🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
💠نتیجه بی احترامی به تربت کربلا❗️
🔰مرحوم حاج میرزا حسین نوری در کتاب دارالسلام نقل فرموده که یکی از برادران من وارد منزل مادرم شده بود، در حالی که در جیب پایین او مهری از تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود.
🍃پس مادرم او را تنبیه نمود و گفت: تربت را در این جیب گزاردن، بی ادبی است و موجب استخفاف است و شاید در زیر رانت قطع شود و شکسته گردد.
برادرم گفت: تا به حال دو مهر تربت در زیر رانهای من واقع شده و شکسته گردید، پس متعهد شد که بعد از این مهر تربت را در جیب پایین نگذارد.
🍃پس پدرم علامه بعد از چند روز دیگر، در حالی که از این قضیه اطلاعی نداشت، در عالم رؤیا چنین دیه بود که حضرت سیدالشهداء علیه السلام در کتابخانه ایشان وارد شد و در نزد او نشسته و اظهار مهربانی بسیاری با ایشان نمود و فرمود: که پسران خود را بطلب تا ایشان را جایزه و خلعت دهم.
🍃پدرم پنج پسر داشت. همه را خواند و در جلوی آن حجره ای که حضرت تشریف داشتند ایستادند و در نزد آن حضرت پارچه ای گذاشته شده بود. پس یک یک را حضرت می طلبید و پارچه ای به عنوان خلعت به او می داد. چون نوبت به آن برادرم که مهر تربت در جیب پایین قبایش گذارده بود رسید، آن حضرت نظری غضب آلود به او کرد و رو به جانب پدرم فرمود: این پسر دو مهر از تربت قبر مرا در زیر رانش گذارده و شکسته.
🍃پس آن حضرت او را مانند برادران دیگر را در اندرون حجره نطلبید و خلعتش را نیز به خوبی آنها نداد، بلکه قاب شانه ای از ترمه در بیرون حجره از برای وی انداخت. پس پدرم خواب را برای مادرم نقل نمود. مادرم قضیه برادرم را برای ایشان ذکر کرد. پس پدرم از صدق رؤیای خود تعجب بسیار نمود.
📚چهل داستان از کرامات امام حسین
(علیه السلام)؛ مصطفی محمدی اهوازی
❣ @arefeen
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
#به_یاد_آقا_امام_حسین_باشیم
#تا_ارباب_هم_به_یادمان_باشند❗️
🌹حضرت جعفر آقای مجتهدی:
✍خانهای که در آن به #نام #امام_حسین (علیه السلام) مراسم #عزاداری #اقامه شود، #عطر و #نور مخصوصی پیدا میکند که مطلوب #فرشتگان و #اولیای خدا است.
💠🍃امروز هم #سیدالشهدا (علیه السلام) در #انتظار #لبیک من و شما است. همیشه به #یاد او بودن و #راه_مرام او را دنبال کردن از مصادیق بارز #لبیک گفتن به «هل من ناصر حسینی» است.
❣ @arefeen
305362999.mp3
4.84M
🎧 #زمینه جدید و بسیار شنیدنی
🎼 توی دنیایی که دلها بی قراره
🎤 #سیدمجید_بنی_فاطمه
🌙 #استقبال_از_ماه_محرم
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
💠خواب و بیداری سالک الی الله❗️
🌺علّامه آیت الله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی رضوان الله علیه فرمودند:
🔰شب هنگام خواب، پس از وضوء و قرائت اذکار وارده، ذکر شریف «لا إله إلّا الله» را آنقدر تکرار کنید تا در حالی که زبان شما مترنّم به این کلمۀ طیّبه است و با دلی مملوّ از یاد و عشق و محبّت خدا خوابتان ببرد. و اینچنین خوابی برای سالک عبادت محسوب می شود.
🌷چو شو گیرم خیالش را در آغوش
🌷سحر از بسترم بوی گل آیو
⭕️و چون بیدار می شوید نیز با عشق به خدا سر از بالین بردارید، یعنی محبّت و عشقی که بالإجمال در درون است را به دل خطور دهید تا مهر خدا در نفس مرتکز و مستقرّ شده و رو به ازدیاد گذاشته و قویّ گردد.
📚منبع: نور مجرّد؛ ج 1، ص 454
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃
💠یاحسین گفتن کجا
و با حسین ماندن کجا⁉️
❇️باسخنرانی استاد دانشمند
❣ @arefeen
🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃
#عزیزان_خیلی_از_مجالس_امروزی
#بوی_بیعفتی_و_بیغیرتی_میدهند
#و_ما_که_وجود_و_عشقمون_اهلبیت
#هستن_نگیم_یکشبهزارشب_نمیشه
#چه_بسا_همین_خوش_گذرانی_باعث
#نابود_شدن_ایمان_و_اعتقادمان_شود❌❌❌‼️‼️
🌹عارف بالله شیخ حسنعلی نجابت:
✍اگر #طالب_اسرار #ربوبی هستید، هیچ گاه در #مجلسی که #غفلت است وارد نشوید؛
💠چون خدای ناکرده گاهی #فساد_نفس به دو دقیقه #اتفاق میافتد، اما #درست کردن آن، چه بسا #سالها برای انسان #زحمت ایجاد کند.
📚بیان حق؛ ص60و61
❣ @arefeen
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🔴جلوگيري از مرگ جوان در حال احتضار❗️
🔰عالم رباني حاج شيخ مرتضي آشتياني قدس سره فرمود که حجة الاسلام حاج ميرزا حسين خليلي طهراني قدس سره فرمود: «شيخ جليل» که با همديگر سر درس «صاحب جواهر» رضوان الله تعالي عليه حاضر مي شديم، اين قضيه را نقل کرد:
💠يکي از تجار که رئيس خانواده «الکبه» بود، پسر جوان و خوش صورت و مؤدبي داشت. والده اش که علويه ي محترمه اي بود، فقط همين يک پسر را داشتند. اين پسر هم مريض مي شود و بقدري مرضش سخت مي شود که به حال مرگ و احتضار مي افتد.
🍃بالاخره چشم و پاي او را مي بندند و پدرش از اندرون خانه به بيرون مي رود و به سر و سينه مي زند. مادر علويه اش نيز به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مشرف مي شود و از کليددار آن آستان خواهش و تمنا مي کند که اجازه دهد شب را تا صبح درون حرم مطهر بماند.
🍃کليددار اول قبول نمي کند، ولي آن علويه خودش را معرفي مي کند و مي گويد: «پسرم محتضر است و چاره اي جز توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج عليه السلام ندارم.» کليددار قبول مي کند و به مستخدمين دستور مي دهد که اجازه دهند آن علويه در حرم بيتوته کند.
🍃«شيخ جليل» فرمود: بنده در همان شب به کربلا مشرف شدم و اصلا از تاجر و مرض پسرش اطلاع نداشتم. وقتي به خواب رفتم، در عالم خواب به حرم مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السلام مشرف شدم و از طرف مرقد مطهر حضرت حبيب بن مظاهر عليه السلام وارد شدم.
🍃ديدم در بالاي سر حرم، زمين تا آسمان مملو از ملائکه است و در مسجد بالا سر حرم، حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت اميرالمؤنين علي عليه السلام روي تخت نشسته اند. در همان موقع ملکي خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: «السلام عليک يا رسول الله» سپس گفت: «حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس عليه السلام فرمود: يا رسول الله پسر اين علويه عيال حاجي الکبه مريض است و او به من متوسل شده است. شما به درگاه خدا دعا کنيد تا پروردگار به او شفا عنايت فرمايد.»
🍃حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم دستها را بلند کرد و بعد از چند لحظه فرمودند: مرگ اين جوان رسيده و ديگر نمي توان کاري کرد! ملک رفت و بعد از چند لحظه ي ديگر آمد و پس از عرض سلام همان پيغام را آورد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم باز دستها را به دعا بلند کردند و باز همان جواب را فرمودند و ملک برگشت.
🍃ناگهان ديدم ملائکه اي در حرم بودند، مضطرب شدند ولوله اي در بين آنها به وجود آمد. با خود گفتم: چه خبر شده است؟! خوب که نگاه کردم، ديدم حضرت باب الحوائج عليه السلام با همان حالي که در کربلا به شهادت رسيده اند، دارند تشريف مي آورند! ايشان به حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم سلام کردند و بعد فرمودند: «فلان علويه به من متوسل شده است و شفاي جوانش را از من مي خواهد. شما از حضرت حق سبحانه بخواهيد که يا اين جوان را شفا دهد و يا اينکه ديگر مرا باب الحوائج نگوييد.»
