eitaa logo
شمیم آشنا
16.1هزار دنبال‌کننده
37.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
315 فایل
🗂 بزرگترین مرجع کلیپ های کوتاه مهارت های زندگی مشترک و تربیت فرزند و محتوای سبک زندگی در کشور 👤 @AshenaOnline ادمین 🆔 http://sapp.ir/Shamimeashena سروش 🆔 https://eitaa.com/shamimeashena ایتا 🆔 https://rubika.ir/shamimeashenarubika روبیکا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 یکی از زیبایی‌های زندگی زناشویی این است که زن و شوهر اگر‌ به مسجد نرفته‌اند نماز خود را در خانه به بخوانند! این‌کار در ایجاد و محبت بین زن و شوهر بسیار اثرگذار است.🌸 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
☘️ نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک پنج ساله‌‌ش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه. پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول رفتم پشت چشمیِ در، بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله‌. بچه گفت: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ‌جا. شنبه‌ها روز خاله‌بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح می‌ریم اون‌جا که یه بار من رو پله‌هاش سُر خوردم... بچه از خنده ریسه می‌رود. مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم، یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست. نمیدانم ساختمان بستنی چیست، ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب‌شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند، دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه‌پله پیاده‌اش میکنند که بره پیش بچه‌هاش بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم. نظافت طبقه ما تمام میشود... دست هم را میگیرند و همین‌طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن‌دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام‌زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند، مادرانگی‌ای که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده، مادر بودنی که مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی‌ها از مادر، مادر می‌سازد. 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
🌺 زیبایے زمین به انسان 🌸 زیبایے انسان به عقل 🌺 زیبایے عقل به ایمان 🌸 زیبایے ایمان به عمل 🌺 زیبایے عمل به اخلاص 🌸 و زیبایے اخلاص بہ دعاست. 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
🏴 این بنر زیبا را در یکی از موکب‌های عراقی دیدم؛ جمعیتی که هر کدام پرچم کشوری متفاوت را در دست داشتند و به‌سوی کربلا حرکت می‌کردند، اما با گذر از دروازه باب الحسین به‌یک‌باره همه پرچم‌ها سرخ و حسینی می‌شد... محبت امام(ع) همه ملت‌ها، همه دل‌ها و همه رنگ‌ها را یکی کرده است و در اربعین، این سخن، نمودی عینی دارد. 🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸فصل‌ها برای درختان هر سال تکرار می‌شوند اما فصل‌های زندگی انسان تکرار شدنی نیست! تولد کودکی جوانی پیری و دیگر هیچ... قدر لحظه‌هایمان را بدانیم... روزتون زیبا و پر از موفقیت❤️ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
804.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸جلوه‌ی زیبای آفرینش😍 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
🔸زیبایی‌های سحر... چراغ آشپزخانه روشن بود و بزرگ‌ترها دور سفره نشسته بودند. حرفی نمی‌زدند و بی‌صدا سحری می‌خوردند تا مبادا ما بچه‌ها که دور کرسی خوابیده بودیم، بیدار شویم، اما من از زیر لحاف دست‌های سفید و چروک مادربزرگم را می‌دیدم که با هر لقمه‌ای که بر دهانش می‌گذاشت، دستانش را بالا می‌برد و خدا را شکر می‌کرد؛ به خاطر توفیقی که نصیبش شده، زنده است و می‌تواند زیبایی‌های سحر را درک کند. بوی شامی‌های مامان‌پز همه اتاق را پر کرده بود و من دیگر طاقت نداشتم که فقط تماشاگر باشم. کش‌وقوسی به دست و پاهایم می‌دادم و با چشمان پف‌کرده که به سختی باز می‌شد، خودم را به سفره می‌رساندم تا از صید شامی‌های خوشمزه بی‌نصیب نمانم. یادش بخیر... مادر و مادربزرگم لقمه می‌گرفتند و ما بچه‌ها سرخوش از مهربانی‌شان، غرق در شادی، فقط هول‌‌هولکی دو لپی سحری می‌خوردیم و تا آخرین لحظه، لیوان آب را در دست داشتیم تا مبادا فرصت نوشیدن را قبل از اذان از دست بدهیم. تندتند غذا می‌خوردیم و نگران بودیم که نکند کم بخوریم و روز از گرسنگی بی‌تاب شویم. موقع افطار هم آب، میوه و خوراکی‌هایی را که طی روز دلمان می‌خواست، روی سفره می‌چیدیم. با اولین "الله‌اکبر"، دستپاچه اولین لیوان آب را سر می‌کشیدیم و دلمان از قربان‌صدقه‌های بزرگ‌ترها غنج می‌رفت؛ خوشحال از اینکه روزه گرفته‌ایم. روزهایی هم بود که بزرگ‌ترها بیدارمان نمی‌کردند تا به زعم خودشان بدنمان کم نیاورد. اما گاه ناغافل بیدار می‌شدیم و صدای کاسه و بشقاب و نور کم‌سوی چراغ آشپزخانه خبر می‌داد که سحر شده و ای دل غافل که خواب مانده‌ایم! 🔹و حالا که سال‌ها از آن روزها گذشته، چقدر دلم برای آن سحرهای صمیمی، برای سفره‌های ساده اما پُر از عشق، برای صدای آرام دعای مادر و دستان لرزان مادربزرگم که در سکوت سحر به آسمان بلند می‌شد، تنگ می‌شود... رمضان که از راه می‌رسد، همه آن خاطرات زنده می‌شوند. انگار هنوز هم آشپزخانه روشن است، هنوز هم بوی نان تازه و چای شیرین در هوای پیچیده، و هنوز هم دلم می‌خواهد کودکانه، بی‌خیال از گذر زمان، کنار عزیزانم سحری بخورم و آرام در آغوش سحرهای ماه خدا، به خواب بروم... ✍️زهرا حاجی‌زاده 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥یکی از قشنگ‌ترین و با احساس‌ترین نمایش‌های هستی 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
پادکست 1 حاج اقا بهمنی جنگ.mp3
زمان: حجم: 6.77M
🍃زیبایی‌هایی از شور همدلی ایرانی‌ها در جنگ 12 روزه 🎙دکتر محمد بهمنی ⏱2:49 دقیقه 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
🌸 از زیبایی‌های این روزهای مشهد 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena
1.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دورت بگردم نوکر سید‌الشهدا(ع) تو چقدر با معرفتی 🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena