن گاه از نامش سؤال کرد. گفتم: دلمان می خواهد شما نامی برایش انتخاب بفرمایید. حضرت امام بدون تامل سه بار فرمود: فاطمه، خیلی خوب است. 📚 [در سایه آفتاب، ص126] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 اهمیت درس 🌷 شیخ مرتضی انصاری که از بزرگ ترین اساتید و فقهای شیعه است، از یکی از شاگردانش پرسید: چرا دیروز در جلسه درس حاضرنبودی؟ شاگرد گفت: کار داشتم. شیخ فرمود: بعد از این به درس مگو کار دارم، به کار بگو درس دارم. 📚 [گنجینه لطایف، ص36] 🆔 @ShamimeOfoq
👨‍🏫 مقام معلم 🌸 شخصی در مدینه مدرسه ای تاسیس کرد و به آموزش کودکان مشغول بود. روزی یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام به مدرسه وی رفت و آیه شریفه الحمدللّه رب العالمین را آموخت. وقتی به منزل برگشت، آیه را تلاوت کرد و معلوم شد آن را در مدرسه ای از معلم آموخته است. امام حسین علیه السلام هدایای زیادی برای معلم فرستاد به طوری که موجب شگفتی عده ای از یاران آن حضرت گردید. آنها نزد امام آمدند و عرض کردند: آیا آن همه پاداش به معلم رواست که شما در برابر آموزش یک آیه، این همه هدیه برای معلم فرستاده ای ؟! حضرت فرمود: آنچه که دادم چگونه برابری می کند با ارزش آنچه که او به پسرم آموخته است. ایشان با این کار ارزش والای معلم را به تمامی یاران و پیروان خودگوشزد نمود. 📚 [تفسیر برهان، ج 1، ص43، داستان دوستان، ج 1، ص71] 🆔 @ShamimeOfoq
🌼 تاثیر استاد در ایمان کودک 🌸 سید محسن جبل عاملی از علمای بزرگ شیعه در دمشق مدرسه ای ساخت تا فرزندان شیعیان در آن جا به فراگیری علم بپردازند. ایشان شاگردی داشت به نام عبداللّه که از ذهن سرشاری برخوردار بود و توانسته بود در مدت کوتاهی تحصیلات خود را در دمشق به پایان رساند و برای فراگیری بعضی علوم به امریکا سفر کند. او از مدت ها قبل در یکی از دانشگاه های امریکا اسم نویسی کرده و راه درازی را پیموده بود تا در امتحان ورودی شرکت کند. اما وقتی در صف ورود به جلسه ایستاده بود متوجه شد اگر عجله نکند وقت نماز می گذرد، لذا با شتاب جهت اقامه نماز حرکت کرد. افرادی که پشت سرش بودند فریاد برآوردند: کجا می روی، نوبت شما نزدیک است و اگر دیر برسی جلسه دیگری برگزار نمی گردد. عبداللّه جواب داد: من یک تکلیف دینی دارم و اگر انجام ندهم وقت آن می گذرد و آن بر امتحان مقدم است و با توکل به خدا مشغول نماز خواندن شد. از قضا وقتی نمازش تمام شد نوبتش نیز گذشته بود. برگزار کنندگان امتحان وقتی متوجه این قضیه گردیدند، از ایمان عبداللّه به شگفت آمده بودند و از او دوباره امتحان به عمل آوردند. عبداللّه در نامه ای خطاب به استادش در جبل عامل، نوشته بود: من درس ایمان و عمل به تکالیف را از شما آموخته ام. سید محسن بسیار خوشحال گردید و از این که توانسته بود چنین شاگردی پرورش دهد در پیشگاه خداوند شاکر بود. 📚 [غلامحسین عابدی، دانستنیهای تاریخ، ج 2، ص184] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 تفاوت استعدادها 1️⃣ گالیله در بچگی به ساختن ماشین آلات ساده علاقه داشت. پدرش بر خلاف میل او، وادارش کرد که طب بخواند. او در این راه ترقی نکرد. سپس به آموختن ریاضیات و فیزیک پرداخت. در نتیجه نبوغ خود را در نجوم و چیزهایی که عقربک استعداد او را به حرکت درمی آورد، ابراز نمود. گالیله نخستین کسی بود که اثبات کرد زمین به دور خورشید می گردد و نخستین کسی بود که پاندول ساعت را ساخت. 2️⃣ تولستوی هنوز بچه بود که به مطالعه علاقه پیدا کرد وکتاب های فلسفی زیادی را خواند. او در این دوران، سعی می کرد مسائل مهم زندگی را مطرح سازد و تا پایان عمر، این مسائل در قلمرو فکر او جریان داشت. 3️⃣ جرج مورلند نقاش حیوانات، از شش سالگی، علاقه خود را به نقاشی بروز داد. او با این که در سن 41 سالگی زندگی را بدرود گفت،آثار گرانبهایی در نقاشی از خود به یادگار گذارد. 