eitaa logo
شمیم افق
1.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️«فقط برای خدا» 🍃بعد از عزاداری، سفره را انداختند. یکی از خادمین نان ها را روی سفره می انداخت. جلو رفت و آهسته به او گفت: این سفره، نان و میهمان، حرمت دارند؛ اگر نمی توانی خم شوی و نان ها را روی سفره بگذاری، کار را به دیگری واگذار کن. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 از اینکه مردم می گفتند «روضه خانه حاج قاسم» ناراحت بود. گفت بهتر است اسمی روی این مکان بگذاریم که به آن اسم شناخته شود. خانه اش را وقف کرد و نامش را گذاشت بیت الزهرا (س) تا دیگر اسمی از خودش نباشد. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 با هم رفتیم به محل تولدش. همه جا را نشانمان داد و گفت: اگر روزی آقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم، حتما به روستا برمیگردم و دوباره کار پدرم را انجام می دهم. پدرم کشاور بود؛ تمام این بوته ها را با دست خودش کاشت. دوست دارم برگردم و یک کار درآمدزا از همین بیابان که کسی برای آن ارزشی قائل نیست، برای جوان های روستا مهیا کنم. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانه پدری اش؛ توی آفتاب. پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشنانی اش را می بوسید و می گفت: همه دلخوشی من توی این دنیا، پدرمه. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 باغبان اسم رئیس جمهور آمریکا را گذاشته بود روی سگش. وقتی فهمید، عصبانی شد. گفت: درسته که او دشمن ماست و ما قبولش نداریم، ولی یک انسانه؛ هیچ وقت اسم یک انسان را بر روی حیوان نگذار. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 از شهر دیگری آمده بودند به روستای قنات ملک، تا در مراسم روضه مشکلشان را با خودش در میان بگذارند. نشست پای صحبت هایشان و قول رسیدگی داد. بعد هم سفارش کرد ازشان به خوبی پذیرایی شود. می گفت: «گره گشایی از مشکلات مردم، برکت این روضه هاست.» 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 نتوانسته بود خودش را برساند به روضه خوانی روستا. توی ماشین با مداح تماس گرفت و گفت: اگر وقت داری، روضه ای را که دیروز خواندی، برایم بخوان. پای روضه تلفنی، آرام آرام اشک می ریخت. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 دعوتمان کرد به مراسم روضه روستا. تصور می کردیم مراسم بزرگی باشد؛ با تشریفات و تدارکات خاص. بیست نفر دور هم نشسته بودند در خانه پدری اش. یک روحانی آمد نماز جماعت خواند، بعد هم چند دقیقه روضه خواند و تمام. گفت: ما روضه روستا را مثل قدیم ساده برگزار می کنیم. گاهی خودش را از سوریه و لبنان و عراق می رساند به همین مجلس ساده. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 جلوی در می نشست. به احترام هر کس وارد مجلس روضه می شد، می ایستاد. جوانی که معلول ذهنی حرکتی بود، با کفش پاره و لباس کهنه وارد مجلس شد. جلوی پای او هم مثل دیگران بلند شد. سلام کرد و خوش آمد گفت. بعد هم با احترام او را بغل کرد، بوسید و یک گوشه نشاند. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 وسط مجلس روضه گفت: «یک استکان چای برای من بیاور.» می دانستم فقط می خواهد مطمئن شود که استکان چای تمیز و چای تازه دم و معطّر است، یا نه؟ همیشه این کار را می کرد؛ به کار خادم های آشپزخانه و آبدارخانه هم نظارت می کرد که مبادا مجلس امام حسین (ع) کم و کسری داشته باشد. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 راه افتاد به دختر یکی از شهدا سر بزند؛ پا برهنه. تا برایش کفش ببرند، رسیده بود. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 رفته بود بالای داربست، آب باران را از روی خیمه بیت الزهرا (س) می ریخت پایین. در مراسم اهل بیت نمی گذاشت کار روی زمین بماند. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 همه منتظر مداح بودند. یک نفر، جوان هفده هجده ساله ای را نشان داد و گفت: مداح آمد... بلند شد و رفت به استقبالش. بعد از مراسم هم خودش بدرقه اش کرد؛ مثل یک مداح پُرآوازه؛ مثل یک مهمان ویژه. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 ضد انقلاب شایعه کرده بودند، فرمانده لشکر از ترس یک تونل زیر خانه اش ساخته که بتواند فرار کند. خاک های جلوی خانه را دیده بودند. گفته بود، زیرزمین را طوری بسازیم که بشود داخلش روضه خوانی برگزار کرد. خودش هم هر وقت می آمد آنجا، دست بنّا را می بوسید که دارد حسینیه می سازد. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 در اوج درگیری های سوریه با داعش، خودش را به مراسم تاسوعا و عاشورای روستا رساند. گفتم: ما که اینجا بودیم و انجام وظیفه می کردیم؛ شما چرا در این شرایط آمدید؟ گفت: «این روضه ها، بخشی از جنگ با دشمن است.» 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 یک روز از ماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود. می رفت نجف آباد اصفهان، تمام کارهای جانباز را انجام می داد؛ از حمام بردن تا شستشوی لباس و نظافت. سوریه بود که خبر شهادت جانباز را دادند. یک نفر را مامور کرد برود نجف آباد، هم در مراسم شرکت کند، هم کاری روی زمین نماند. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 صدای گلوله از پشت تلفن می آمد. گفت: شنیدم در تهران برف سنگینی باریده. آهوها این طور مواقع برای پیدا کردن غذا می آیند پایین. فوری مقداری علوفه تهیه کن و بگذار اطراف پادگان که از گرسنگی تلف نشوند. بعد از ظهر دوباره تماس گرفت که نتیجه را بپرسد. گفتم: دستور انجام شد. حالا چرا وسط جنگ با داعش پیگیر غذای آهوها هستید؟ گفت: به شدت به دعای خیرشون اعتقاد دارم. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 صدای گلوله از پشت تلفن می آمد. گفت: شنیدم در تهران برف سنگینی باریده. آهوها این طور مواقع برای پیدا کردن غذا می آیند پایین. فوری مقداری علوفه تهیه کن و بگذار اطراف پادگان که از گرسنگی تلف نشوند. بعد از ظهر دوباره تماس گرفت که نتیجه را بپرسد. گفتم: دستور انجام شد. حالا چرا وسط جنگ با داعش پیگیر غذای آهوها هستید؟ گفت: به شدت به دعای خیرشون اعتقاد دارم. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 جانباز بالای پنجاه درصد بود؛ هم حقوق جانبازی داشت، هم حق پرستاری. کارت بانکی اش را داد؛ گفت این پول را خرج درمان جانبازهایی کنید که توانش را ندارن. این همه سال، به موجودی کارت دست نزده بود. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 روضه که تمام شد، غیبش زد. خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کند. می گفت: افتخارم این است که خادم روضه حضرت زهرا (س) باشم. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 ظرف غذایش که دست نخورده می ماند، وحشت می کردیم. مطمئن می شدیم به گروهانی در یک گوشه خطِ لشکر غذا نرسیده؛ این طوری اعتراض می کرد به کارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی کردیم و غذا نمی دادیم به شان، لب به غذایش نمی زد. گاهی 48 ساعت غذا نمی خورد تا یقین کند همه غذا خورده اند. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 در فرودگاه دمشق نماز جماعت خواندیم. نماز که تمام شد، یک نفر از پشت سر گفت نماز دوم را با تاخیر بخوانیم؛ حاج قاسم بود. یک گروه از اهل سنت می خواستند نماز جماعت بخوانند، جماعت ما مانع شان بود. می خواست اول اهل سنت نماز جماعت بخوانند که روی وقت حساسیت بیشتری داشتند. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 وقتی جنگ به قسمت شهری کشیده شد، برخی به ناچار وارد منازل مردم شدند. ایستاد به سخنرانی برای نیروها: «اگر به شهر شما حمله شود، دوست دارید وارد خانه تان شوند؟ خیلی باید مراقبت کنید از حق الناس؛ حتی اگر وسیله ای به اشتباه جابجا شده، بگذارید سرجایش. خدا از شما امتحان می گیرد، از امتحان سربلند بیرون بیایید.» 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 کربلای پنج؛ نه راه پیش داشتیم و نه راه پس. شده بود نبرد تن و تانک. نمی دانم از کجا رسید؛ سوار بر موتور و آرپی جی به دست. با دیدنش جان گرفتیم؛ آن قدر جنگیدیم که تانک های دشمن عقب نشینی کردند. 🆔 @ShamimeOfoq
♨️«فقط برای خدا» 🍃 با ابومهدی المهندس و بچه های حشدالشعبی آمده بود شادگان، کمک سیل زده ها، برایشان سفره انداختیم. تک تک نیروها و محافظ ها را به اسم صدا زد که بیایند سر سفره. برایشان لقمه می گرفت و می گذاشت در دهانشان؛ مثل مادر. 🆔 @ShamimeOfoq