eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀من حق ندارم به ایشان امر کنم🍀 🌸من ندیدم در طول زندگی امام به خانم‌شان بگویند در را ببندید. بارها می دیدم که خانم می‌آمدند و کنار امام می نشستند ولی امام خودشان بلند می شدند و در را می بستند و حتی وقتی پا می شدند به من هم نمی گفتند در را ببند. یک روز من به امام گفتم خانم که به اتاق می آیند همان موقع به ایشان بگویید که در را ببندند. گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم.» 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
#سبک_زندگی #راسخون #تواضع #تکبر #سر_سرافرازی 🌷 نمونه‌هایی از تواضع علمای ربانی 💠 تواضع مرحوم امام
🌷 تواضع حضرت آیت‌الله شیخ عبدالكريم حائري 🌸 از مرحوم آخوند ملّاعلي همداني نقل شده كه فرمود: در منزل حاج شيخ ابوالقاسم قمي كه يكي از علماي بافضيلت بود نشسته بوديم. حضرت آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري که مرجع تقلید وقت بودند، تشريف آوردند. پس از نشستن، مسئله‌اي را مطرح فرمودند و به آقاي حاج شيخ ابوالقاسم فرمودند: نظر شما در اين مسئله چيست؟ ايشان مقداري تأمّل كرده سپس جواب مسئله را بيان كردند. حضرت آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري فوراً خادمش را صدا زد، فرمود: از اراك اين مسئله را از من سؤال كرده‌اند و من جوابش را نوشته‌ام كه بيايند ببرند. زود برو نگذار آن كاغذ را ببرند. آن جوابي كه نوشته‌ام اشتباه بوده، همين جوابي كه آقا بيان فرمودند به نظرم صحيح‌تر است. 💗 فروتنی در برابر شاگرد ✨ آیت‌الله سیدمصطفی خوانساری یکی از شاگردان آیت‌الله بروجردی درباره تواضع ایشان می فرمودند: روزی یکی از شاگردان ایشان به نام آقا شیخ علی در جلسه درس اشکالی را مطرح کرد و از جواب استاد قانع نشد و آن را رد کرد. حضرت آقای بروجردی از این کار ناراحت و قدری عصبانی شدند. ✨ بعد از نماز مغرب و عشاء خدمتکار استاد پیش من آمد و گفت که ایشان خواسته است تا نزد آیت‌الله بروجردی بروم. بنده هم نماز عشاء را با عجله تمام کردم و به خدمتشان رسیدم. به من فرمودند: این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم را رنجاندم. الان باید بروم و دستش را ببوسم و از شیخ علی بخواهم که از من بگذرد و بعد نماز مغرب و عشاء را بخوانم. ✨ عرض کردم: ایشان تا دو ساعت دیگر به منزل نمی آیند. بگذارید به ایشان اطلاع دهم که آقا فردا به خانه شما می آید. آقا نظر مرا قبول کرد و وقتی که صبح شد، بعد از برگشتن از حرم دیدم حضرت استاد منتظر من هستند. در معیت ایشان به منزل آقا شیخ علی رفتیم. وقتی وارد منزل شدیم، آیت‌الله بروجردی خواست تا دست آقا شیخ علی را ببوسد؛ ولی ایشان مانع شد. حضرت استاد با نهایت تواضع فرمودند: آقا از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم. آقا شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید، برخورد شما باعث افتخار من بود. آقا دوباره تکرار کردند، از من بگذرید! مرا عفو کنید! 🆔 @ShamimeOfoq
🌹ورزش🌹 💠 امام ورزش را دوست داشتند و آن‏را بهترین و سالم‏ترین تفریحات می ‏دانستند، ولی رشته خاصی را ترجیح نمی‏ دادند. البته به کشتی و ورزش باستانی بیشتر از بقیۀ ورزش‏ها علاقه داشتند. 💠 برنامۀ منظم پیاده ‏روی را همیشه انجام می‏ دادند و این برنامه را در تمام ایامی که در نجف، قم و جماران بودند، ترک نکردند. حتی تعریف می‏ کردند هنگامی که در زندان رژیم شاه بودند، در همان سلول انفرادی قدم می‏ زدند. 💠 تا اواخر عمر روزی یک ساعت و نیم پیاده ‏روی می‏ کردند و حرکت‏های ورزشی را به راحتی انجام می ‏دادند. 💠 ایشان همیشه می‏ فرمودند: «در ساعت تفریح درس نخوانید و در ساعت درس خواندن تفریح نکنید؛ هرکدام در جای خود» ✍️ منبع: پا به پای آفتاب، ج 1، ص 81 و 213، 🆔 @ShamimeOfoq