🍃وقتي حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم اين حرف را شنيدند، چشمان مبارکشان پر از اشک شد و رو به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نمودند و فرمودند: يا علي، تو هم با من دعا کن. هردو بزرگوار دست ها را رو به آسمان کردند و دعا فرمودند.
🍃بعد از لحظه اي ملکي از آسمان نازل شد و به محضر مقدس حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مشرف شد و سلام کرد و عرض کرد: حضرت حق سبحانه و تعالي سلام مي رساند و مي فرمايد: «ما لقب باب الحوائجي را از عباس نمي گيريم و آن جوان را شفا داديم!»
🍃من فورا از خواب بيدار شدم و چون اصلا خبري از اين ماجرا نداشتم، خيلي تعجب کردم! ولي با خود گفتم: اين خواب صادقه است و در آن حتما سري هست. وقتي که برخاستم ديدم سحر است و بيش از يک ساعت به صبح نمانده است. در همان وقت به طرف خانه ي «حاجي الکبه» براه افتادم.
🍃وقتي وارد خانه ي او شدم پدر آن جوان را در ميان خانه ديدم که راه مي رود و به سر و صورت مي زند. به حاجي گفتم: چطور شده چرا ناراحت هستيد؟! گفت: ديگر مي خواهي چطور بشود؟ جوانم از دستم رفت!
🍃دست او را گرفتم و گفتم آرام باش و ناراحتي نکن! خدا پسرت را شفا داده است، ترس و واهمه اي هم نداشته باش، زيرا خطر رفع شده است! او تعجب کنان مرا به اطاق جوان مرده اش برد، وقتي که وارد اتاق شديم، آن جوان نشست و چشم بند خود را باز کرد. حاجي تا اين منظره را مشاهده کرد، دويد و جوانش را بغل کرد. جوان اظهار گرسنگي کرد، برايش غذا آوردند و خورد! گويا اصلا مريض نبوده است!
📚کرامات العباسيه ص 94 به نقل از الوقايع و الحوادث ج 3، ص 42
❣ @arefeen
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
👌 #ماه_محرم_ماه_متحوّل_شدن❗️
🌹استاد سیّد عبدالله فاطمی نیا:
✍خالصانه در #مجالس_عزاداری #شرکت کنید. طوری باشید که غیر از امام حسین(ع) چیزی نبینید. با #پاکی ظاهر و باطن به این مجالس مشرف شوید؛ همانطور که با وضوء و طهارت در این جلسات شرکت میکنیم، به وسیله استغفار، #طهارت_باطنی هم #کسب کنیم.
💠قبل از #ورود به #مراسم عزای ابی عبدالله علیه السلام بگوییم: خدایا اگر در وجود من #مانعی از #کسب_فیض ابی عبدالله علیه السلام هست، آن را #برطرف بفرما.
🍃دهه محرم، #دهه_تحول است، جناب #حُرّ یک شخص است اما حرّ شدن یک #جریان میباشد. در این دهه باید #متحول شویم.
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠آزاد شده امام حسین علیه السلام❗️
🍃يكي از شيعيان در بصره سالي ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خواني مي كرد اين بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگي اش از هم پاشيده شد حتي خانه اش را هم فروخت .
🍃نزديك محرم بود با همسرش داخل منزل روي تكه حصيري نشسته بودند يكي دو ماه ديگر بنا بود خانه را تخليه كنند، و تحويل صاحبخانه بدهند و بروند. همسرش مي گويد: يك وقت ديدم شوهرم منقلب شد و فرياد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد مي زني ؟
🍃گفت : اي زن ما همه جور مي توانستيم دور و بر كارمان را جمع كنيم ، آبرويمان يك مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرويمان برود. گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسين (ع ) روي بام خانه ما يك پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم مي آيند ما هم وضعمان ايجاب نمي كند و دروغ هم نمي توانيم بگوئيم آبرويمان جلوي مردم مي رود.
🍃يكدفعه منقلب گرديد، گفت : اي حسين مپسند آبرويمان ميان مردم برود، قدري گريه كرد. همسرش گفت : ناراحت نباش يك چيز فروشي داريم . گفت : چي داريم ؟ گفت : من هيجده سال زحمت كشيدم يك پسر بزرگ كردم پسر وقتي آمد گيسوانش را مي تراشي ، و فردا صبح دستش را مي گيري مي بري سر بازار، چكار داري بگوئي پسرم است ، بگو غلامم است. و به يك قيمتي او را بفروش و پولش را بياور و اين چراغ محفل حسيني را روشن كن .
