#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#طفلان_زینب
#شعر_حسینی
✅شهادت طفلان حضرت زینب (سلام الله علیهم)
الا اى آسمان عشق بنگر اختر خود را
بلا گردان اصغر کن دو طفل خواهر خود را
بیا و بر مگردان این کفن پوشان زینب را
که نزد فاطمه بالا بگیرد او سر خود را
تو هر جا رفتى و زینب کنارت بود و ما بودیم
ب دنبالت بِبَر بر نى سر دو یاور خود را
بدان غیرت ز حیدر ، رزم از عباس تو داریم
نظر کن رزم شاگردان میر لشگر خود را
ز نسل جعفریم و دستِ بسته روزى ما نیست
بده اذنى که بگشائیم این بال و پر خود را
وفاى مادر ما بعد از این بهتر عیان گردد
تو هرگز نشنوى آه و فغان خواهر خود را
تو میدانى که سیلى خوردن مادر چه بد دردى است
چسان ما بنگریم آزرده روى مادر خود را ؟
✨شاعر: سید محمد میرهاشمی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#شعر_حسینی
#قاسم_بن_الحسن
نامه ای دارد ز بابا خوش به حالش کرده است
این همه چشم انتظاری بی مجالش کرده است
پا به میدان می گذارد زاده ی شیر جمل
لشگری را خیره ی ماه جمالش کرده است
در خیال خام، آخر می دهد سر را به باد
هر که از غفلت نگه بر سن و سالش کرده است
کیست با این نوجوان قصد هم آوردی کند
لحظه ای کافیست ... خونش را حلالش کرده است!
درس پیکاری که از ماه بنی هاشم گرفت
مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است
می وزد از هر طرف چشمان شور تیر ها
از نفس افتاده و... آزرده حالش کرده است
هر کسی آیینه باشد، سنگ باران می شود
بی مجالی عاقبت بی برگ و بالش کرده است
از تمام عضو عضوش می چکد شهد عسل!
دشت را لبریز از خون زلالش کرده است
جسم این مه پاره هم سطح بیابان شد ز بس
رفت و آمد های مرکب پایمالش کرده است
می رسد خورشید اما دست دارد بر کمر
داغ تو مثل علی اکبر هلالش کرده است
✍️ شاعر: هادی ملک پور
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#شعر_حسینی
🌷صلی الله علیک یا اباعبدالله!
منم مرغ هوای آسمانت
دلم پر می کشد در آستانت
به چشمم گنبد زرد تو پیداست
شود جانم فدای جسم و جانت
تو آن ماهی که دل را روشنایی
تو آن راهی که ما را ره نمایی
نمی گویم نوازش کن گدا را
تو آن شاهی که در فکر گدایی
حسین جان درد تو آقا به جانم
الهی من بدون تو نمانم
شهید تشنه کام کربلایی
برای غصه هایت نوحه خوانم
دلم پر زد به سوی تو دوباره
بسوزم از غم آن مشک پاره
دو دست ساقی عطشان ببوسی
به خون دل کنی او را نظاره
غریب کربلا مولا حسین جان
شهید نینوا مولا حسین جان
الهی مادرت زهرا نبیند
سرت از تن جدا مولا حسین جان
من و درد غمت، ای داد و بیداد
عزا و ماتمت، ای داد و بیداد
تنت عریان و انگشتت بریده
ز خشکی لبت، ای داد و بیداد
شنیدم خواهرت زینب چه دیده
به هنگامی که در مقتل رسیده
دو کف بر سر زنان، از هوش رفته
بسی بوسیده لب های بریده
یتیمان آمدند یک یک به پیشت
به رنگ خون حنایی دیده ریشت
چه دیدی از غم طفلان نالان
بمیرم من برای قلب نیشت
شنیدم دیده زینب آذری را
به خیمه دیده سوز مادری را
به آتش دیده پای دختری را
به روی نیزه ها دیده سری را
چه دیده در غروب اکبر تو
چه دیده در گلوی اصغر تو
چه بشنیده ز طعن دشمنانت
چه دیده در نگاه آخر تو
فدای گریه های کودکانت
به قربان زنان بی امانت
بسوزم از اسیری زنانت
بنالم بر تن از نی نشانت
ز زمزم بهتر آب کوثر توست
خدا را شکر زهرا مادر توست
امیرالمومنین بابا و احمد
رسول الله جد اطهر توست
دری بگشا تو بر ما بینوایان
نظر کن همچنان بر ما گدایان
دو چشم سبزی از خاک حریمت
نما روشن به نور پاک رحمان
✍️شاعر: #ابوالفضل_سبزی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#شعر_حسینی
#یااباعبدالله
🌷
دلم از روز ازل تنگ تو بوده است حسین
به لبم ذکرتو آهنگتو بوده است حسین
🌷
درصف سینه زنان این همه سال از عمرم
آنچهبرسینهزدمسنگتو بودهاستحسین
🌷
#السلامعلیکیاثاراللهوابنثاره🥀
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#شعر_حسینی
🌷حسین جان
پناه بی پناهانی حسین جان
تو بر جسم جهان، جانی حسین جان
همه درماندگان این را بدانند
که بر هر درد، درمانی حسین جان
تو نور چشم زیبای رسولی
دلیل خلق انسانی حسین جان
توئی آیینه ی مهر خدایی
بهاران یتیمانی حسین جان
کر و کور آن که قرآن را بخواند
نفهمد جان قرآنی حسین جان
به خونت جاودان کردی تو دین را
تو آقای شهیدانی حسین جان
بقای دین و دینداران توئی تو
تو روح مهر و ایمانی حسین جان
بیاید قرن ها و ما نباشیم
به دوران ها تو سلطانی حسین جان
دل شیعه بسی سوزد چو دیده
تو عریان در بیابانی حسین جان
عزیز حی سبحانی تو مولا
شدی لب تشنه قربانی حسین جان
تمام دلخوشی ما شمایی
تو مغناطیس رضوانی حسین جان
هر آن کس آید اندر وادی عشق
نمی یابد پشیمانی حسین جان
تو از روز ازل تا روز پایان
درخشانی و می مانی حسین جان
چو خورشیدی که تاریکی ندارد
بزرگ روسفیدانی حسین جان
سُراید سبزی از عشقت دمادم
که امّید غریبانی حسین جان
📝شاعر: #ابوالفضل_سبزی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#طفلان_زینب
#شعر_حسینی
✅شهادت طفلان حضرت زینب (سلام الله علیهم)
الا اى آسمان عشق بنگر اختر خود را
بلا گردان اصغر کن دو طفل خواهر خود را
بیا و بر مگردان این کفن پوشان زینب را
که نزد فاطمه بالا بگیرد او سر خود را
تو هر جا رفتى و زینب کنارت بود و ما بودیم
ب دنبالت بِبَر بر نى سر دو یاور خود را
بدان غیرت ز حیدر ، رزم از عباس تو داریم
نظر کن رزم شاگردان میر لشگر خود را
ز نسل جعفریم و دستِ بسته روزى ما نیست
بده اذنى که بگشائیم این بال و پر خود را
وفاى مادر ما بعد از این بهتر عیان گردد
تو هرگز نشنوى آه و فغان خواهر خود را
تو میدانى که سیلى خوردن مادر چه بد دردى است
چسان ما بنگریم آزرده روى مادر خود را ؟
✨شاعر: سید محمد میرهاشمی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#شعر_حسینی
#قاسم_بن_الحسن
نامه ای دارد ز بابا خوش به حالش کرده است
این همه چشم انتظاری بی مجالش کرده است
پا به میدان می گذارد زاده ی شیر جمل
لشگری را خیره ی ماه جمالش کرده است
در خیال خام، آخر می دهد سر را به باد
هر که از غفلت نگه بر سن و سالش کرده است
کیست با این نوجوان قصد هم آوردی کند
لحظه ای کافیست ... خونش را حلالش کرده است!
درس پیکاری که از ماه بنی هاشم گرفت
مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است
می وزد از هر طرف چشمان شور تیر ها
از نفس افتاده و... آزرده حالش کرده است
هر کسی آیینه باشد، سنگ باران می شود
بی مجالی عاقبت بی برگ و بالش کرده است
از تمام عضو عضوش می چکد شهد عسل!
دشت را لبریز از خون زلالش کرده است
جسم این مه پاره هم سطح بیابان شد ز بس
رفت و آمد های مرکب پایمالش کرده است
می رسد خورشید اما دست دارد بر کمر
داغ تو مثل علی اکبر هلالش کرده است
✍️ شاعر: هادی ملک پور
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#شعر_حسینی
🌷صلی الله علیک یا اباعبدالله!
منم مرغ هوای آسمانت
دلم پر می کشد در آستانت
به چشمم گنبد زرد تو پیداست
شود جانم فدای جسم و جانت
تو آن ماهی که دل را روشنایی
تو آن راهی که ما را ره نمایی
نمی گویم نوازش کن گدا را
تو آن شاهی که در فکر گدایی
حسین جان درد تو آقا به جانم
الهی من بدون تو نمانم
شهید تشنه کام کربلایی
برای غصه هایت نوحه خوانم
دلم پر زد به سوی تو دوباره
بسوزم از غم آن مشک پاره
دو دست ساقی عطشان ببوسی
به خون دل کنی او را نظاره
غریب کربلا مولا حسین جان
شهید نینوا مولا حسین جان
الهی مادرت زهرا نبیند
سرت از تن جدا مولا حسین جان
من و درد غمت، ای داد و بیداد
عزا و ماتمت، ای داد و بیداد
تنت عریان و انگشتت بریده
ز خشکی لبت، ای داد و بیداد
شنیدم خواهرت زینب چه دیده
به هنگامی که در مقتل رسیده
دو کف بر سر زنان، از هوش رفته
بسی بوسیده لب های بریده
یتیمان آمدند یک یک به پیشت
به رنگ خون حنایی دیده ریشت
چه دیدی از غم طفلان نالان
بمیرم من برای قلب نیشت
شنیدم دیده زینب آذری را
به خیمه دیده سوز مادری را
به آتش دیده پای دختری را
به روی نیزه ها دیده سری را
چه دیده در غروب اکبر تو
چه دیده در گلوی اصغر تو
چه بشنیده ز طعن دشمنانت
چه دیده در نگاه آخر تو
فدای گریه های کودکانت
به قربان زنان بی امانت
بسوزم از اسیری زنانت
بنالم بر تن از نی نشانت
ز زمزم بهتر آب کوثر توست
خدا را شکر زهرا مادر توست
امیرالمومنین بابا و احمد
رسول الله جد اطهر توست
دری بگشا تو بر ما بینوایان
نظر کن همچنان بر ما گدایان
دو چشم سبزی از خاک حریمت
نما روشن به نور پاک رحمان
✍️شاعر: #ابوالفضل_سبزی
🆔 @ShamimeOfoq