💗 داستانی از اخلاص عالم وارسته، مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه 🌸 «عبدالرزاق مسئله‌گو» طلبه‌ای بود که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) برای مردم احکام شرعی مى‌گفت. پدر حاج شیخ، «کربلائى محمدرضا» به منبر شیخ عبدالرزاق علاقه زیادی داشت؛ به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى‌شد. شیخ عبدالرزاق هم بعد از مسئله گفتن، کتاب منازل الآخره را که نوشته حاج شیخ عباس قمی بود، مى‌گشود و از آن براى حاضران مى‌خواند. روزى پدر حاج شیخ عباس به خانه می‌آید و ایشان را صدا می‌زند و می‌گوید: شیخ عباس! کاش تو هم مثل عبدالرزاقِ مسئله‌گو مى‌توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى‌خواند، تو هم مى‌خواندى. مرحوم حاج شیخ عباس قمی سکوت کرد و هیچ نگفت و از پدر درخواست دعا برای توفیق بیشتر نمود و اصلاً اشاره‌ای نکرد که آن کتاب را خود نوشته ‌است. 🆔 @ShamimeOfoq
🌸 در اشتیاق نماز ✨ در اوج اشتغال و گرفتاریها به نماز اول وقت مقید بودند یادم است روزی که سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و عراق خدمت امام آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد. امام بلند شده و فرمودند: من می خواهم نماز بخوانم. چون مقید هم بودند به هنگام نماز، خود را با عطر و ادکلن خوشبو کنند . در همان جلسه به من اشاره کردند که ادکلن مرا بیاور و پس از ادکلن زدن به نماز ایستادند. دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند این اواخر که ایشان را به بیمارستان برده بودند، مرتب از وقت نماز سؤال می کردند تا اینکه مبادا نماز اول وقتشان فوت شود. ✍️ راوی، مرحوم توسلی 🆔 @ShamimeOfoq
🍀مثل یک پدر🍀 🌷 امام خمینی در برخوردهای خصوصی با افراد، بخصوص کودکان، عواطف خودشان‏‎ ‎‏را خیلی روشن و مشخص و در کمال محبت نشان می دادند. وقتی کودکی‏‎ ‎‏با والدینش نزد ایشان می آمد، در درجۀ نخست به او توجه می کردند و‏‎ ‎‏محبت خودشان را نشان می دادند که از علائم این ابراز محبت، گرفتن‏‎ ‎‏دست بچه ها میان دستانشان و زدن روی دست و یا لمس کردن گونه های آنها‏‎ ‎‏بود.‏‎ ✍️ کتاب پدر مهربان، ص۴ 🆔 @ShamimeOfoq
🍀 مهربانتر از مادر 🍀 🌷 ‏‏امام همیشه سعی می کردند که در خانواده مهربانترین چهره برای ما باشند. با‏‎ ‎‏وجود اینکه همۀ ما نزدیکتر از امام به خود داشتیم مانند پدر، مادر، برادر و‏‎ ‎‏خواهر؛ اما امام یک کانون رحمت و عاطفه و برای همۀ ما ملجأ و پناه بودند و ما‏‎ ‎‏احساس می کردیم ایشان از همه به ما نزدیکتر و مهربانتر است.‏‎ ✍️ کتاب پدر مهربان، ص ۳ 🆔 @ShamimeOfoq
☘️ آزادی عمل 🌼 ‏‏بچه ها در حضور امام بسیار آزاد بودند و تا وقتی امام حضور داشتند‏‎ ‎‏وسعت عملشان بیشتر از زمانی بود که ایشان نبودند چون فکر می کردند‏‎ ‎‏یک حامی دارند و اگر عمل نادرستی انجام بدهند، ما به احترام امام‏‎ ‎‏اعتراض نمی کنیم. در نتیجه وقتی امام می آمدند به جای اینکه بچه ها یک‏‎ ‎‏مقدار آرامتر باشند، فکر می کردند که حالا هر کاری دلشان بخواهد می توانند‏‎ ‎‏بکنند.‏ ‎ ✍️ کتاب پدر مهربان، ص۳ 🆔 @ShamimeOfoq