🍃مرد گفت : مشكل مي دانم پسر راضي بشود و شرعاً نمي دانم درست باشد كه او را بفروشيم يا نه . زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضيه را پرسيدند، علماء گفتند: پسر اگر راضي باشد خودش را در اختيار كسي بگذارد اشكالي ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه .
🍃يك وقت ديدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر مي گويد. وقتي وارد منزل شدم ديدم مادرم مرتب به قد و بالاي من نگاه مي كند و گريه مي كند، پدرم مرتب مرا مشاهده مي كند اشك مي ريزد گفتم : مادر چيزي شده ؟ مادر گفت : پسر جان ما تصميم گرفته ايم تو را با امام حسين (ع ) معامله كنيم .
🍃پسر گفت : چطور؟ جريان را نقل كردند پسر گفت : به به حاضرم چه از اين بهتر. شب صبح شد گيسوان پسر را تراشيدند، پدر دست پسر را گرفت كه به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اينهم جوانش است ) پس يكمقدار بسيار زيادي گريه كردند و از هم جدا شدند. پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قيمتي كه گفت ، تا غروب آفتاب هيچكس نخريد، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم مي برمش خانه يكدفعه ديگر مادرش او را ببيند فردا او را مي آورم و مي فروشم .
🍃تا اين فكر را كردم ديدم يك سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسيمه نزد ما آمد بمن سلام كرد جوابش را دادم . فرمود: آقا اين را مي فروشي ؟ (نفرمود غلام يا پسرت را مي فروشي ) گفتم : آري . فرمود: چند مي فروشي ؟ گفتم : اين قيمت ، يك كيسه اي بمن داد ديدم دينارها درست است .
🍃فرمود: اگر بيشتر هم مي خواهي بتو بدهم ، من خيال كردم مسخره ام مي كند. گفتم : نه . فرمود: بيا يك مشت پول ديگر بمن داد. فرمود: پسر جان بيا برويم . تا فرمود پسر بيا برويم ، اين پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زيادي هم گريه كرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بيرون . پدر مي گويد: آمدم منزل ديدم مادر منتظر نتيجه بود گفت : چكار كردي ؟ گفتم : فروختم .
🍃يك وقت ديدم مادر بلند شد گفت : اي حسين به خودت قسم ديگر اسم بچه ام را به زبان نمي برم . پسر مي گويد: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شديم بغض راه گلويم را گرفته بود بنا كردم گريه كردن ، يك وقت آقا رويش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گريه مي كني ؟ گفتم آقا اين اربابي كه داشتم خيلي مهربان بود، خيلي با هم الفت داشتيم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم .
🍃فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم . گفتم : آري پدرم . فرمود: مي خواهي برگردي نزدشان ؟ گفتم : نه . فرمود: چرا؟ گفتم : اگر بروم مي گويند تو فرار كردي . فرمود: نه پسر جان ، برو پائين من را پائين كرد، فرمود: برو خانه . گفتم : نمي روم ، مي گويند تو فرار كردي .
🍃فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار كردي بگو نه ، حسين مرا آزاد كرد. يك وقت ديدم كسي نيست . پسر آمد در خانه را كوبيد مادر آمد در را باز كرد. گفت : پسرجان چرا آمدي ؟ دويد شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم اين بچه طاقت نمي آورد، حالا آمده .
🍃پدر گفت : پسر جان چرا فرار كردي ؟ گفتم : پدر بخدا من فرار نكردم . گفت : پس چطور شد آمدي ؟ گفتم : بابا حسين آزادم كرد.
