✨﷽✨
✅سوال: مدت بیماری امام سجاد(ع) در واقعه عاشورا چقدر طول کشید؟
✍بیشتر روایات و نقل های معتبر، بیماری حضرت زین العابدین(ع) را تنها در همان شب و روز عاشورا عنوان می کنند که ممکن است اثر آن تا چند روز بعد از آن نیز باقی بود.
1⃣ امام سجاد(ع): «هنگامی که پدرم نزدیک مغرب در شب عاشورا اصحاب را جمع کرد برای این که آنها را مرخص کند. من نزدیک او شدم تا آنچه را برای آنها می گوید بشنوم و من در آن هنگام مریض بودم.
2⃣ امام سجاد(ع): «من در آن شبی که پدرم در صبحش به شهادت رسید نشسته بودم و عمه ام حضرت زینب(س) نزد من مشغول پرستاری من بود»، در این هنگام پدرم در پنهانی از اصحابش کناره گرفت و نزد او «جُوَین»(یا جون یا حویّ] غلام ابوذر غفاری بود و او شمشیرش را اصلاح می کرد و پدرم اشعاری را می خواند. آن اشعار را دو بار یا سه بار تکرار کرد تا آن که من آن را فهمیدم و آنچه را می خواست، دانستم. پس گریه راه گلویم را بند آورد. اشک هایم را پاک کردم و سکوت کردم.
3⃣ شیخ مفید(م 413ق): «حمید بن مسلم گوید: ... به على بن الحسین(ع) که دارای بیماری سختى بود و روى فرشى افتاده بود، رسیدیم، گروهى از پیادگان همراه شمر سر رسیدند پس به شمر گفتند: آیا این بیمار را نمی کشى؟ من گفتم: سبحان الله آیا افراد کم سن و سال را هم می کشند؟ او نوجوانی است که همین بیمارى او را بس است؟ پس پیوسته آن جا بودم تا آنان را از او دور کردم.
4⃣ محمد بن سعد(م 230ق) در «الطبقات الکبری»: «آن روز(عاشورا) که على بن الحسین همراه پدرش بود، بیست و سه یا بیست و چهار سال داشت و هر کس بگوید که او در آن زمان کوچک بوده و موى بر نیاورده بوده، بی اساس است؛ ولی او آن روز بیمار بود و به همین جهت کشته نشد.
5⃣ در «بلاغات النساء» چنین آمده است: حِذام یا حُذَیم اسدى گفت: سال 61 [هجرى ]، سال شهادت حسین(ع)، به کوفه وارد شدم. زنان کوفه را در آن زمان دیدم که بر سر و صورت خود می زنند و گریبان می درند و دیدم که زین العابدین(ع) با صدایى آهسته و پیکرى نحیف از بیمارى می گوید: «اى کوفیان! شما بر ما می گِریید؟! پس چه کسى جز شما ما را کُشت؟
6⃣ امام صادق(ع)، از پدرانش چنین گزارش فرمود: «هنگامى که زنان را از کربلا به کوفه وارد کردند، زین العابدین(ع) بدنش نحیف شده و از بیمارى، رنجور بود..
📚از بیانات استاد انصاریان
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
#كرامات اولياءالله
🍀صاحب اولاد شد مرحوم #کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در زبده به امام #صادق (ع ) برخورد و عرضه داشت :
🔶 فدایت شوم ، من تاکنون فرزنددار نشده ام چه کنم ؟
💎آن حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى ، آیه #و_ذاالنون_اذ_ذهب_مغاضبا_فظن_ان_لن_نقدر_علیه_فنادى_فى_الظلمات_ان_لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین را تا سه آیه بخوان ، ان شاء الله فرزنددار خواهى شد.
اجابت دعا امام #صادق (ع ) فرمود: عجب دارم از کسى که غم زده است ، چطور این دعا را نمى خواند: #لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین 🌺چرا که خدا وند به دنبال آن مى فرماید: فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این گونه مؤ منان را نجات دهیم )
نجات از بیمارى #پیامبراكرم (ص ) فرمود: هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن #بیمارى (بهبود نیافت ) و مرد ، #پاداش #شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت ، خوب شده در حالى که تمام 🔥گناهانش آمرزیده شده است .
💎 #رسول_الله (ص ) فرمود:
آیا به شما خبر دهم از دعایى که هر گاه گرفتارى و غم پیش آید آن دعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟
🔶 #اصحاب گفتند: آرى ، اى رسول خدا.
💎 حضرت فرمود: دعاى #یونس که طعمه ماهى شد.
📚مفاتیح الجنان
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
✨﷽✨
✅سرانجام شاهد بی گناهی یوسف
✍در برخی از تفاسیر قرآن نقل شده است: چون یوسف بر مسند حکومت مصر نشست، به نظرش رسید که در امور مملکتی، وزیری لازم دارد که بتواند به اصلاح معیشت و تربیت مردم برخیزد و درهای عدل و محبت را به روی آنان بگشاید.
امین وحی از سوی حق به نزد او آمد و گفت: خدا می فرماید: تو را وزیری لازم است. یوسف فرمود: من نیز در این خیالم ولی کسی که سزاوار این مسند باشد نمی دانم کیست؟ جبرئیل گفت: فردا صبح که از مقرّ حکومت حرکت می کنی، اول کسی که بنظرت آمد، این منصب را به او ارزانی دار! یوسف اول صبح نظرش به کسی افتاد که به شدت ضعیف و لاغر و رخساره زرد بود و بسته ای از هیمه بر پشت داشت، با خود گفت: این شخص تحمل مسئولیت وزارت را نخواهد داشت.
خواست از وی بگذرد، امین وحی به او گفت: از او مگذر و او را برای پست وزارت انتخاب کن ، زیرا که او را بر تو حقی است ، او همان کسی است که در دربار عزیز مصر به پاکی و عصمت تو شهادت داد ، او را این لیاقت هست که امروز پست وزارت را به او وا گذاری! جایی که حضرت حق به خاطر شهادتی صحیح، پست وزارت به شاهد پاکی و عصمت یوسف عطا می کند، به کسی که عمری به وحدانیّت او شهادت می دهد چه خواهد داد؟!
آری، لطف و رحمت حضرت دوست چیزی نیست که قابل درک باشد و در این مقام پای عقل عاقلان و خرد خردمندان و هوش هوشمندان لنگ است و کسی را قدرت فهم این حقایق آن چنان که هست نیست.
📚مطالعه کتاب عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
16.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آزمون_الهی
📝قابل توجه افرادی که میگن چرا من؟
👩⚕خانم دکتر صحابی متخصص قلب و عروق و چگونگی رویارویی با سختیها ازقبیل شهادت همسر ...
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
#کرامات #امام_حسین_علیه_السلام
🔻داستان واقعی از توسل به امام حسین(علیه السّلام )
📌خطیب بزرگ شیخ عبدالواهب کاشی در بسیاری از مجالس خود یاداوری میکند :
من به برکت وجود امام حسین علیه السلام زنده مانده ام
او تعریف میکند که :
مادرم بعداز تحمل زایمان های دشوار ،هیچ کدام از پسرانش بعد از تولد زنده نمی ماندند 😔
منم که بدنیا امدم دریک قدمی مرگ بودم🙁
دیگر تاب و طاقت مادرم تمام میشود
به بالای پشت بام می رود
به مولا امام حسین(علیه السّلام) متوسل میشود و
👈 نذر میکند که اورا خادم امام حسین گرداند
و وقتی از پشت بام به پایین می آید درکمال تعجب فرزند خود را سالم می بیند
و بااشک شادی معجزه امام حسین را شکر میگوید
و بابت این معجزه شیخ کاشی خادم امام حسین ع گردیده بود
منبع :
📚استشفاء به معصومین ...ص۳۲۸
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
#روضه
▫️در میان مردم کوفه
چون اسیران کربلا را آوردند، زنان اهل کوفه گریبان چاک زده و زاری میکردند و مردان هم با آنها میگریستند. زین العابدین(ع)که بیمار بود با صدایی ضعیف و آهسته فرمود: «اینان بر ما گریه میکنند! پس چه کسی ما را کشته است؟» آنگاه زینب(س) به سوی مردم اشاره کرد که خاموش باشید! دمها فرو بسته شد و زنگ شتران از نوا باز ایستاد. روایتگر ماجرا گفته است: هرگز زنی پرده نشین را خوش سخنتر از وی ندیدم؛ گویی بر زبان علی سخن میراند.
▫️او خدا را ستایش کرد و بر رسول او درود فرستاد و مردم کوفه را به خاطر رفتار دوگانهشان و کوتاهی در یاری امام حسین(ع) نکوهش کرد و آنان را به کیفری بزرگ برای کشتن سید جوانان اهل بهشت وعده داد. پس از سخنان زینب(س)، مردم حیران شده بودند و دستها به دندان میگزیدند.
▫️امام زین العابدین(ع) رو به عمهاش کرد و فرمود: «عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان برای آنان که ماندهاند مایه عبرت است. خدای را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیدهای. گریه و زاری، آنان را که رفتهاند به ما باز نمیگرداند». سپس زینب(س) آرامش گرفت و سخنی نگفت.
🔴فرازهایی از خطبهی حضرت زینب برای مردم کوفه
▪️ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟
▪️آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست.
▪️وای بر شماای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟! شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟
منابع:
- طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۰۴
- مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۶۳
#ما_ملت_امام_حسینیم
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#برادری
حقیقتی که از آن، طاعتی فراتر نیست
حقیقتی که اساس شریعت نبویست
برادریم همه، در پناه پیغمبر
کدام نعمت از این نعمت است بالاتر؟
👤جواد محمدزمانی
🌸 پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🔹هر مؤمن را بر مؤمن ديگر هفت حقّ واجب است كه خداوند عزّ و جلّ آن را بر او فرض كرده است: او را در چشم خود بزرگ ببيند، و در دل، دوست بدارد، و در مال خود با او مواسات كند، و غيبتش را حرام بدارد، و در بيماريش از او عيادت كند، و جنازهاش را تشييع نمايد، و پس از مردنش دربارۀ او بجز خير نگويد.
📚 من لا يحضره الفقيه , جلد 4 , صفحه 398
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
✨﷽✨
⚫️گریه جبرائیل بر مصائب حضرت زینب(س)
✍روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب(س) ، امام حسین(ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: خداوند به من خواهرى عطا کرده است . پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت. حسین(ع) پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟
پیامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود. تا اینکه روزى جبرائیل نزد رسول خدا(ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا(ص) از علت گریه او پرسید، جبرائیل عرض کرد: این دختر (زینب) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس پدرش امیر مومنان و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن(ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد. پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب(س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا(س) از علت آن پرسید. پیامبر(ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب(س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد.
حضرت زهرا(س) پرسید: اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب(س) گریه کند چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند.
📚کتاب ۲۰۰ داستان از فضایل ، مصائب
و کرامات حضرت زینب(سلام الله علیها)
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
✨﷽✨
✅درسی از مکتب حضرت اباالفضل العباس(ع)
✍ماجرای داش علی مست و روضه حضرت عباس(ع) ....
یکى از جاهلهاى محل ما «داش على» بود که چند سال پیش فوت شد، در زمان حیاتش یک روز من از توى بازار رد مىشدم، دیدم داش على بازار را قُرقُ کرده و چاقویش را هم دستش گرفته و یک نفس کش جرأت نطق نداشت، آن روزها هنوز ماشین و اتومبیل نبود، من با قاطر به مجالس سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع ) مىرفتم، از سرگذر که رد شدم متوجه شدم که مرا دید و تا چشمش به من افتاد، گفت: از قاطر پیاده شو، پیاده شدم، گفت: کجا مىروى؟
دیدم مست مست است و باید با او راه رفت، گفتم: به مجلس روضه مىروم! گفت: یک روضه ابوالفضل همین جا برایم بخوان، چون چارهاى نداشتم، یک روضه اباالفضل(ع ) برایش خواندم، داش على بنا کرد گریه کردن، اشکها روى گونهاش مىغلتید و روى زمین مىریخت، چاقویش را غلاف کرد و قرق تمام شد، بعد فهمیدم همان روضه کارش را درست کرده و باعث توبهاش شده بود. چند سال بعد داش على مرد، چند شب بعد از فوتش او را در خواب دیدم، حال او را پرسیدم ، مثل اینکه مىدانست مىخواهم وضع شب اول قبرش را بپرسم،
گفت: راستش این است که تا آمدند از من سؤالهایی بکنند، سقائى آمد، مقصودش حضرت ابوالفضل(ع) بود و فرمود: داش على غلام ما است، کارى به کارش نداشته باشید
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
#احسن_القصص #حکایت_آموزنده
✅ خدا به موسی گفت: قحطی خواهد آمد!...به قومت بگو آماده شوند.
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد...🌿🌼
مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید
خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند!... من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟!...🌿🌼
به همدیگه رحم کنیم تاخدا هم، بهمون رحم کنه🌿🌼
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
🔵اهمیت احترام به سادات!
🌹در محضر آیت الله بهجت ره:
احترام به سادات و مودّت و محبت به آنها، خیلی سفارش شده است.
🍃بعضی فرمودهاند بارها اتفاق افتاده با نظر سیدی مخالفت نمودم و چوبش را از جای دیگر خوردم.
💥 بلکه از این بالاتر، پدری که سید بود نقل میکرد:
گاهی فرزند خود را بهعنوان تأدیب کتک میزدم، بلافاصله گرفتاری و ناراحتی برایم پیش میآمد...
🌺حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام به شخصی که به یکی از سادات بیاعتنایی کرده بود ایراد گرفتند. آن شخص عرض کرد:
بیاعتنایی من به او، بهخاطر مخالفت او با شما بود.
💚حضرت در جواب فرمود: چون او به ما انتساب دارد، نمیبایست چنین میکردی..!
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄
📘در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۵
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛
گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با بسم الله"آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن رادر گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.
وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشتو با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت.شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.
ﻳﻪ ﻗﺴﻤﺘﻲ ﺍﺯﺳﻮﺭﻩ ﯾﺲ ﺗﻮ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ :
))•°• ﻛــُﻞِ ﻓــﻲ ﻓَﻠَــﻚ•َ((° َ•
ﻛــﻪ ﻣﻌﻨﻴﺶ ﻣﻴــﺸﻪ ﻫﻤــﻪ ﭼﻴـﺰ ﺩﺭ ﮔـﺮﺩﺵ ﺍﺳﺖ ↺
ﺟﺎﻟﺒﻴـﺶ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛـﻪ ﺍﮔـﺮ ﻫﻤﻴﻨـﻮ ﺑـﺮ ﻋــﻜﺲ ﺑﺨــﻮﻧﻲ ﺑــﺎﺯﻡ
ﻣﻴــﺸﻪ :
↺
ﻛُــﻞِ ﻓــﻲ ﻓَﻠــﮏ
↻
ﯾﻌﻨـــﯽ ﺧـﻮﺩ ﺁﻳـﻪ ﻫــﻢ ﺩﺭ ﮔــﺮﺩﺷـﻪ
ﻋـﺎﺷﻖ ﺍﯾـﻦ ﺍﻋﺠﺎﺯﺍی ﻗــــﺮﺁﻧﻢ
حضرت علی" فرمودند: وقتی یک انسان جوان توبه می کند از مشرق تا مغرب قبرستان ها برای چهل روز از عذاب قبر نجات داده میشوند.
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔 @arefeen
┗━✨🕊✨🕊✨┛