📚 [رمز پیروزی مردان بزرگ، ص7] 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 کودک باهوش و خداشناس 🌷 یکی از حکمای بزرگ به دیدن یکی از دوستان خود رفت. آن شخص پسر کوچکی داشت که با وجود کوچکی سن، خیلی هوشیار بود. حکیم به آن طفل فرمود: اگر به من بگویی خدا کجاست، یک عدد پرتقال به تو خواهم داد؟ پسر با کمال ادب جواب داد: من به شما دو دانه پرتقال می دهم اگر به من بگویید خدا کجا نیست؟ حکیم از این پاسخ و حاضر جوابی متعجب گردید و او را مورد لطف خود قرار داد. 📚 [دانستنیهای تاریخی، ص398] 🌺 بیان: گرایش به خدا، در نهاد همه انسان ها به ودیعه گذاشته شده است. کما این که خداوند می فرماید: همه افراد بر فطرت خداشناسی آفریده می شوند. این فطرت پاک و الهی باید دور از محیط های آلوده حفظ شود، وگرنه در محیط آلوده، فطرت نیز از مسیر الهی خود منحرف خواهد شد. 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 فقر، گهواره نبوغ کودکان 🍃 گفته اند: فقر در شرایط خاص، گهواره نبوغ است. ابومقام خاتم الشعراء، مؤلف کتاب حماسه و کتاب های نغز دیگر که در خانواده ای فقیر چشم به دنیا گشوده بود، مدت ها برای گذران زندگی، سقایی می کرد. یاقوت حموی نویسنده کتاب معجم البلدان، بزرگ ترین کتاب جغرافیایی اسلام که در قرن ششم هجری نگاشته شده و در ده جلد بزرگ به چاپ رسیده است و هم اکنون بزرگ ترین منبع برای شناختن اوضاع شهرها در ادوار گذشته می باشد، برده ای بیش نبود که ابراهیم حموی وی را برای کسب و تجارت به شهرها می فرستاد. او که در مسافرت های خود یادداشت هایی از اوضاع جغرافیایی و طبیعی شهرها برمی داشت، سرانجام همه آنها را تدوین نمود و به صورت کتابی درآورد. نابغه زمان، امیرکبیر، آشپززاده بود. او از میان توده هایی برخاسته بود که رنج و محنت و فشار استبداد حکام زمان خود را به خوبی چشیده بودند. این تجارب و مشاهدات تلخ بود که او را مردی نیرومند و متکی به نفس بار آورد. 📚 [رمز پیروزی مردان بزرگ، ص218] 🌺 بیان: اگر کودکان و والدین آنها قبول کنند که چه بسا فقر و سختی برای کودکان، زمینه بروز استعدادهای آنهاست، از رنج ها وسختی ها استقبال می کنند، به شرط آن که شرایط تحصیل و پیشرفت افراد، از ناحیه کسانی که در امر تعلیم و تربیت دخالت دارند فراهم شود. 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 فرزند، نتیجه دعا 💠 علی بن بابویه آن مرد بزرگ الهی، در پنجاه سالگی، هنوز صاحب فرزندی نبود. او که عشق و علاقه وافری به اهل بیت و ائمه اطهار علیهم السلام داشت، طی نامه ای به یکی از نایبان خاص امام زمان عجّل الله تعالی فرجه از او خواست که از محضر حضرت بقیة اللّه بخواهد برای او دعا کند تا خداوند فرزندی صالح و فقیه به او عنایت فرماید. تقاضای آن مرد عارف و خداشناس به محضر امام عجّل الله تعالی فرجه رسید. آن حضرت در جواب فرمود: او از همسر خود صاحب فرزند نخواهد شد، اما به زودی همسری نصیب وی خواهد گردید که از وی دارای دو پسر فقیه خواهد گشت. مطابق وعده حضرت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه، دوران بی فرزندی سپری شد و خداوند به او سه فرزند پسر داد که دو پسرش به نام های محمد و حسین به برکت هوش و حافظه فوق العاده شان به بالاترین مراتب فقاهت رسیدند. محمد معروف به شیخ صدوق در همان دوران طفولیت صاحب نبوغ و هوش سرشاری بود و اساتید خود را به شگفتی وامی داشت. 📚 [طوسی، الغیبه، ص 188] 🆔 @ShamimeOfoq