📚منبع: قافله اشك ص 20
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
💕صلی الله علیک یا اباعبدالله یا حسین💕
❣بیچاره آن دلی که به آهی خمار نیست
❣وقتی اسیر لشکر زلف نگار نیست
❣دنیای بی حسین اسیر حوادث است
❣دنیای بی حسین به کشتی سوار نیست
❣مارا به چوب مهر و محبت بزن حسین
❣دل سر به راه ترکه ی آموزگار نیست
❣حالش خوش است گریه کن بزم روضه ات
❣پرونده اش به دست کسی واگذار نیست
❣گریه زیاد کرده ام اما بدون شک
❣حالی شبیه گریه ی بی اختیار نیست
❣زلفی به باد دادی و عرشی ترین شدی
❣هرگز بیان روضه چنین آشکار نیست
#غریب_مادر_حسین💔
💠 @arefeen
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#چرایی_تاخیر_در_اجابت_دعا⁉️
❤️حضرت امام رضا عليه السلام:
✍خداوند #اجابت دعاى #مؤمن را
به شوق (شنيدن) دعايش به #تأخير مىاندازد و مى گويد: «صدايى است
كه #دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعاى #منافق #عجله مى كند
و مىگويد: #صدايى است كه از شنيدنش #بدم مى آيد..🍃
📚فقه الرضا عليه السلام، ص ۳۴۵
❣ @arefeen
☔️💫☔️💫☔️💫☔️💫☔️
💠توصیهای مخصوص تا روز عاشورا❗️
🌺آيت الله وحيد خراسانى:
🔰تا #روز_عاشورا كه نزديك است، روزى صدمرتبه #سوره_توحيد را بخوانيد و به حضرت #سيدالشهدا (علیه السلام) #هديه كنيد.
ِ✴️اِن شاءالله #فيوضاتى نصيبتان ميشود!
🌟شرطش هم اين است مردم را
🌟دعوت به اين عمل كنيد.
🌾همچنین چقدر خوب است که این #عمل_نورانی تلاوت #صد_مرتبه سوره توحید و هدیه نمودن به روح مطهر و نورانی حضرت سیدالشهداء علیه السلام
💟به نیابت از #حضرت #حجت ابن الحسن المنتظر المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام شود.
💚 اللهـــمعجــللـــولیکالفـــرج💚
❣ @arefeen
☔️💫☔️💫☔️💫☔️💫☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃
💠نتیجه خوبی به اهل بیت❗️
❇️باسخنرانی استاد مسعود عالی
❣ @arefeen
🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃
#پنجدستورالعمل_از_علامهبيدآبادي❗️
🔰🔻در كتاب فيض حضور آمده است، مرحوم حاج محمد حسن شرکت يكي از علما و عرفاي اصفهان نقل می کنند كه آیت الله بیدآبادی #پنج_سفارش #مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد #ملتزم به آن باشند:
1⃣همیشه با طهارت (وضوء) باشید.
2⃣نماز اول وقت اقامه شود.
3⃣بیداری سحر از دست نرود.
4⃣غسل جمعه فراموش نشود.
5⃣مهمتر از همه: همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن)
❣ @arefeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌مداحی فوق العاده زیبا و سوزناک
💠محسن ابراهیم زاده
❣شاه منی یاحسین❣
💕حتماً گوش کنید
🌹 @arefeen
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🔴حق رفاقت آخوند کاشى برای تشیع جنازه جهانگیر خان❗️
🔰حضرت آقا سید جعفر میردامادى از قول پدرش نقل مى کرد، که پدرش شاگرد مرحوم خان و آخوند کاشى بوده مرحوم خان قشقایى زودتر از مرحوم کاشى به رحمت خدا مى روند، در وقتى که مرحوم خان رحمت خدا مى رود مى گویند:
🍃مرحوم آخوند خیلى حالش بد بوده بقدرى مریض بوده که نمى توانسته راه برود، مرحوم آخوند خیلى مضطرب و ناراحت بود آخه رفیق صمیمى او بوده. جنازه مرحوم خان را توى مدرسه صدر آوردند که بر او نماز بخوانند، تا جنازه را به مدرسه آوردند که دور حیاط مدرسه بگردانند بى تابى میکرده و نمى توانسته قدم از قدم بردارد.
🍃خُب ایشان زعیم و بزرگ حوزه هم بود، ایشان به شاگردانش اشاره میکند که زیر بغل هایم را بگیرید. گفتند: آقا شما نمى توانید راه بروید نمى خواهید بیائید. بفرمائید؟ مرحوم آخوند مى فرمایند: خیر من باید بروم! خلاصه زیربغلهاى آخوند را مى گیرند و ایشان چند قدمى به مشایعت جنازه مرحوم خان مى روند و بیشتر از آن نتوانستند قدم جلوتر بگذارند، همان چند قدم را مشایعت مى کنند و بر مى گردند و بعد جنازه را از مدرسه بیرون مى برند، مسئله تمام مى شود.
🍃سه شب از این ماجرا نگذشته بود که من مرحوم خان را خواب دیدم. مرحوم خان به من فرمود: فلانى برو از آخوند تشکر کن. من گفتم: براى چه تشکر کنم؟!
گفت: آخه تو که نمى دانى . گفتم چرا مى دانم ایشان چند قدمى که بیشتر به مشایعت شما نیامد من در آنجا بودم این چیزى نبود.
🍃فرمود: آخه تو نمى فهمى مرحوم آخوند که چندقدم آمد یک سِرى اذکارى رادنبال جنازه ام گفت .که این اذکارسبب شد من از برزخ نجات پیدا کنم وکُلیّه کارمان رتق وفتق گردد و تو برو از او تشکر کن و به او بگوالحق که حق رفاقت رابجاآوردى.
📚داستانهایی از مردان خدا؛ قاسم میر خلف زاده
❣ @arefeen
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
#عزیزان_تا_زمان_باقی_مانده
#برای_آینده_چراغ_روشن_کنیم
#حتی_شده_یک_چراغ_بفرستیم❗️
🌹آیت الله محمّدعلی جاودان:
✍حاج آقای #حقشناس یک بار فرمودند که من #جایگاه_آخرتی خودم را #دیدم؛ اتاق بزرگی بود که همه جای آن درست شده بود مگر گوشهای از آن که #خالی مانده بود؛ ما خوشحال شدیم که عمر ایشان هنوز باقی است. چون این مقدار باقیمانده را باید در #باقی_عمر خود میساختند.
💠هر شب که #سحر #بیدار میشویم، #یک_چراغ برای آن عالم میفرستیم و اگر بخوابیم یک چراغ نفرستادیم؛ اگر در #بهشت قصری با اتاقهای زیاد داشته باشیم، چراغ هر یک از این اتاقها را باید از #دنیا با خود ببریم و اگر یک شب بخوابیم، یکی از این اتاقها بیچراغ میماند.
🍃مؤمن هنگام #قبض_روح دلگیر و #غصهدار است؛ چون خانه داشته؛ زن و بچه داشته و ...؛ #دل_کندن از اینها #سخت است. برای همین در این هنگام به او #کاخهای_بهشتیاش را #نشان میدهند؛ دوستانش در آخرت از جمله محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به او نشان میدهند و او دیگر خانه و زن و بچه را #فراموش میکند و از آنها دل میکَنَد. این دوست و آن کاخ را #خودش #تهیه کردهاست.
❣ @arefeen
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
⚫️السّلام علیکِ یا بنت الحسین یه رقیه⚫️
🍁از خیمه ها دور از تمنای نگاهم
🍁آن روز رفتی و دلم پشت سرت ماند
🍁بیچاره لب هایم به دنبال لب تو
🍁در حسرت آن بوسه های آخرت ماند
🍁بوسیدن لب های من ، وقتی نمی برد
🍁حق دارم از دست لبت دلگیر باشم
🍁وقتی به دنبال سرت آواره هستم
🍁باید اسیر این همه زنجیر باشم
🍁یادش به خیر آن روزهای در مدینه
🍁دو گوشواره داشتم حالا ندارم
🍁رنگ كبودم مال دختر بودنم نیست
🍁من مشكلم این جاست كه بابا ندارم
🍁از شدت افتادنم از روی ناقه
🍁دیگر برایم ای پدر پهلو نمانده
🍁گیرم برایم چند معجر هم بیارند
🍁من كه دگر روی سرم گیسو نمانده
🍁از كربلا تا كوفه، كوفه تا به این جا
🍁در تاول پایم هزاران خار می رفت
🍁بابا نبودی تا ببینی دختر تو
🍁با چه لباسی كوچه و بازار می رفت
🍁دیدم كه عمه آستین روی سرش بود
🍁از گیسوی بی معجرم چیزی نگفتم
🍁وقتی كه از گیسو بلندم می نمودند
🍁از سوزش موی سرم چیزی نگفتم
🔳يا أبتاهُ مَن الَّذي أَيتمني🔳
❣ @arefeen
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
YEKNET.IR - Karimi-Shab 02 Moharam1398-008.mp3
3.45M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #تک احساسی #محرم
🌴از آسمان آید ندا اهلا و سهلا
🌴حسین رسید به کربلا اهلا و سهلا
🎙 #محمود_کریمی
👌 #فوقالعاده_زیبا
❣ @arefeen